ماجرای خواب عجیب زن فاسد که مسیر زندگی اش را عوض کرد

به گزارش افکارنیوز ، در بعضی از کتب معتبر اصحاب، ذکر شده است که در مدینه زنی فاسد بود که به اعمال زشت معروف بود.

او همسایه ‌ای داشت که همیشه بر تعزیه‌داری حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام پافشاری می‌نمود.

روزی به عادت همیشه مشغول تعزیه، و دیگی بر بالای آتش گذارده بود که طعامی برای عزاداران مهیا کند، آن زن فاسق احتیاج به آتش پیدا نمود، به خانه همسایه آمد تا آتش بردارد.

نزدیک آن دیگ آمد، متوجه شد آتش آن خاموش شده، لذا آتش آن را با فوت روشن نمود به سبب تأثیر حرارت آتش و دود چند قطره آب از دیدگانش بیرون آمد.


بیشتر بخوانید : روایتی خواندنی از کرامت امام صادق(ع) و هارون مکّى


آتش را برداشت و به خانه‌ خود رفت.ایام تابستان بود و آن زن عادت به خواب قیلوله داشت.

چون بخواب رفت دید که قیامت برپا شده، مأموران جهنم او را گرفتند و به غل و زنجیر آتشین بستند و فرمودند:

خداوند متعال بر تو غضب نموده و به ما دستور داده که تو را بجهنم بریم.

آن زن فریاد می‌کرد و استغاثه می‌نمود و کسی به فریاد او نمی‌رسید،

ملائکه عذاب او را می‌کشیدند تا آنکه به کنار جهنم رسیدند، چون خواستند او را در جهنم بیندازند شخصی نورانی بر ایشان فریاد زد که دست از وی بردارید.

ملائکه عذاب از او دور شدند و در کمال ادب و ملایمت عرض کردند:

یابن رسول‌الله(ص) این زن فاسد است و عمر خود را صرف کار بد و معصیت خدا نموده!

فرمود: بلی اما در این روز بر جماعت عزادار وارد شد و آتش به جهت ایشان افروخت، و به این سبب از حرارت آتش دست او آزرده شد، و اشک از دیدگانش بیرون آمد.

چون ملائکه این سخن را شنیدند او را برگردانیدند و گفتند:

«کرامة لک یابن الشافع و الساقی» و بحرمت آن بزرگوار از او گذشتند و او را به ساقی کوثر و فرزندش حسین سبط رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بخشیدند.

چون آن زن از خواب بیدار شد به تعجیل خود را به عزاخانه رسانید و خواب خود را برای ایشان نقل نمود، و در آن مجلس شوری از نو پیدا شد و چنان گریه و زاری و فغان نمودند که چشم روزگار ندیده بود و آن زن به برکت عزاداری سیدالشهداء علیه‌السلام توبه کرد و بقیه عمر خود را صرف عزاداری آن حضرت نمود.

ریاض الشهاده جلد ۲ صفحه ۵۱

محمدحسن قزوینی متوفی ۱۲۴۰