خروج آمریکا از برجام و اعلام موضع صریح ترامپ درباره پیمانی که پیش از این هم آمریکا هرگز به آن عمل نکرده بود، یک اتفاق مهم و عبرتآموز است که نمیتوان و نباید از کنار آن به سادگی گذشت.
اکنون گروهی با پنهان شدن پشت برخی واژهها، میکوشند نقض عهد آمریکا را در رفتار شخصی ترامپ خلاصه و منحصر کنند و همچنان چهره کریه آمریکا را بزک کنند!
معنای حقیقی چنین رفتاری آن است که اعتماد کردن به آمریکا درست بود و فقط«این یکی» آدم بدی بود، وگرنه معامله برد- برد کار خودش را کرده بود!
همه شواهد نشان میدهد این تصور غلط است و با سخنان روز گذشته رهبر عزیز انقلاب برای سادهدلترین افراد هم جای تردید باقی نمانده که روند مذاکرات و اعتماد به دشمن، از ابتدا غلط بود و خلاف همه بایدها و نبایدهایی که در طول مذاکرات و بعد از آن صادر کردند.
ایشان دیروز گفتند: «از روز اول بارها گفتم به آمریکا اعتماد نکنید. گفتم اگر میخواهید قرارداد ببندید، تضمین لازم را بگیرید و بعد ببندید... همان موقع به این مسئولان میگفتم انرژی هستهای بهانه است، اگر این را کوتاه بیایید آمریکاییها بهانه دیگری میگیرند؛ آنها میگفتند اینجوری نیست! اما حالا دیدید که همینجوری است و آنچه میگفتیم تحقق یافت.»
اگر این نقطه عطف را بپذیریم و بدون حب و بغض قبول کنیم که برجام کلاه گشادی بود که بر سر یک ملت رفت، آیا تکرار آن و رفتن به همان راه روا و درست است!؟ قطعا پاسخ منفی است اما میبینیم که دولت پس از دل بستن عجیب و غیر قابل توجیه به کدخدا و البته دیدن ثمره آن، اکنون و به جای جبران مافات، دل به همکاری اروپا بسته است!
اینکه آقای روحانی از ادامه برجام بدون آمریکا میگوید دقیقا ادامه همان مسیر غلط است.رئیسجمهور محترم اکنون باید به این پرسش پاسخ بدهد که این تصمیم با تصمیم و رفتارهای قبلی مغایرتی ندارد!؟ فراموش نمیکنیم که روزگاری ایشان در ایام انتخابات گفته بود: «اروپاییها آقا اجازه هستند(!) ما با آمریکا مذاکره میکنیم»! بالاخره آن حرف درست بود یا این تصمیم!؟
واقعیت این است که تجربه بسیار تلخ و گران این پنج سال نشان داد هم آن حرف غلط بود و هم این تصمیم. دل بستن به اروپا و اعتماد به آنها همانقدر خطاست که دل بستن به آمریکا خطا بود.
اکنون که هنوز چند روز از تصمیم ترامپ برای خروج از برجام نمیگذرد، فراموش نکردهایم که حدود دو ماه قبل وزیر خارجه کشورمان صراحتا گفت: «حتی نمیتوانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم»! و همین دو هفته پیش بود که رئیسجمهور گفت: «با گونی دلار میآوریم»! آن زمان، آمریکا در برجام بود و اروپا از ترس تهدیدهایش، کمترین همکاری با ما نمیکرد، آن هم در حد گشایش یک حساب بانکی! آیا آقای رئیسجمهور معتقد است حالا که آمریکا رفته، اروپاییها به آمریکا پشت میکنند و به ما دل میبندند!؟ این تازه فارغ از خباثت ذاتی انگلیسیها و دیگر اعضای اروپایی برجام است.
اکنون و با این توضیح، آشکار است که راهحل، خروج از موضع انفعال و حرکت روی ریل اقتدار است نه دل بستن به اروپا!
عزت ملی اقتضا میکرد به جای بیاناتی از جنس آنچه آقای روحانی در واکنش به سخنان ترامپ گفت، در موضعگیری مقتدرانهای، ایران ابتدا توقف همه همکاریهای موضوع برجام را اعلام میکرد و بعد اگر قرار بود ماجرا با اروپا ادامه پیدا کند، بر اساس منطق عقلایی مذاکره، بر سر مسائل اساسی بحث و گفتوگو میشد.
پیش از بررسی مهمترین مسائلی که باید در این مقطع مورد مداقه جدی قرار بگیرد و متاسفانه در سخنان آقای رئیسجمهور هیچ اثری از آن نبود، باید به این نکته مهم و کلیدی – هرچند به صورت گذرا- اشاره کرد که اتخاذ تصمیم درباره استمرار وضعیت کنونی با اروپاییها، در محدوده اختیارات رئیسجمهور است یا مراکز دیگری مثل مجلس، شورای عالی امنیت ملی و... باید در این باره تصمیمگیری کنند و رئیسجمهور صرفا مجری آن تصمیمات باشد؟ متاسفانه برخی تصور میکنند با سبقت گرفتن در بیان مواضع، میتوانند راه را بر اجرای مقررات قانونی و اصول قانون اساسی ببندند!
اما اگر دولتمردان بخواهند علیرغم بیاعتمادی صریح و علنی روز گذشته رهبر انقلاب به اروپاییها که فرمودند: «گفته میشود با 3 کشور اروپایی ادامه میدهیم. من به این 3 کشور هم اعتماد ندارم؛ به اینها هم اعتماد نکنید. اگر میخواهید قرارداد بگذارید، تضمین عملی بگیرید وَ الّا اینها همان کار آمریکا را خواهند کرد... اینها گاهی در حال لبخند، خنجر را در سینه طرف مقابل فرو میبرند و با تعریف و تمجید ظاهری و اینکه ما میدانیم شما قرارداد را به هم نمیزنید، اهداف خود را دنبال میکنند.... این مسئله بسیار حساس است، اگر توانستید تضمین قطعی و قابل اعتماد بگیرید که البته بسیار بعید است، اشکالی ندارد و حرکت را ادامه دهید، وگرنه نمیشود به این شکل حرکت را ادامه داد.» بازهم به آنها دل ببندند، خوب است یکبار هم که شده از موضع علمی و کارشناسی و از سر اخلاص با مردمی که همه چیزشان را به پای این انقلاب گذاشته و به آنها اعتماد کردهاند، لااقل دو موضوع مهم را در نظر بگیرند.
1- میدانیم که افزون بر تهدیدات آشکار و پنهان آمریکاییها، مهمترین عامل توقف همکاری کشورها با ایران، تحریمهای ثانویه بود. همان تحریمهایی که مثلا قرار بود در برجام برداشته شود و نشد!
آمریکا سالها کشورهای همکاریکننده با ایران را با این تحریمها مورد تنبیه قرار میداد و نتیجه آن میشد که به قول آقای ظریف میرسیم به این نقطه که حتی یک حساب هم نمیتوانستیم باز کنیم!
اکنون که به قول آقای روحانی، آن موجود مزاحم(!) از برجام رفته است و شما به همکاری اروپاییها دل بستهاید، خوب است آشکار از آنها بپرسید در برابر تحریمهای ثانویه آمریکا، با ایران چه معاملهای میکنند!؟
آیا همچون سالهای حضور آمریکا، تن به آن تحریمها میدهند یا ناگهان مقاوم شده و حاضرند در برابر آمریکا ایستاده و هزینههای این همکاری را بدهند!؟
اگر 5 کشور مانده در برجام، حاضر باشند در برابر آمریکا و تحریمهای ثانویه ایستادگی کنند و هزینه بدهند، میتوان به ادامه برجام منهای آمریکا هم فکر کرد، اما آیا این یک توهم نیست!؟
آیا این توهم نیست که فرانسهای که از ما در پروژه ساخت یک خودرو به بهانه تحریمهای آمریکایی، غرامت طلب میکرد، حالا روبهروی آمریکا بایستد و همه هزینهها را به جان بخرد!؟
آیا رواست بعد از اینکه در اثر یک تفکر نادرست، ملت چند سالی در چاه آمریکا گرفتار شده بود،حالا به چاله توهم ارتباط با اروپا بیفتیم!؟
2- اما دومین چیزی که مقامات ما باید به آن توجه کنند، بسیار مهمتر از نکته اول است و البته برآمده از همان نکته. فرض کنیم که اروپاییها پذیرفتند به تحریمهای ثانویه آمریکا اهمیتی نداده و با ایران، بهصورت همهجانبه همکاری کنند! فرض محال که محال نیست!
خب! چه تضمینی برای این وعده آنها وجود دارد!؟ آیا قرار است باز حکایت برجام تکرار شود!؟ ما یکطرفه به تعهداتمان عمل کنیم و آنها در بزنگاههای نیاز، عذر و بهانه تحریم آمریکا را مطرح کنند!؟
اخذ تضمین مناسب و متناسب از مقامات سه کشور اروپایی مهمترین کار دستگاه دیپلماسی ماست و بدون آن، همه حرفها پوچ و بیارزش است.
اما نکته پایانی اینکه ممکن است اروپاییهای مکار و دنبالهرو آمریکا، از ضعف نفس برخی مقامات ما سوءاستفاده کرده و وعده و وعیدهایی بدهند و داستان مذاکره و رفت و آمد به ژنو و وین و... دوباره شروع شود!
این روند نه تنها به نفع ما نیست، که تماما به زیان ماست، زیرا ما هم برنامه هستهای کشورمان را متوقف کردهایم، هم به یمن گشادهدستی دولتمردانمان، ایران را پر از کالاهای غیرضرور اروپایی مثل انواع و اقسام خودروهای فرانسوی کردهایم و هم اینکه نمیتوانیم یک حساب در آن کشورها باز کنیم!
خب معلوم است که بازنده این فرایند ماییم و برنده آنها!
برای ایجاد موازنه در این فرایند و برای اینکه طرف اروپایی حساب کار دستش بیاید، باید همه همکاریهای مندرج در برجام متوقف شود و فعالیتهای هستهای را همزمان با مذاکرات جدید از سر بگیریم.
بعد از آن، چنانچه مذاکرات موفق بود، به معاهده باز میگردیم و چنانچه موفق نبود (که بیتردید اروپاییها حاضر به هزینه دادن بهخاطر ما نیستند) لااقل برگ برندهای در دست داشته باشیم و بیش از این کشور را معطل اما و اگر نکنیم.
حقیقت این است که حفظ حقوق ملت، نیازمند عزمی جدی و ایمانی راسخ است و مسئولان دولتی امروز در معرض این آزمون بزرگ هستند. همانکه رهبر انقلاب دیروز به آن تصریح کردند: «مسئولان در معرض «آزمون بزرگ» قرار دارند که آیا عزت و اقتدار این ملت را حفظ خواهند کرد یا نه. باید عزت و منافع ملت به معنی واقعیکلمه تأمین شود.»
حسین شمسیان