موعظه و نصیحت، کلید سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت است. موعظه، دلها را صفا میبخشد و چشم و جان را به جهان پُر رمز و راز معنویت میگشاید. خداوند متعال در قرآن کریم یکی از مهمترین تکالیف حضرت رسول(ص) را ارشاد مردم از راه پند و اندرز و موعظه معرفی میکند.
به همین منظور، فرازهایی از درس اخلاق آیتالله سیدمحمد علوی گرگانی از مراجع تقلید را برای علاقهمندان بازنشر میکنیم:
«قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ أَیُّ الْمُؤْمِنِینَ أَلیَسُ قَالَ أَکْثَرُهُمْ لِلْمَوْتِ ذِکْراً وَ أَحْسَنُهُمْ لَهُ اسْتِعْدَاداً»؛
اباذر میگوید از رسول خدا سؤال کردم زرنگترین مؤمنین کیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: کسی که زیاد به یاد مرگ باشد.
چرا آماده مرگ بودن علامت زرنگی است؟ به خاطر آنکه یاد مرگ بودن بازدارنده بسیاری از کارها است. وقتی انسان در خلوتها به فکر آخرت و قبر و مُردن میافتد حال عجیبی پیدا میکند و نفس لوامه با او سخن میگوید که نیمی از عمرت رفت مابقی هم میگذرد چه خواهی کرد؟ و چه جواب میدهی؟ این خیلی مؤثر است خلاصه اینکه یاد مرگ انسان را وادار به اطاعت و عبادت خداوند میکند.
خدا حاج انصاری واعظ را رحمت کند. ایشان میفرمود: آی قمیها! چرا روی سنگ قبرها در قبرستان شیخان و قبرستان نو و جاهای دیگر مینویسید «آرامگاه ابدی»! خانه قبر، آرامگاه موقت است نه ابدی. بلکه دنیا آرامگاه موقت است. همه دنیا را باید یک روز حساب کرد.
«یا أَبَاذَرٍّ، إِذَا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ انْفَتَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ»؛ هرگاه نور، داخل قلب انسان شود قلب انسان حالت انفتاح پیدا کرده و وسعت پیدا میکند و شرح صدر برایش به وجود میآید و خدا به آدم نورانیت میدهد که آثار و برکاتش را خودش میبیند.
اباذر میگوید: عرض کردم یا رسولالله، پدر و مادرم فدایت باد با چه نشانهای بفهمیم دلمان نورانیت و وسعت پیدا کرده و چگونه بدانیم متعلق نور الهی شده است. حضرت در پاسخ فرمودند: اینکه توجه انسان به طرف دارالخلود باشد؛ یعنی در شب و روز همیشه یاد آخرت است که خدایا به چه صورتی خواهم رفت خانه من چگونه خواهد بود. دوم آنکه نسبت دنیای فانی حالت تجافی دارد. کنایه از اینکه باید آماده باشد که از این دنیا برود و در اینجا ماندنی نیست و دائم به فکر رفتن است و دیگر اینکه خود را آماده کرده و چنانچه سفارش و وصیتی دارد انجام دهد که بعدآً پشیمان نشود که چرا فلان موضوع را وصیت نکردم.
حضرت رسول (ص) در ادامه به ابوذر میفرمایند: ای اباذر! از خدا بترس و به مردم توجه مکن که آنها میپندارند تو از خدا ترسانی و به تو نیکی و اکرام میکنند و حال آنکه قلب تو از گناه سیاه است.
بعضی از انسانها ظاهرشان غیر از باطنشان است؛ چه بسا مردم به ظاهر آنها نگاه میکنند و احترامشان میگذارند و آنها را بنده خوب میدانند و حال آنکه آنها فاسق و منافق هستند، به خدا اعتقاد ندارند و حرمت خدا را نگاه نمیدارند و اینکه برای حفظ خود و اینکه دنیایشان به هم نخورد و آبرویشان نرود خود را به شکل انسانهای باتقوا و مؤمن جلوه میدهند و این کار بسیار خطرناک است.
در زمان امام رضا (ع) مردم به سراغ یکی از مقدسنمایان مدینه رفتند و او را برای امامت جماعت خود انتخاب کرده و به طوس آوردند او که بسیار ظاهرنما و مقدسمآب بود توجه مردم را به خود جلب کرد و مردم پشت سرش نماز میخواندند اما بالاخره پس از مدتی معلوم شد که او مسلمان نیست و یهودی است و تظاهر به اسلام و تقدس داشته است.
مردم به خدمت حضرت رضا (ع) عرض کردند: حالا تکلیف نمازهای ما چه میشود، ما فکر میکردیم او مسلمان است و پشت سرش نماز خواندیم حضرت رضا (ع) فرمود: نمازهایتان درست است.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: قلبتان را به نور ایمان منور کنید. نمیشود انسان معتقد به مرگ و قیامت و حساب و کتاب باشد اما عمل او شهادت به گفتار او ندهد؛ باطن و ظاهر باید یکی باشد و عمل و گفتار انسان نیز باید یکی باشد و شاعر در این خصوص میگوید.
مر مرا باور نمیآید ز روی اعتقاد/ حق زهرا بردن و جای پیامبر زیستن