رئیسجمهور در مراسم پیروزی انقلاب اعلام کرد: «برخی را از قطار انقلاب پیاده کردیم که میتوانستیم نکنیم.» در فضای پسا انقلابها معمولاً افراط و تفریط وجود دارد و علمای علم سیاست نیز آن را اجتنابناپذیر میدانند و ممکن است درصدی از حرف روحانی درست باشد اما کاش در مرکز مطالعات استراتژیک آقای آشنا پروژهای تعریف می شد که چقدر را پیاده کردیم، چقدر خودشان پیاده شدند و چقدر مجدداً سوار شدند؟ در خصوص روحانی که امروز خود را جدا از صف پیادهکنندگان القا میکند باید گفت ایشان فراتر از پیاده کردن که دنبال حذف فیزیکی و اعدام بود و در اوج بحران و تجزیهطلبی، درخواست اعدام ارتشیان را داشت که با مخالفت جدی مردی مواجه شد (شهید چمران) که خود را «خدای عشق و پرستش میدانست.» داستان عجیبی است! متقاضیان اعدام که باتری خلخانی را شارژ میکردند، امروز به پیادهکنندگان خیالی از قطار انقلاب حمله میکنند. گلایه روحانی از پیاده کردن همانقدر چندشآور است که هادی غفاری و خلخانی اصلاحطلب باشند و سخنان گل و بلبلی آنان را در رسانه کار کنیم و اما بعد...
«قطار انقلاب» مفهوم خوبی برای تقریب اذهان نسبت به ریزشها و رویشهای انقلاب اسلامی و مدل مفهومی ساختارمندی برای فهم مسئله است. البته قطار 39 ساله انقلاب ما ریزشهای کمتری از قطار چهار ساله امیرالمؤمنین(ع) دارد. او که مظهر عدالت و عصمت بود چند جنگ خونین در درون قطار پیامبر کرد، اما همه ما و از جمله روحانی حق را به او میدهیم.
«مقصد نهایی» و «عدالت» دو عامل ریزش مسافرهای قطار امیرالمؤمنین بودند و تا آنجا پیش رفتند که به تعبیر امام راحل «امیرالمؤمنین را فشل» کردند. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «امیرالمؤمنین رفت سراغ رویشها، وقتی زبان میخواست ابن عباس، وقتی شمشیر میخواست مالک اشتر، محمدبن ابوبکر و ...» اینها کسانی بودند که پیامبر را درک نکرده بودند. در زمان خلافت امام حسن (ع) سعدبنابیوقاص تنها بازمانده از صحابه بود که امام حسن (ع) را بیچاره کرده بود. هر چه میخواستند انجام دهند ایشان به میدان میآمد که زمان پیامبر اینگونه نبود و چون پیامبر را درک کرده بود مردم هم میپذیرفتند و اینچنین حسنبن علی (ع) به آن سرنوشت کشیده شد.
وجه مشترک امیرالمؤمنین و رهبران انقلاب اسلامی این است که قدرت برایشان اصالت ندارد و تن به هر پلشتی برای استمرار آن نمیدهند و دین خود را سیاسی نخواهند کرد.
اما هنگام قضاوت درباره قطار انقلاب اسلامی باید همه گزینههای ذیل را مد نظر داشت و برخوردهای کادر قطار را هم به عنوان یک گزینه از نظر دور نداشت (منکر اشتباهات نشد).
- برخی سوارشدگان به قطار لکوموتیوران را قبول ندارند و لکوموتیوران خارجی میخواهند.
- برخی ریل جدید میخواهند تا تغییر مسیر دهند و با سوزنبان درگیر هستند.
- برخی داخل قطار هستند اما مرتب نق میزنند که چرا با ایرباس و بوئینگ سفر نکردهایم.
- برخی داخل قطار هستند اما دوست دارند کلاً آن را منفجر کنند و نمیدانند خودشان نیز نابود خواهند شد.
- برخی بلیت هم دارند و قانوناً حق سوار شدن دارند، اما مرتب افسوس میخورند کاش با ماشین شخصی میرفتیم (سکولاریسم).
- برخی دوست ندارند در کوپه خودشان باشند و ترجیح میدهند بیشتر اوقات در واگن پذیرایی باشند.
- برخی میخواهند با زیرپوش و لباس خواب در واگنهای قطار تاب بخورند.
- برخی مخالفند که قطار برای نماز توقف کند.
- برخی از اول همهکاره قطار بودهاند - نه مسافر - و مسئول چک بلیت و پیاده و سوار شدن مسافران بودند اما اکنون احساس میکنند میتوانند خودشان اتوبوس بخرند و مسافران را ترغیب به سوار نشدن به قطار میکنند.
- برخی داخل قطارند اما اصرار دارند درهای قطار همیشه باز باشد تا هر موقع خواستند پیاده شوند یا کسی را سوار کنند اما قطار در ایستگاههای تعریف شده میایستد.
- برخی دوست دارند هر موقع اراده کردند ترمز اضطراری را بکشند.
- برخی بلیت مشهد گرفتهاند اما وسط راه هوس آنتالیا کردهاند اما قطار بر ادامه مسیر خود اصرار دارد.
- برخی میگویند همان قطار قبلی راحتتر بود، خدمات ویژه هم ارائه میکرد. اشتباه کردیم قطار عوض کردیم.
- برخی به خرید واگنهای داخلی معترض هستند.
- برخی میخواهند بروند بالای پشتبام واگن و بزنند و برقصند اما از خطرات جدی آن آگاه نیستند.
- برخی با مخالفان لوکوموتیوران هماهنگ کردهاند که شب هنگام در ریل مسیر موانعی ایجاد کنند تا حال وی را بگیرند و مهارت او را تنزل دهند.
- برخی میگویند هنگام حرکت قطار خوابمان نمیبرد باید چند ساعتی توقف کنید تا استراحت کنیم.
- برخی با بلیت دیگران سوار شدهاند و وسط راه لو میروند اما سعی در تحریک مسافران دارند.
- برخی از کارکنان قطار پس از خراب شدن آن به جای تعمیر، وسط مسافران میروند و علیه راهآهن شعار میدهند.
و ....
اما قطار انقلاب با رویشهای جدید همیشه پر از مسافر بوده است و سوارشدگان چند برابر پیادهشدگان هستند. طبیعی است که مسئولان چنین قطاری نمیتوانند به این همه ناهمگونی توجه کنند و باید دست به انتخاب قاطع بزنند. حضرت امام پاسخ پیادهشدگان از قطار انقلاب را قبلاً دادهاند و روحانی از ما بهتر میداند اما «دین سیاسی» حکم میکند که نظام را در موضع بدهکار قرار دهند. کروبی را بنگرید! سال 1384 میگفت یک چرت زدم و بیدار شدم دیگری رئیسجمهور شد و تقلب شده است. سال 1388 میگفت چطور 1384 حدود 5 میلیون رأی آوردم و اکنون 300 هزار؟ باز تقلب شده است. واقعاً نظام با این جماعت چه باید بکند؟
با کسانی که هم مدعی مردمسالاریاند و هم میخواهند همیشه باشند چه باید کرد؟ با کسانی که دست رد مردم به سینه خود را دست رد مردم به سینه انقلاب میدانند و شرط مشروعیت نظام، حضور آنان در هر صورت است، چه باید کرد؟ نباید آنجا که افراد با مردمسالاری از قطار پیاده میشوند را به حساب نظام نگذاریم. طبق سخن روحانی اولین پیادهکننده از قطار انقلاب، حضرت امام (ره) است حال باید دید با معیارهای امام (ره) خود روحانی در قطار است یا بیرون آن.
حضرت امام درباره پیادهشدگان از قطار انقلاب میفرمایند: «امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چراکه از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد. ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود به گروهها و لیبرالها را میخوریم.» و سپس درباره کسانی که به بیرون از قطار رفته و سرد و گرمشان شده است، میفرمایند: «آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا مرگ بر امریکا گفتید؟ چرا جنگ کردید؟ چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهاید؟ و صدها چرای دیگر و نکته مهم دیگر در این رابطه این که نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیهوده نسبت به دشمنان خدا و مخالفان و متخلفان نظام به گونهای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال رود. من بعضی از این موارد را نه تنها به سود کشور نمیدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره میبرند.» (صحیفه امام، جلد 21، ص 285). نگارنده از مواضع امروز و دوران انتخابات ریاست جمهوری دکتر روحانی به این باور رسیده است که مخاطب برخی از این عبارات امام (ره) خود روحانی است. جناب روحانی لطفاً امام را محاکمه کنید.
دکتر عبدالله گنجی