در طول تاریخ کتاب های زیادی داریم که به «بکاء الحسین (ع)» معروف است. تألیفات بسیاری داریم که کوشیده است فضیلت گریه و عزاداری بر سیدالشهداء (ع) را فهرست و تبیین کند که تمام آن ها نیز، درست و صحیح است؛ اما تجربه انقلاب اسلامی ایران نشان داده است که ظرفیت عاشورا فراتر از اشک و ندبه و زاری است. روضه خوانی حسین (ع) مقدمه و سنگ بنای حرکت است، پس نباید در منزل اول متوقف ماند که «کربلا از ما حرکت می خواهد».
برخی دگراندیشان معاصر این اتهام را متوجه انقلاب ایران کرده اند که اینان برای منفعت خود، محرم را سیاسی کرده اند. این اتهام در جای خود و با قوت تمام قابل پاسخ دادن و رد کردن است. معتقدیم نه تنها سیاست که ظرفیت های بالاتری در حوزه عاشورا نهفته است که انقلاب اسلامی باید آن ها را نیز فعال کرده و به جریان بیندازد.
یک نمونه از ظرفیت های پنهان
فهم دقیق از حرکت سالار شهدا، گواهی می دهد که او به دنبال یک حرکت اصلاحی، درمانگر، انقلابی و رو به پیشرفت و تعالی بوده است. حسین (ع) در تمام تدبیرهای خود اندیشه ورزی خداباورانه را مبنا قرار داده و بر علیه جهل و نفهمی مردم قیام کرده است.
او از مردم سؤال های شفاف و صریحی می پرسد که هیچکدام شان پاسخ نمی دهند. عده ای به خاطر جهل، عده ای به خاطر ترس و عده ای به خاطر منفعت، از پاسخ دادن به اباعبدلله (ع) طفره می روند. پس او ناچار می شود با خون خود، آنان را نزد وجدان شان رسوا کرده تا بشر بیاموزد هرگز نباید در برابر سؤالات عدالت خواهانه، سر در لاک غفلت فرو کند.
حسین (ع) به مردم می گوید یزید، فاسد و فاسق است. حکومت برای او حرام است آنچنان که بر پدرانش حرام بوده است. پس باید شکم او را درید. اما استثمار فکری و استضعاف معرفتی معاویه و رژیم فریبکار، عقل مردم را ربوده و آنان را به کوری و نفهمی کشانده است. خواص مسلمان نیز به شکم و سرمایه و شهوت و قدرت خود، دلخوش مانده اند. پس سکوتی از جهل و مرگ، جامعه را قمارباز زندگی کرده است.
سال های بعد از شهادت امام حسین (ع)، گروهی از بزرگان مدینه به شام می روند و تازه می فهمند یزید چه جرثومه کثیفی از شرارت است. وقتی بر می گردند به کفر او فتوا می دهند و شهر را به قیام می کشانند. در مقابل لشگر یزید به آنجا حمله می کند، مدینه را به ویرانی می کشد و 80 تن از صحابه پیغمبر و 700 تن از حافظان قرآن را قتل عام می کند.
این ماجرای امتی است که دیر می فهمد. حسین (ع) آمد که قدرت تشخیص مردم را بالا ببرد. حال اگر حسین (ع) به حکومت می رسید حتما همین رویه را ادامه می داد.
حکومت حسین (ع)
اگر انقلاب حسین (ع) پیروز می شد و حکومت تشکیل می داد، برای فهمیدن مردم و رشد دادن عقل آنان کارهای زیادی می کرد. او می کوشید محور حکومتش را بر مدار تعلیم و تربیت و رشد تنظیم کند. نه آنکه نظام تربیتی اش هم اقتصادی باشد! نظام سیاسی که او اقامه می کرد به دنبال پرورش و تربیت آدم ها بود. احزاب حکومتش هم اینچنین عمل می کردند. حتی بنگاه های اقتصادی حکومتش نیز بر مدار تعلیم و تربیت، مشق می کردند و به نفع فهم و اندیشه مردم دست به کنشگری می زدند، نه برای چاق کردن جیب هایشان. پس حکومت به مدرسه ای برای رشد توده ها و خواص تبدیل می شد.
شاید بپرسید این همه ادعا از کجا آمده است؟ کدام سیره و کدام تاریخ، اینچنین گواهی می دهد؟ پاسخ آن است که واکاوی متن حادثه، ما را به این نقطه و نکته می رساند.سرتاسر قیام حسین بر مدار فهم و رشد بوده است. پس حتما حکومت حسینی هم اینچنین خواهد بود.
این یکی از ظرفیت های مغفول مانده عاشورا است. پس می توان نظام عاشورا را از بُکاء الحسین به حکومت الحسین (ع) ارتقاء داد.