ابلاغیه سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی فردا وارد پنجمین سال خود میشود. هرچند توقع رسیدن به تمام اهداف این سند 24بندی طی چهار سال، شاید چندان منطقی نباشد اما مروری بر فعالیتهای انجام شده در این حوزه طی چهار سال گذشته و مقایسه آن با چشمانداز سند، از سوی هر ناظر منصف و مطلعی، کارنامه مثبت و قابل قبولی را در این زمینه ارائه نمیکند. البته گزارشها و آمارهای اداری مانند همیشه دهان پر کن و درخشان است اما این آمار و ارقام با واقعیتهای اقتصادی کشور و آنچه مردم لمس و با آن زندگی میکنند، فاصلهای قابل توجه دارد.
قریب به اتفاق محتوای بندهای این سند به گونهای است که سرنخ اصلی عملیاتی شدن آنها، به قوای سهگانه کشور – مخصوصاً دولت- بازمیگردد. واقعیت آن است که کشور از حدود یک دهه پیش درگیر یک جنگ اقتصادی تمامعیار است. جنگی که متاسفانه هنوز از سوی مسئولان کشور باور نشده است و درک صحیحی از ابعاد و گستره آن وجود ندارد. خوان زاراته دستیار رئیسجمهور و مشاور امنیت ملی در دولت جورج بوش که سالها در حوزه تحریم کار کرده است، در کتاب 530 صفحهای خود با عنوان «جنگ خزانهداری» (TREASURYS WAR) که سال 2013 منتشر شده، مینویسد؛ «زرادخانه آمریکا شامل هواپیماهای بدون سرنشین، موشکهای تام هاوک و چریکهایی با کت و شلوار خاکستری است. وظیفه این چریکها تبدیل ابزار مالی و اقتصادی (تحریم) به سلاحی قوی، علیه دشمنان آمریکاست.»
عوامل بسیاری در تعیین نتیجه هر جنگی میتوانند موثر باشند اما به نظر میرسد دو عامل نقش کلیدی دارند؛ فرماندهان و طرح عملیات. آمریکا در جنگ اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران، فرماندهی عملیات جنگ را به چند جوان سپرد. دو تن از معروفترین این افراد آدام زوبین مشهور به سزار تحریمها و ریچارد نفیو معمار تحریمها هستند. نفیو اکنون در «مرکز سیاستگذاری جهانی انرژی» دانشگاه کلمبیا مشغول به کار است و حدود دو ماه پیش کتاب وی «هنر تحریمها» منتشر شد.
نفیو که در زمان مسئولیت چندان اهل آفتابی شدن در رسانهها نبود و از پشت پرده جنگ را پیش میبرد، اخیراً در مصاحبهای که با یکی از سایتهای ضدانقلاب فارسیزبان انجام داده، میگوید کار روی تشدید تحریمهای ایران را از حدود سال 2007 آغاز کرده و رئیسش به او میگوید؛ «گوش کن، این بازی، بازی طولانی است، بازی خیلی طولانی است، کار حتی شاید تا زمانی که تو از دولت خارج شده باشی هم تمام نشود، پس نگران کوتاهمدت نباش، فقط مطمئن باش از قافله عقب نمیمانیم.» نفیو در این مصاحبه به نکتهای بسیار مهم و قابل توجه هم اشاره میکند. مصاحبهکننده از وی میپرسد منظور وی از مفهوم «درد» در بحث تحریمها چیست و هدف این درد، مردم یا حاکمیت کشور تحت تحریم است؟ نفیو پاسخ میدهد؛ «بستگی به کشوری دارد که مورد تحریم واقع میشود و اینکه منافع مشخص آنچه است. اگر رژیم قذافی در لیبی را تحریم کنید اصلا نباید سراغ جمعیت رفت چون قذافی اهمیت خاصی به جمعیتش یا سطح دردشان نمیداد. در مورد کیم جونگ اون و کره شمالی هم همین است. در اینجا «درد» باید مشخصا نخبگان حاکمیت را هدف بگیرد تا آنها اوضاع را عوض کنند. در مورد روسیه هم همین است. به نظرم وقتی باید «درد» را در مورد جمعیتها به کار برد که حاکمیت پایگاهی مردمی داشته باشد و ایران از نظر من در این دسته است. بخشی از مشروعیت حکومت ایران این است که «شاه، بد بود، کلی کارهای بد علیه ما کرد و چون این کار را کرد به پا خاستیم، قدرت را گرفتیم و به مردم دادیم و حالا ما در خدمت مردمیم.» داستان ایران یا شاید بشود گفت اسطوره ایران این است... در ماجرای تحریمها باید تمرکز درد را جایی قرار میدادیم که تصمیمگیرندگان را قانع کند، در مورد ایران این از طریق ناراضی ساختن مردم از اوضاع بود.»
همین چند جمله از زبان معمار تحریمهای ایران، کلید فهم کل ماجراست؛ مردم! این مردم هستند که نتیجه این نبرد سهمگین را تعیین میکنند. مردمی که آمریکا از یک سو سهمگینترین جنگ اقتصادی تاریخ را بر آنان تحمیل میکند و از سوی دیگر هر روز با صدها و بلکه هزاران ابزار خوش آب و رنگ و آهنگ تبلیغاتی به آنان میگوید، دشمنپنداری آمریکا، توهم توطئه جمهوری اسلامی برای فریب شما و سرپوش گذاشتن بر ضعفهای خود است و کلید حل تمام مشکلات ارضی و سماوی شما و کشورتان در رابطه گرم و صمیمانه با ماست!
مردم با همه دردها و گلایههای بحق خود، هفته پیش در راهپیمایی تماشایی 22 بهمن بار دیگر ثابت کردند که پای ارزشها و آرمانهایی که 40 سال پیش برای برپایی آنها انقلاب کردند، استوار ایستادهاند. آنان قهرمانان این جنگ ناجوانمردانه اقتصادی هستند که علیرغم شدت آتش بیامان دشمن، حاضر به خالی کردن سنگر و سپردن میدان به دشمن نشدند. عملکرد مدیران و فرماندهان میدانی جبهه خودی در این جنگ چگونه است؟ قرائن و شواهدی که ناظران را به سوی پاسخ راهنمایی میکند، تا حدی نگرانکننده است. مدیری که در اوج جنگ ارزی، صرافی ثبت میکند مانند آن فرماندهی است که در میدان نبرد وقتی راه تدارکات زیر آتش دشمن است، به جای تدبیر برای چگونگی توزیع و مصرف آذوقه، خود اولین کسی است که به انبار حمله میبرد!
سیاستهای اقتصاد مقاومتی، حکم طرح اصلی عملیات را در این جنگ دارد. اتحاد اصل بدیهی در هر جبههای است و یکی از چالشهای جبهه خودی، درگیری میان فرماندهان میدانی است که به جای عمل بر اساس طرح عملیات، درگیر مناقشات و اختلافات گروهی و جناحی خود شده و از اصل جنگ و طرح عملیات غافل شوند. بیشک این درگیریها و اختلافات از چشم دشمن مترصد حمله، دور نمیماند. سهشنبه هفته گذشته «دنیل کوتز» رئیس جامعه اطلاعاتی آمریکا، گزارش سالانه نهاد خود را با موضوع تهدیدهای پیش روی آمریکا به کنگره ارائه کرد. بخش قابل توجهی از این گزارش 28 صفحهای درباره ایران است. کوتز در قسمتی از آن تاکید میکند؛ «سیاستمداران میانهرو و تندرو ایران در تلاش جهت اجرای چشمانداز خود برای آینده ایران، به شکلی فزاینده با یکدیگر درگیر خواهند شد. این رقابت، عامل کلیدی در مشخص کردن این مسئله خواهد بود که آیا ایران، رفتار خود را به نحوی که در راستای منافع ایالات متحده باشد، تغییر خواهد داد یا نه».
دشمن به خوبی میداند که پادزهر این تهاجم، اقتصاد مقاومتی است. پس باید علیه آن سمپاشی و ایجاد ناامیدی کرد. به آن برچسب اقتصاد ریاضتی زد و اقتصاد مقاومتی را مترادف با انزوا و عدم تعامل اقتصادی با دنیا جا زد. میان فرماندهان میدانی اختلافافکنی کرد و به شکلی موذیانه و مزورانه گروهی را تندرو و گروهی دیگر را میانهرو خواند و ادعای حمایت و همراهی با میانهروها کرد!
یکی از راهپیمایان خوشذوق 22 بهمن پلاکارد قابل تاملی بردست داشت؛ چهل سال است که مسئولین غربگرا میخواهند نظام را ساقط کنند اما مردم بابصیرت نمیگذارند! بهطور منطقی بعید است مسئولان محترمی که از انواع و اقسام مواهب مسئولیت برخوردارند عامدانه در صدد چنین کاری باشند، اما وقتی کشور در شرایط جنگی است و 4 سال است که نقشه عملیات در جیب فرماندهان میدانی خاک میخورد، نتیجه عملشان یا بهتر است بگوییم بیعملیشان همان است.
محمد صرفی