آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 28 تا 29 سوره مبارکه «حدید» به افرادی که دو سهم از رحمت الهی دارند، اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ * لِئَلاّ یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ أَلاّ یَقْدِرُونَ عَلى شَىْء مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگى خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد، و خداوند آمرزنده و مهربان است. تا اهل کتاب بدانند که قادر بر چیزى از فضل خدا نیستند، و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر کس بخواهد آن را مىبخشد، و خداوند داراى فضل عظیم است!». (حدید/ 28 و 29)
افرادی که دو سهم از رحمت الهى دارند
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از اهل کتاب و مسیحیان در میان بود، آیات مورد بحث، تکمیلى است بر آنچه در آیات قبل آمده است:
نخست مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، تقواى الهى پیشه کنید و ایمان به رسول او بیاورید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ).
در این که مخاطب در این آیه کیست؟ در میان مفسران دو قول است:
اول این که: مخاطب، مؤمنانند، منتهى به آنها گفته مىشود که ایمان ظاهرى کافى نیست، بلکه باید ایمانى عمیق، توأم با تقوى در عمل داشته باشند، تا پاداشهاى متعددى را که در ذیل آیه مىآید به دست آوردند.
دیگر این که: مخاطب، مؤمنان اهل کتابند، یعنى اى کسانى که به انبیاء و کتب پیشین ایمان آوردهاید، به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ایمان بیاورید و تقواى الهى پیشه کنید تا مشمول انواع پاداشهاى او شوید.
آنچه مىتواند شاهدى بر تفسیر دوم باشد، همان پاداش مضاعفى است که در ذیل آیه آمده، پاداشى براى ایمان به انبیاى پیشین، و پاداشى براى ایمان به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله).
ولى این تفسیر، علاوه بر این که با آیه بعد ـ چنان که توضیح خواهیم داد ـ سازگار نیست، با شأن نزول آیه، و همچنین با اطلاق «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» نیز هماهنگ نمىباشد.
بنابراین، باید قبول کرد که مخاطب، همه مؤمنانى هستند که در ظاهر دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را پذیرفته بودند ولى هنوز ایمان راسخ، ایمانى که اعماق جان آنها را روشن کند و در اعمال آنها ظاهر شود، پیدا نکرده بودند.
سپس، در دنباله آیه، به سه موهبت بزرگ که در سایه ایمان عمیق و تقوا حاصل مىشود، اشاره کرده، مىفرماید: «اگر چنین کنید، خداوند دو سهم و نصیب از رحمتش به شما مىدهد، و به شما نور و روشنایی مىبخشد، نورى که در پرتو آن راه زندگى را پیدا کنید، و شما را مىبخشد، و خداوند غفور و رحیم است» (یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
«کِفل» (بر وزن طفل) به معنى بهرهاى است که نیاز انسان را بر طرف کند، و ضامن را از این رو «کفیل» گویند که، مشکل طرف مقابل را کفایت کرده و بهره و نصیب او را به او مىدهد.
به هر حال، منظور از این دو بهره، همان است که در آیه 201 سوره «بقره» آمده: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً: «خداوندا در دنیا به ما نیکى مرحمت فرما، و در آخرت نیز نیکى عنایت کن».
پاداش مؤمنان پرهیزکار
این احتمال نیز داده شده است که، این دو بهره: یکى، براى ایمان به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، و دیگرى، براى ایمان به انبیاى پیشین؛ چرا که هر مسلمانى موظف است به همه انبیاى گذشته و کتب آسمانى آنها مؤمن باشد، و همه را محترم بشمارد.
بعضى نیز، گفتهاند: منظور اجرهاى پى در پى و مضاعف و مداوم است، جمع میان این معانى نیز ممکن است.
در مورد دومین پاداش آنها (وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِه) بعضى از مفسران گفتهاند: منظور، همان«نور ایمان» است که در قیامت، در پیش روى مؤمنان و از سمت راست آنها حرکت مىکند، و ظلمات محشر را با آن مىشکافند، و به سوى بهشت و سعادت ابدى پیش مىروند، چنان که در آیه 12 همین سوره آمده است «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ».
در حالى که بعضى دیگر، آن را اشاره به «نور قرآن» مىدانند که در دنیا به سراغ مؤمنان مىآید، چنان که در آیه 15 «مائده» مىخوانیم: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ: «از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد».
ولى ظاهر، این است که آیه، مفهوم مطلق و گستردهاى دارد، نه اختصاصى به دنیا دارد، و نه آخرت، و به تعبیر دیگر، ایمان و تقوى سبب مىشود که حجابها از قلب مؤمن بر چیده شود، و چهره حقایق را بى پرده ببیند، و در پرتو آن روشن بینى خاصى، نصیب او مىشود که افراد بىایمان از آن محرومند.
و این که: در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است: منظور از «نور» در آیه فوق امام معصومى است که مردم به او اقتداء کنند، در حقیقت بیان یکى از مصداقهاى روشن است.
و بالاخره سومین پاداش مؤمنان پرهیزگار، همان «غفران و آمرزش گناهان» است، چرا که بدون آن، هیچ موهبتى براى انسان گوارا نیست، نخست، باید ایمن از عذاب الهى گردد و سپس با نور ایمان و تقوا، راه خویش را پیدا کند، و سرانجام به رحمت مضاعف الهى نائل گردد.
آیه بعد، که آخرین آیه این سوره است بیان دلیلى است براى آنچه در آیه قبل آمده، مىفرماید: «این پاداشهاى مضاعف الهى، علاوه بر نورانیت و مغفرت به خاطر آن است که اهل کتاب بدانند که آنها قادر بر چیزى از فضل الهى نیستند و این که فضل و رحمت، همه به دست او است، و به هر کس بخواهد مىبخشد و خداوند داراى فضل و رحمت عظیم است» (لِئَلاّ یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ أَلاّ یَقْدِرُونَ عَلى شَىْء مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).
این پاسخى است به آنها که مىگفتند: خداوند به گروهى از اهل کتاب که ایمان به محمّد(صلى الله علیه وآله) آورده اند (طبق عقیده مسلمانان) دو پاداش مىدهد، بنابراین ما که ایمان به او نیاورده ایم داراى یک پاداشیم، همانند دیگر مسلمانان!
قرآن به آنها پاسخ مىگوید که: مسلمانان عموماً داراى دو پاداشند، چرا که همه آنها ایمان به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و تمام انبیاء پیشین دارند و اما گروهى از اهل کتاب که ایمان نیاورده اند، هیچ سهمى ندارند، تا بدانند که رحمت الهى در اختیار آنان نیست که به هر کس بخواهند بدهند و از هر کس بخواهند دریغ دارند!
این آیه ضمناً، مىتواند پاسخى به بلندپروازیها و ادعاهاى بىاساس گروهى از یهود و نصارى باشد که: بهشت و رحمت الهى را منحصر به خود مىدانستند، و دیگران را از آن محروم مىپنداشتند: وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ: «آنها گفتند هیچ کس داخل بهشت نمى شود مگر این که یهودى یا نصرانى باشد! این آرزوى آنها است، بگو اگر راست مى گوئید، دلیل خود را بیاورید»؟!
رابطه تقوا و روشن بینى
قرآن مجید براى تقوا آثار فراوانى بیان کرده که از جمله آنها برطرف شدن حجاب ها از فکر و قلب آدمى است.
رابطه «ایمان و تقوا» با «روشن بینى» در آیات مختلف قرآن به آن اشاره شده است، از جمله در آیه 29 «انفال» مى خوانیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً: «اى کسانى که ایمان آورده اید اگر تقواى الهى پیشه کنید و از گناهان بپرهیزید، خداوند وسیله اى براى شناخت حق از باطل براى شما قرار مى دهد».
و در آیه 282 «بقره» آمده است: وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ: «تقواى الهى پیشه کنید و خداوند شما را علم و دانش مى آموزد» و در آیات مورد بحث نیز با صراحت این معنى آمده بود که «اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید خداوند نورى براى شما قرار مى دهد که در پرتو آن بتوانید گام بردارید»!
رابطه این دو، علاوه بر جنبههاى معنوى که بعضاً براى ما ناشناخته است، از نظر تحلیل عقلى نیز، قابل درک است، چرا که بزرگترین مانع شناخت و مهمترین حجاب بر قلب آدمى، هوا و هوسهاى سرکش، و آمال و آرزوهاى دور و دراز، و اسارت در چنگال ماده، و زرق و برق دنیاست، که به انسان اجازه نمىدهد قضاوت صحیح کند، و چهره حقایق را آنچنان که هست ببیند، هنگامى که در پرتو ایمان و تقوا، این گرد و غبارها فرو نشست، و این ابرهاى تیره و تار و ظلمانى از آسمان روح انسان کنار رفت، آفتابِ حقیقت، بر صفحه قلب مى تابد، و حقایق را آنچنان که هست، در مىیابد، و لذتى توصیف ناشدنى از این درک صحیح و عمیق نصیب مؤمن مىشود، و راه خود را به سوى اهداف مقدسى که دارد مىگشاید و پیش مىرود.
آرى، تقوا است که به انسان آگاهى مىدهد، همان گونه که آگاهیها به انسان تقوا مىبخشد، یعنى این دو در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، لذا در حدیث معروفى مى خوانیم: لَوْ لا أَنَّ الشَّیاطِینَ یَحُوطُونَ عَلى قُلُوبِ بَنِى آدَمَ لَنَظَرُوا إِلى مَلَکُوتِ السَّمواتِ: «هر گاه شیاطین و خوهاى شیطانى بر قلبهاى آدمیان مسلط نمى شدند، مى توانستند به ملکوت و باطن آسمان و جهان هستى بنگرند».
براى درک بهتر این سخن، پاى گفتار على(علیه السلام) مىنشینیم فرمود: لا دِینَ مَعَ هَوى ـ لاعَقْلَ مَعَ هَوى ـ مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ أَعْمَاهُ وَ أَصَمَّهُ وَ أَزَلَّهُ وَ أَضَلَّهُ: «دین با هواى نفس جمع نمى شود ـ همچنین عقل با هوس یک جا نخواهد بود ـ هر کس از هواى نفسش پیروى کند او را کور و کر مىکند و ذلیل و گمراه مىسازد».