تمرکز جارد معمولاً بر روی مردان مسن بود. روپرت مرداک وقت زیادی را با جارد که به دنبال گرفتن مشاوره از غول رسانهای دنیا در مورد تجارت رسانه بود، میگذراند چراکه جارد به دنبال راه یافتن به عالم رسانه در آمریکا بود. جارد کوشنر علاقه زیادی نیز به رونالد پرلمان میلیاردر و هنرمند مشهور داشت که بعدها نیز او جارد و ایوانکا را در روزهای مقدس یهودیان مهمان کنیسه خصوصیاش کرد. البته بعدازاین ارتباطات، کوشنر رابطه و علاقه خود با ترامپ را نیز آغاز کرد. ترامپ هم که علاقهمند به مردان جوان بود در مقابلِ تلاش ایوانکا برای تبدیلشدن به یهودی ارتودکس بهعنوان آخرین گام در جهت ازدواج با جارد از خود صبر و همراهی نشان داد.
درهرصورت جارد کوشنر حضور خود در کاخ سفید و پرداختن به همه امور را با این بهانه توجیه میکرد که تنها کسی که میتواند بر ترامپ و تصمیماتش تأثیر بگذارد، اوست. به همین دلیل هم به رقابتی مخفی با استیو بنون روی آورد. اگر بنون سعی کرد با قانون ممنوعیت مسافرت امضای خود را در کاخ سفید برای همیشه ماندگار کند، کوشنر سعی کرد اولین اقدام خود را برای تأثیرگذاری در کاخ سفید با دعوت به برگزاری ملاقاتی بین ترامپ و رئیسجمهور مکزیک آغاز کند. رئیسجمهوری که ترامپ در دوران کمپین انتخاباتیاش او را تهدید و تحقیر کرده بود. کوشنر در این رابطه از کسینجر 93 ساله مشورت گرفت. این کار هم برای تملق و چاپلوسی کسینجر بود و هم برای استفاده از نام او اما درهرصورت این اقدام برای گرفتن مشورتی واقعی نیز صورت گرفته بود. ترامپ برای رئیسجمهور مکزیک چیزی جز دردسر و ایجاد مشکل نداشت. آوردن رئیسجمهور مکزیک به کاخ سفید – برخلاف سیاست بنون در خصوص بازنگشتن از رفتار تند و خصمانه زمان تبلیغات ریاست جمهوری، بهراستی چرخشی بامعنی بود که میتوانست اعتبار زیادی به کوشنر بدهد. کوشنر اعتقاد داشت که باید اینچنین کارهای خود را انجام دهد: آهسته پشت سر رئیسجمهور گام بردارد و بعد بهصورت جزئی و باظرافت، نیات اصلی و واقعی رئیسجمهور را روشن سازد و یا آنها را دوباره از نو مطرح سازد.
مذاکرات برای آوردن «انریکه پنا نیه تو»، رئیسجمهور مکزیک به کاخ سفید از زمان دوره انتقالی ریاست جمهوری آغاز شد. کوشنر فرصت را بهتر دید که مسئله ایجاد دیوار را به گفتوگوی دوجانبه توافق بر سر مهاجران تغییر دهد و بدین ترتیب راه جدیدی برای سیاست ترامپ ایجاد کند. مذاکرات با هیئت بلندپایه مکزیکی برای این ملاقات در روز چهارشنبه بعد از مراسم تحلیف به اوج خود رسید و کوشنر و رینز پریباس در آن شرکت کردند. قرار بود این دیدار اولین دیدار رسمی ترامپ در کاخ سفید باشد. پیام کوشنر به پدر زنش در آن بعدازظهر این بود که «پنا نیه تو»، با قرار ملاقات در کاخ سفید ملاقات کرده و گفتوگو برای جزییات بعدی در این خصوص میتواند ادامه داشته باشد. روز بعد ترامپ توئیت کرد: «ایالاتمتحده کسری تراز 60 میلیارد دلاری در تجارت با مکزیک دارد. این از همان ابتدای شکلگیری قرارداد نفتا، نیز قراردادی یکطرفه با ارقام بزرگ...» و در توئیت بعدی اضافه کرد: «از شغلها و شرکتهایی بود که از دست رفتند. اگر مکزیک تمایلی به پرداخت پول برای دیواری که شدیداً موردنیاز است، نداشته باشد، پس بهتر است که جلسه دیداری که بهزودی برگزار میشود، لغو شود...» بعدازاین توئیت، رئیسجمهور مکزیک گفتوگوها برای ملاقات با ترامپ در کاخ سفید را لغو کرد.
ایوانکا ترامپ
در ادامه فصل پنجم از کتاب آتش و خشم به جاهطلبیهای ایوانکا ترامپ و البته تاریخچه اقدامات او قبل از وارد شدن به کاخ سفید پرداختهشده است.
در این بخش تأکید شده است که ایوانکا ترامپ تلاش زیادی از خود نشان داده بود تا خود را بهعنوان یک زن تاجر و مادری نمونه به الگویی در عالم سیاست نیز تبدیل سازد به همین خاطر بسیاری از کارها را شخصاً انجام داده و جارد کوشنر از بسیاری از مسائل درون خانهشان خبر نداشت. برای مثال در زمانی که آنها به واشنگتن عزیمت کردند، از کوشنر درباره فرزندانش و اینکه به مدرسه میروند یا نه سؤال پرسیده شد که او در پاسخ گفت مدرسه میروند اما نمیدانم کجا میروند. این در شرایطی بود که ایوانکا تلاش زیادی میکرد تا هم تجارت خود را سرپا نگه دارد، هم به فرزندانش رسیدگی کند و هم به فعالیتهای سیاسی خود در کاخ سفید بپردازد. باوجوداینکه ترامپ واشنگتن و سیاستمداران درون آن را به مرداب تشبیه کرده بود اما ایوانکا تلاش داشت ارتباط خوبی با این مرداب برقرار کند. او قبل از ماجرای پیروزی پدرش در انتخابات ریاست جمهوری نیز کتابی با عنوان «مادرانی که کار میکنند؛ بازنویسی قوانین برای پیروزی» را نوشته بود که در حدود یکمیلیون دلار از او خریده شد.
بااینحال مایکل وولف ایوانکا ترامپ را در حد و اندازه واشنگتن نمیبیند و مینویسد: بودن در کاخ سفید و دیدار با سیاستمداران مأموریتی است که به دیسیپلین و تمرکز بیشتری نیاز دارد. ایوانکا ترامپ در زمان 21 سالگی در فیلمی به کارگردانی دوست نامشروعش در آن زمان، جیمز جانسون بازی کرده بود که چند تن از بچههای پولدار نیویورک را نشان میداد که بدون انگیزه و جاهطلبیهای پدرانشان، به زندگی ادامه میدهند. وولف دراینباره مینویسد: ایوانکا در این فیلم، با لهجه دختری سرگردان صحبت میکند و بهاندازه دیگر بازیگران این فیلم که از بچههای ثروتمند نیویورک هستند بیانگیزه است و جاهطلبیای در او دیده نمیشود اما تنها فرق او با دیگران این است که او بهاندازه دیگر جوانهای شهر از پدرش متنفر نیست. وولف بااینحال میگوید که لهجه و طرز حرف زدن ایوانکا در طول سالیان گذشته تغییر زیادی کرده و او سعی میکند با لهجه و طنین شاهزادگان در انیمیشنهای دیزنی صحبت کند.
مایکل وولف بیان کرده است که ایوانکا بیشتر از هر کس دیگری در خانواده ترامپ، واقعاً شبیه به دونالد بوده و درعینحال با او نیز رابطه خوبی دارد. این مسئله اما باعث نشده که او نیز پدرش را مسخره نکند. او با پدرش با سبکی و درعینحال طعنه و تمسخر رفتار میکند و درملأعام حداقل یکبار در یک مصاحبه تلویزیونی مدل موهای پدرش را مسخره کرده و توضیح میدهد که ترامپ چگونه موهایش را آنطور بر سرش نگه میدارد. او معمولاً مکانیسم پشت این مدل مو را برای دوستانش تعریف میکند: «یککله کاملاً پاک – که البته بعد از عمل جراحی به جزیرهای محاط تبدیل شده است – این جزیره با دایرهای خز مانند از موهای اطراف سر و جلو محاصرهشده که پایان همه آنها به سمت وسط سر کشیده میشود تا در مرکز باهم تلاقی کنند بعد این موها به سمت عقب کشیده میشوند و در همانجا توسط اسپری مو محکم میشوند.» او باحالتی کمیک در ادامه بیان میکند که رنگ موها محصولی است بانام «فقط برای مردان» که هر چه بیشتر روی سر بماند، تیرهتر میشود. بیصبری ترامپ معمولاً رنگ نارنجی – بلوند به موهای او میدهد.»
وولف در ادامه بیان میکند که این دختر و پدر بهشدت به هم شبیهند تا جایی که بسیاری از نزدیکان به ایوانکا، «مینی ترامپ» میگویند او ترامپ را همانگونه که هست پذیرفته است و نهتنها در تجارت و کسبوکار به او کمک میکند، بلکه در تنظیمات روابط زناشویی او نیز مؤثر است. او ورود و خروج زنان به زندگی پدرش را تسهیل میکند. اگر پدری افادهای و احمق داشته باشید، و همه نسبت به این موضوع راحت باشند، ممکن است نوعی زندگی رمانتیک – کمدی خوبی هم داشته باشید.
در ادامه با اشاره به رابطه خوب ایوانکا ترامپ با «وندی مرداک» همسر سابق روپرت مرداک، اشارهشده است که ایوانکا از همان ابتدا نیز میدانست که اگر بخواهد به زندگی خود بهعنوان یکی از ثروتمندترین دختران آمریکا ادامه دهد باید در میان خانوادههای ثروتمند رفتوآمد داشته باشد و به همین ترتیب وندی مرداک، ترتیب ملاقات ایوانکا و جارد کوشنر را داد. او در ادامه به این نتیجه رسید که بعد از دنبال کردن کار پدرش، زمانی میرسد که خود نیز باید تجارت شخصیاش را راهاندازی کند و بدین ترتیب دوباره باهمراهی وندی مرداک و داشا ژوکوا همسر رومان آبراموویچ، الیگارش روسی، توانست این تجارت را هدایت کند. او به دنبال معنای زندگی بود و آن را یافت. این تغییر از یک بچه پولدار نیویورکی بیانگیزه به زنی بااراده و موفق، نهتنها با جواهرات زیبا و لباسها خودش را نشان میداد، بلکه در مشارکت او در شوهای تلویزیونی و ملاحظات او در ظاهر شدن در شبکههای اجتماعی مجازی نیزنمودار شد. او به آن دسته از مادرانی تبدیل شد که با انتخاب شدن پدرش، توانست بار دیگر خود را زبانزد مردم کند و این بار البته بهعنوان خانواده پادشاهی وارد میدان شد. بااینحال حقیقت بزرگ در مورد رابطهایوانکا و پدرش این بود که این نوع رابطه بههیچعنوان رابطهای معمولی نبود. اگر نگوییم که این رابطه صرفاً بر اساس فرصتطلبی بوده است، قطعاً معاملهگرانه بوده است. این رابطه یک تجارت بود. برند ساختن، شرکت در مبارزات انتخاباتی و حالا کاخ سفید؛ همه اینها نوعی تجارت بود.