چرا ظهور را باید نزدیک دید؟

آنچه پیش رو دارید نهمین جلسه سخنرانی آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی‌ قم است که در دهه اول محرم الحرام سال 96 در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است.

تدابیر نبی اکرم در دوران درگیری حق و باطل

اعوذبالله من السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذبالله ان یحضرونی ان الله هو السمیع العلیم.

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین واصلی واسلم علی خاتم انبیائه صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(توبه/119)،

آن همراهی که باید با وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان در این عالم اتفاق بیافتد همراهی در آن طرح عظیمی است که برای اداره عالم دارند. از واضحات این طرح عظیم این است که دو دوران دارد: یک دوران که از آن به دوران خدنه تعبیر می شود دورانی است که کار هنوز به پیروزی نرسیده، و تدبیری در حال اتفاق است که عالم به سمت آن نقطه مطلوب حرکت بکند. مرحله دوم طرح بعد از پیروزی و تحقق آن هدف است که آغاز تحقق کامل آن است؛ یعنی قبل از دوران پیروزی دورانی نیست که این طرح به نحو کامل محقق بشود.

در این دوران که دوران درگیری و جهاد کبیر است تدابیری است؛ از جمله عدم رکون و همراهی نکردن و متمایل نشدن به جبهه دشمن و تبری از آن و درگیری و عدم متابعت است که خود عدم متابعت، عامل درگیری بزرگ و قتال و جهاد کبیر است. در این مرحله امت باید وارد یک جهاد و مبارزه ای با شیطان و نفس بشوند تا بتوانند بستر را برای همراهی با وجود مقدس معصوم فراهم بکنند. مأموریت ما در همراهی، جهاد اکبر است. یکی از سنتهای این دوران هم سنت تفکیک است که حضرت باید با تدبیر خودشان و با بینات، آن باطلی که با حق آمیخته شده و از طریق اختلاط با حق راه را برای پیشرفت خودش هموار می کند، جدا و تفکیک کند. اینها سنت هایی است که در این دوران وجود دارد.

طرح و برنامه نبی اکرم در دوران غلبه و ظهور

بعد از اینکه پیروزی و غلبه محقق شد، دوران عدم رکون و جهاد کبیر تمام می‌شود و دوران [اجرای] برنامه‌ای است که باید برای تحقق بندگی خدای متعال در عالم اتفاق بیافتد که دوران غلبه و ظهور و پیروزی است؛ و طرح آن دوران کاملاً متفاوت است. در آن دوران «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(حجر/38) یعنی آن روزی که خدای متعال تا آن روز به شیطان مهلت داده بود فرا رسیده و بساط شیطان جمع شده است و مهلت تمام می‌شود و برای امت اسلامی و مومنینی که پیرو حضرت و اهل بیت هستند و برای انبیاء یک دوران جدیدی شروع می شود؛ لذا انبیاء و مومنین کامل به عالم دنیا بر می گردند.

در این دوران که یک مرحله جدید از آن طرح است، به فرموده قرآن «یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا»(نور/55) است؛ یعنی هیچ شرکی نیست و اخلاص کامل است. موانعی که بر سر راه توحید بود برداشته شده و بندگی و پرستش خدای متعال به نحو کامل محقق شده و هرکجا نگاه بکنید توحید است. اینها همه در دوران ظهور است. بعد از آن دوران رجعت و قیامت است که وارد بهشت می شوند و آن مرحله کامل‌تر می شود. سراسر بهشت وادی توحید است و البته یک آداب خاصی هم دارد.

ارکان همراهی با نبی اکرم

دوران قبل از پیروزی دوران تقیه و دوران درگیری است و باید آرام آرام جامعه مومنین را از این فضا عبور داد، تا کاملاً بر این فضا غالب بشوند. برنامه ما در همراهی با حضرت در این دوران ارکان متعددی دارد. اول این است که ما باید به یک وسعت و بزرگی و شرح صدری برسیم که بتوانیم این طرح عظیم را بفهمیم. حضرت برنامه با عظمتی را می خواهند انجام بدهند و اگر درک ما از آن کار عظیم، درک کوچکی باشد، با آن همراه نخواهیم شد و نمی توانیم در آن نقشه بزرگ عمل بکنیم. بنابراین رکن اول این است که انسان به یک وسعتی برسد. محور این طرح با عظمت وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت هستند که زوایا و اسرار این طرح بر آنها واضح و آشکار است؛ گرچه ممکن است ما تا آخر هم یک اعماقی از این طرح را نفهمیم و برای ما همیشه مخفی بماند که مثلاً خدای متعال چه می کند و وجود مقدس نبی اکرم در این عوالم چه تدبیری دارند.

به طوری که لایه هایی از این آیه قرآن که اقدام و برنامه وجود مقدس نبی اکرم در این عالم و عوالم است حتماً الی الابد برای ما مستور می ماند و هیچ وقت باز نمی شود. جنان و پرده و حجاب هایی از این کتاب مکنون هیچ وقت باز نخواهد شد؛ زیرا یک قسمتی از قرآن فقط مختص به خدای متعال و امنای الهی و اهل راسخون در علم است و شخص دیگر اصلاً در آن راه پیدا نمی کند و البته لزومی هم ندارد به آن گنجینه اسرار راه پیدا کنند؛ ولی بالاخره ما را هم دعوت کردند و این قرآن ما را هم مخاطب قرار می دهد و وجود مقدس نبی اکرم می خواهند ما را سیر بدهند و به فرموده قرآن «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»(ابراهیم/1)

سیر با قرآن در بیرون وجود ما نیست؛ بلکه باید مقامات قرآن در ما محقق بشود و ما در مقامات وجودی قرآن سیر کنیم. بنابراین یک لایه هایی از این برنامه عظیم برای ما باید باز بشود و ما وسعت طرح حضرت را بفهمیم. هرچه هم جلوتر برویم دامنه فهم ما از این طرح عظیم بزرگتر می شود. خلاصه شرح همراهی این است که آن کسی که نمی تواند وسعت این کار را درک بکند برای یک هدف دیگری در عالم کار می کند و دنبال کار و هدف حضرت نیست. باید آن وسعت درک بشود و ما شرح صدر پیدا بکنیم.

در قرآن به حضرت می گویند «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا»(معارج/5)؛ «وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا»(مزمل/11)؛ «وَ اصْبِرْ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّـهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ»(یونس/109)؛ یعنی یک فرصت کوتاهی به آنها بده و صبر کن تا آن مرحله ای که حکم الهی واقع بشود و کار تمام شود؛ این مهلت کوتاه تا ظهور است. مثل داستان موسای کلیم که خدای متعال یک جایی به موسای کلیم اجازه داد و تا قبل آن باید صبر می کرد؛ و ظاهراً کار خود حضرت موسای کلیم بود و قبل از آن مأذون نبود. به ایشان امر شد که دریا را بشکاف و باز بگذار تا وقتی لشکر فرعون بیایند و بعد دریا را به هم بزن. موسای کلیم باذن الله این کار را کرد ولی [صبر کرد] تا مرحله ای که آن حکم الهی صادر شود و وقتی حکم الهی آمد، موسای کلیم کار را تمام کرد.

اهل بیت(ع) اعظم وسائل الهی در انجام امورات عالم

در خصوص عالم هم باذن الله تبارک و تعالی کار در دست وجود مقدس امام و خلیفه الله است و آخر کار هم خود حضرت باذن الله کار را تمام می کنند. وقتی کار سخت می شود و حضرت سر به سجده می گذارند و می فرمایند «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»(نمل/62) خدای متعال به حضرت حکم صادر می کند و وقتی حکم الهی آمد حضرت کار را تمام می کنند. حضرت صاحب همه علوم الهی و اسماء حسنی است و آنچه در خصوص حضرت آدم است که قرآن می فرماید «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»(بقره/31) یک گوشه ای از علم امام است؛ همه آن علوم و هفتاد و دو حرف علم در محضر امام است.

اعظم وسیله‌ای که خدای متعال به وسیله آن کار را انجام می‌دهد وجود مقدس امام زمان است. یک فراز از صلوات حرم سیدالشهداء(ع) این است که خدا هیچ وسیله ای اعظم از شما ندارد. عالم به سمت اصلاح می رود و آن کلمه ای که عالم با آن اصلاح می شود خود امام(ع) است. منتها امام منتظرند تا حکم خدای متعال صادر بشود. وقتی حکم صادر شد، امام است که عالم را اصلاح می کند یعنی خدای متعال به وسیله امام کار را اصلاح می‌کند و اصلاً نسبت امام با خدای متعال همین است.

«وَ أَمِتْ بِهِ الْجَوْرَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْل»، یعنی برپا کردن و اظهار عدل صنع خداست ولی این فعل الهی به وسیله امام واقع می شود. امام در یک مقامی است که این فعل با عظمت به وسیله امام(ع) واقع می شود. اقامه ظهور، فعل الهی است که به وسیله امام واقع می شود. ظهور با همه وسعتی که دارد فعل امام زمان است؛ منتها در واقع فعل خداست که به وسیله امام زمان(ع) انجام می شود. همه اتفاقاتی که می افتد فعل حضرت است. وقتی حکم می رسد، حضرت از آن ظرفیتی که خدای متعال به ایشان داده استفاده می کند.

معصوم این طرح با عظمت را می‌بیند و پای این طرح با عظمت هم صبر می‌کند و این طرح را به انجام می‌رساند. یک قدم برای همراهی از جانب ما این است که باید وسعت طرح را بفهمیم و دنبال دولت مستعجل نباشیم و خیال نکنیم که کار باید در غیر وقت خودش واقع بشود. در دعای عصر غیبت امام زمان(ع) یک جمله‌ای هست که می‌فرمایند «صَبِّرْنِی عَلَى ذَلِکَ حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْت». خدای متعال، به من یک صبری بده که نخواهم حادثه‌ها را جابه جا بکنم؛ زیرا حادثه‌ها دقیقاً در زمان خودش و براساس مشیت و با برنامه الهی و با برنامه‌ای که حضرت برای تحقق آن اعلام می‌کنند در سرفصل‌های خودش واقع می‌شود و اصلاً جای عجله و شتاب نیست که ما بخواهیم این کار با عظمت را جلو بیاندازیم.

این کار در مراحل خودش با تدبیری که حضرت حق دارند و با فعل و تحمل و پایداری امام(ع) تمام می‌شود. وقتی اذن به حضرت داده می‌شود، کار را جلو می‌برند. ما باید این وسعت را بفهمیم و اگر بخواهیم در نگاه کوچک عمل کنیم به هیچ وجه همراه آن طرح عمل نمی کنیم؛ بلکه یک کار دیگری در عالم انجام می دهیم و یک مقصد دیگری را دنبال می کنیم. آن مقصد با عظمت باید فهم بشود و ما باید بتوانیم مراحل آن طرح را بفهمیم و به یک نقطه‌ای برسیم. وجود مقدس نبی اکرم محیط هستند و مراحل طرح را نه تنها دور بلکه نزدیک می‌بینند؛ یعنی در نگاه حضرت این مراحل کاملاً نزدیک و در حد یک مهلت کوتاه است و برای ایشان به فرموده قرآن حقیقتاً «مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا»(مزمل/11) است. ما هم اگر توانستیم در آن افق به عالم نگاه کنیم، این فاصله ها کوتاه می شود.

تحول معرفتی برای کار و زمینه‌سازی ظهور

خدای متعال به ما می‌فرماید «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ»(قمر/1)؛ «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ»(هود/81)؛ «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَ نَرَاهُ قَرِیبًا»(معارج/6-7) ما باید ظهور و قیامت را نزدیک ببینیم و این طور نباشد که «کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»(حدید/16) مثل اهل کتاب مدت در نگاهشان طولانی شد و به قساوت قلب رسیدند و نمی‌توانند برای آن دوران کار بکنند؛ بلکه باید آن فاصله‌ها کوتاه بشود و انسان آن دوران‌ها را نزدیک ببیند.

انسان اگر واقعاً قیامت را دور دید، نمی‌تواند برای قیامت کار بکند. اگر مرگ را دور دید، برای بعد از مرگ نمی‌تواند کار بکند. اگر ظهور را دور دید نمی تواند برای ظهور کار بکند. در ادامه آیه خدای متعال می فرماید «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(حدید/17)، بدانید که خدای متعال زمین را زنده می‌کند و این زمین در دست کفار نمی‌ماند؛ زیرا تا وقتی در دست کفار است، مرده است؛ اما وقتی از دست کفار بیرون آید، حیات الهی در عالم دمیده می‌شود و عالم زنده می‌شود. شما باید این دوران را نزدیک ببینید و الا نمی‌توانید برای آن کار کنید.

این نزدیک دیدن هم به معنای این است که یک تحولی در معرفت ما پیدا بشود و ما از یک افق بالاتری به عالم نگاه بکنیم. از آن افق فاصله‌ها کوتاه می‌شود؛ اما اگر از افق پایین خودمان به عالم نگاه کردیم فاصله‌ها خیلی دور است. ما وقتی سوار بر مرکب ها می‌شویم و بالا می‌رویم و از آن افق نگاه می‌کنیم، فاصله شهرهایی که از هم دور هستند، خیلی نزدیک به هم دیده می‌شوند. ما باید افق نگاهمان به عالم عوض شود و رفعت پیدا کنیم. برای آدمی که بزرگ شده فاصله‌ها کوتاه می‌شود و لذا می‌تواند برای اهداف بزرگ و زمان‌های دور کار بکند ولی انسان اگر بزرگ نشود برای سال آینده‌اش هم نمی‌تواند کار بکند. آدم‌های بزرگ طرح پنجاه ساله دارند و برای پنجاه سال بعد کار می‌کنند؛ آنهایی که بزرگترند طرح هزارساله دارند.

انبیاء الهی برای ظهور کار می‌کردند و از همه آنها هم پیمان گرفته شده که در مسیر ظهور کار کنند و به آنها گفته شده که عجله هم نکنید شما بذر را می‌پاشید، حاصل و میوه آن در دوران ظهور برداشت می‌شود. بنابراین کارکردن در این طرح بزرگ احتیاج به یک تحول معرفتی دارد که افق دیدمان وسعت پیدا کند و بزرگتر بشویم و از این محدوده ها بیرون بیاییم با یک دید دیگری به عالم نگاه بکنیم که در آن صورت خیلی راه ها نزدیک می شود و این فاصله های دور و وسعت هایی که نمی گذارد ما در این طرح مشارکت کنیم، از بین می رود.

علت اینکه این طرح با ما هم در میان گذاشته می‌شود گرچه که آفاقی از این طرح مربوط به ما نیست اما به خاطر این است که ما بزرگ شویم و وسعت پیدا کنیم. وقتی به امام رسیدیم، منظری را برای ما باز می کنند و از آن افقی که امام به عالم نگاه می کند ما هم به عالم نگاه می کنیم و می توانیم برای ظهور کار کنیم؛ ولو این که ما نباشیم و ظهور قرنها بعد اتفاق افتد؛ کما این که اصحاب سیدالشهداء هم برای ظهور و رجعت کار می کردند.

در روایت است که آن نامه سر به مهری که مخصوص به حضرت سیدالشهداء بود را وقتی باز کردند ظاهراً برنامه خود را به اصحاب هم گفتند و فرمودند که این برنامه دو قسمت دارد و کار ما تمام نمی شود. ما در رجعت دوباره بر می گردیم؛ و اینها هم به یک وسعتی می رسند که می توانند برای رجعت اقدام بکنند؛ گرچه می‌دانند که ممکن است قرن‌ها طول بکشد تا این کار به ثمر بنشیند.

خیلی آدم باید بزرگ بشود که بتواند برای قرن‌ها بعد کار بکند؛ مثلاً کتابی بنویسد که می‌داند قرن‌ها خوانده نمی‌شود یا راهی را باز می‌کند که صدها سال طول می‌کشد تا این راه به نتیجه برسد. آدمی که به وسعت رسیده فاصله ها در نگاهش کوتاه می شود و می تواند برای فاصله های دور کار اقدام های بزرگ کند. پس اولین شرط همراهی ما همین است که ما باید نگاهمان واسع شود و آن طرح بزرگ را ببینیم و از منظر امام به عالم نگاه بکنیم. به اندازه ای که افق دیدمان بزرگ می شود می توانیم در این کار بزرگ همراه بشویم.

سختی‌های دوران اول ظهور برای جبهه مومنین

در دوران اول یک سختی هایی است که به حسب ظاهر خیلی طولانی است؛ مثلاً در این دوران خدای متعال دست کفار را باز گذاشته و به شیطان اذن و اجازه داده و تا یک روز معینی به شیطان مهلت داده و براساس مشیت او را آمداد می کند و به حسب ظاهر یک قدرت و امکاناتی در عالم به دست می آورد. در این دوران تا قبل از ظهور به حسب ظاهر در لایه رویین که آدم نتوانسته باطن کار را ببیند، دست ما در این طرف خالی و دست آن طرف پر است.

این مهلت و به حسب ظاهر امکانات وسیعی که خدای متعال به ابلیس می دهد تا حدی است که همه عرصه های عالم گویا جولانگاه آنها می شود و به فرموده روایات «کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا» طرح و شیطنت ابلیس در همه این زوایا حضور پیدا می کند و عالم مملو از جور می شود و هر کجا را نگاه می کنی شیطان تاریک کرده و به حسب ظاهر طرح جبهه مقابل حضرت رو به پیش است و قدم به قدم پیش می رود و به مقصدشان نزدیک تر می شوند و در این مهلت محدود به قله خودشان یعنی همانجایی که ولایتشان گسترش پیدا می کند و همه فضا را تاریک می کند، می رسند.

کسی که آن طرح بزرگ را نمی بیند و نگاهش کوچک است مقهور طرح شیطان می شود ولو این که بداند این طرح باطل است و بخواهد همراه حضرت حرکت کند؛ اما چون آن افق های بزرگ را نمی بیند نمی تواند قدم های بزرگ بردارد و از این طرح رد بشود. همیشه پشت این طرح می ماند و احساس می کند یک دورانی است که کاری نمی شود کرد؛ در حالی که در همه دوران ها می شود کار کرد؛ منتها اقدام هر دوران متناسب با خودش است. اگر آدم وسعت دید پیدا کرد و در این طرح عمل کرد، برای ظهور عمل می کند.

در روایات فرمودند که کسی که منتظر حقیقی است، مثل کسی است که در اردوگاه امام زمان ارواحنا فداه سلام الله علیه است؛ یک قدم جلوتر، مثل کسی است که در زیر خیمه حضرت است؛ یک قدم جلوتر مثل کسی است که در رکاب حضرت شمشیر می‌زند. این جبهه ای که حضرت گشودند یک جبهه طولانی و ممتد است؛ که البته از دوران هدنه هم عبور می کند که به حسب ظاهر آنها غالب هستند و همه چیز در اختیار آنهاست. در طول تاریخ فی الجمله همینطور بوده و باید به نقطه قله خودشان که در آخر الزمان است برسند و از آن نقطه هم عبور کنند. در در این شرایط، عالم دست آنهاست و زمان آن هم خیلی هم طول می کشد. الان چهارده قرن از صدر اسلام و قرن ها از دوره انبیاء گذشته است. چطور می شود انسان این دوران تاریکی ها را ببیند و بتواند این فضا و بستر را تحمل بکند.

قرآن با لسان های مختلف به ما هشدار می دهد و می فرماید «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَى»(طه/131) اصلاً چشم و نگاه سرتان و نگاه دلتان را پشت سر آن شکوفه های دنیایی که به گروه های مختلف از اهل کفر دادیم، امتداد ندهید؛ که اگر نگاهتان امتداد پیدا کرد دلتان هم می رود و مستهلک و تحقیر می شوید و در نتیجه دنباله روی می کنید. اینها امتحان و ابتلاء و فتنه آنهاست. برای شما یک روزی بهتری در نظر گرفتیم.

خدای متعال به پیامبر گرامی در سوره والضحی می فرماید «والضُّحَى* وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى* مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَی»(ضحی/1-3) و البته به گمان من صحبت با امت است اما می‌فرماید که قسم به ضحی آن موقعی که آفتاب بالا می‌آید و نورش فراگیر می شود. ضحی آن زمانی است که خورشید به آسمان می آید و آرام آرام نور آن گسترش پیدا می کند و همه جا کاملاً روشن می شود. قسم به آن موقع که خورشید نورش کاملاً در عالم پخش می‌شود و قسم آن موقعی که آرام آرام شب تاریک می شود و تاریکی آن سیطره پیدا می‌کند که خدای متعال هرگز تو را رها و به تو غضب نکرده است؛ زیرا این توهم شده بود که خدای متعال به پیغمبرش غضب و او را رها کرده است.

پیامبر با بشارت «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» آمدند یعنی اگر موحد بشوید به فلاح می رسید. اینها خیال کردند، تفلحوا یعنی زود سفره دنیایتان مثل سفره اهل کفر آباد می شود؛ در حالی که اصلاً بنا نیست سفره ما مثل سفره آنها باشد. ما در بهشت هم برویم سفره مان مثل سفره آنها نیست سفره آنها زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا است. این ها رزق مومن و رزق بهشتی ها نیست. رزق بهشتی ها رزق دیگری است و آنهایی که این امر را نمی فهمیدند نمی توانستند صبر و پایداری بکنند و به ذهنشان می‌آمد که پیغمبر گفتند که ما پیروز می شویم پس این همه سختی چیست؛ و کم کم به ذهنشان آمد که خدای متعال پیامبر را وسط میدان فرستاد و او را رها کرد و یا کاری از حضرت سر زده که خدای متعال به ایشان غضب کرده است و الا چرا ما این همه گرفتار باشیم و کفار و قریش این همه موفق بوده و دستشان پر است؛ اما اصحاب صفه باید با یک لباس به صورت مشترک نماز بخوانند و حتی گاهی خانم ها هر دو نفر یک چادر برای نماز داشتند؛ و در میدان جنگ گاهی دو نفر در روز به اندازه یک نفر سهم داشتند. کم کم به ذهنشان رسید که پیغمبر رها شده و در این میدان ما اصلاً به حق نیستیم.

در جنگ احد همین حرف را به صراحت می گفتند «لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا»(آل عمران/154) اگر ما بر حق بودیم نباید کشته و مجروح بدهیم؛ اما چرا قریش پیروز می شود. آنها خیال می کردند جبهه حق بدون هزینه باید زود به پیروزی برسد. این همان نگاه محدود است. اگر کسی آن نگاه واسع را پیدا کرد و طرح را دید، می فهمد که مومنین یک دوران سختی دارند شاید هزار یا چند هزار سال و از دوران انبیاء تا کنون طول بکشد و فراعنه حاکم باشند. باید بکشند و کشته بشوند و سختی‌ها و محاصره اقتصادی دشمن است را تحمل کنند؛ چون دوران مهلت شیطان است و به آن اجازه دادند.

معصوم هم این طرح بزرگ را می داند و هیچ وقت نابجا تصرف نمی کند. اینطور نیست که جبهه دشمن آنجایی که تصرف می کند بیرون از محیط و نقشه نبی اکرم باشد؛ بلکه به آن مهلت دادند و حضرت هم طرح او را در طرح خودشان گم می کنند و جامعه را از وسط برنامه آنها عبور می دهند. اگر کسی این را نفهمد، خیال می کند خدای متعال به پیامبر غضب کرده است،

معنای دوم سوره ضحی این است که این عالم یک شب تاریک و یک ضحایی دارد. سوره شمس می فرماید که «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا»(شمس/1) ضحی آن موقعی است که آفتاب نبوت نبی اکرم و امیرالمومنین بالا می آید و همه عالم را روشن می کند ما الان در شب تاریک آن ضحی هستیم؛ ولی انسان همین که شب تاریک شد نباید بگوید که خدا من را رها کرده است؛ بلکه یک ضحی و صبح روشنی هم خواهد بود.

«وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى* مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى* وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَى»(ضحی/2-4) خدای متعال به پیامبر می فرماید آنچه که برای شما در نظر گرفتیم خیلی از این ها بهتر است. الاخره اینجا مقصود رجعت است. آنقدر طرح بزرگ که به حضرت می گویند: شما یک صبح روشن و رجعتی دارید. ما نه به شما غضب و نه رها کردیم در واقع خدای متعال با امت حرف می زند و یک افق دیگری پیش روی ما باز می کند و می فرماید چشمتان را به این نزدیک ها ندوزید و نزدیک بین نباشید؛ بلکه افق های دور را ببینید.

رزق خیر خدا برای جبهه مومنین در دوران ظهور و قیامت

«وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»(ضحی/5)؛ خدای متعال به حضرت خطاب می کند که چرا نگران امتت هستی؛ این متاع دنیایی که به آنها دادیم مهم نیست. یک رجعتی برای شما و امت شما در نظر گرفتیم؛ وقتی ظهور می شود یک عالم دیگری خواهد بود که اصلاً از جنس این عالم نیست. قواعد عوض می شود و مثل این قواعد نخواهد بود؛ و از آن بالاتر، آنقدر در قیامت به شما و امت شما می بخشیم که حد ندارد تا راضی بشوی.

بنابراین این همراهی منوط به این است که ما مراحل این طرح عظیم را ببینیم. در این مرحله اگر کسی بخواهد همراه بشود، باید بداند که مرحله سختی ها مرحله عبور است و یک آینده بسیار روشنی در راه است. خدای متعال به شیطان و دستگاه باطل مهلت داده است. آنچه که آنها می چینند چیزی جز ثمرات دنیا نیست. قرآن می فرماید «مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ»(شوری/20)، از متاع دنیا به آنها می دهیم؛ اما از آخرت خبری نیست.

خدای متعال به آنها متاعی داده و به ما می‌گوید که اصلاً چشمتان را به متاع دنیا ندهید زیرا به درد شما نمی خورد این سفره را من برای شما پهن نکردم. برای شما سفره دیگری در نظر گرفتم که رزق دوران ظهور و دوران رجعت و رزق قیامت است؛ که یک سفره بزرگتری است که باطن همین دوران است؛ یعنی کسی که در همین دوران خودش را به جبهه حضرت ملحق کند، به فرموده قرآن «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ»(مطففین/22)؛ یعنی الان هم وسط بهشت قرار می گیرد. این سفره الان هم برای ابرار پهن است.

«وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِینَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ لَدَیْکَ» همه حمدهای زیارت امین الله برای جبهه مومنین است؛ یعنی حتی در دوران قبل از پیروزی، سفره ها پهن است و مائده های آسمانی آماده است. اگر انسان چشمش را از این رزقها برداشت، یک رزق های بهتری هست که چشم دلش به آن رزقها باز می شود. در باطن همین عالم اولیاء خدا الان غرق نعمت هستند. در قیامت هم یک فضای دیگری است که برای آنها حاکم می شود.

شرط همراهی ما برای گذر از این دوران وسعت است و اینکه این ظاهرها را نبینیم. شرط همراهی این است که وقتی خدای متعال سفره ای برای آنها پهن کرد ما نگاهمان را به آن سفره ندوزیم، شک و حیرت نکنیم و بدانیم که اینها چیز اندکی است.

«قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ»(نساء/77) کل این متاع از نظر قرآن قلیل است و هرچه که در دنیا است و همه آن چیزی که به همه کفار داده شده نباید دل مومن را مشغول و نگاه مومن را به سمت خودش جلب کند. مومن حتی حق نگاه کردن ندارد؛ البته یک موقع آدم نگاهش به دستگاه کفار می افتد اما چشمش را فرو می خواباند. قرآن می فرماید «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ»(نور/30)؛ یعنی مومن از آنچه به کفار دادند غض بصر می کند؛ ولی یک موقع نگاهش را امتداد می دهد و در این امتداد است که دل انسان می رود و تحقیر می شود و از این طرح باز می ماند و به سمت آن طرح می رود.

دو معیت با امام در طرح عظیم نبی اکرم

بنابراین دو دوران وجود دارد و ما در هر دو مرحله باید معیت داشته باشیم و نمی شود بگوییم ما به این دوران کار نداریم و وقتی پیروز شدند به جبهه حضرت می رویم. کسی که از مسیر این دوران عبور نمی کند در دوران پیروزی اصلاً حضور ندارد. در رجعت مومنین کامل بر می گردند و اینطور نیست که هر کسی بتواند در آن دوران همراه بشود؛ لذا در معارف ما و بخصوص در زیارات از دو معیت بحث می شود. «فَمَعَکُمْ مَعَکُم»؛ البته در معنای دیگری ما یک معیت ظاهری و یک معیت باطنی داریم. ممکن است انسان در ظاهر کنار امام باشد اما قوای باطنی و قلبش با امام و در محضر امام نیست؛ در حالی که جسمش با امام است. این معیت به درد نمی خورد.

انسان باید هم در ظاهر و هم در باطن با امام باشد و الا اینکه قلبش در جبهه معاویه و شیطان باشد و بدنش کنار امیرالمومنین باشد، داستان خوارج است و این معیت گرهی را باز نمی کند. یک معنای دیگر این معیت این است که در هر دو دوران ما باید کنار امام بایستیم. اگر کسی در این دوران نتوانست بفهمد که امام چه می کند و خیال کرد که امام مغلوب است یا العیاذ بالله امام خوابشان برده یا خدای متعال به امام غضب کرده و به طرح امام جواب نداده و از آن طرح امام دست برداشته و رها کرده است، نمی تواند همراهی بکند. باید احساس کند این طرح رو به جلو می رود و امام کاملاً مسلط هستند و جهان را به سمت ظهور و به سمت قیامت و آن هدف پیش می برند و به فرموده قرآن «وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(آل عمران/139)؛ یعنی طرح امام طرح غالب و مسلط است و در متن عالم پیش می رود.

انسان باید بفهمد که برنامه الهی در حال به نتیجه رسیدن است؛ ولو در این برنامه یک مهلت و امدی هم به شیطان و قوای و جنود شیطان با همه وسعت ظاهری که دارد، در عالم بدهند. نه طرح پیامبر شکست خورده و نه خدای متعال پیامبر را رها کرده و نه حضرت از طرح الهی فاصله گرفتند. نبی اکرم وسط میدان و محور طرح است و این طرح شکست خورده و رها شده نیست بلکه به طرف هدف پیش می رود. چنین انسانی می تواند در کنار حضرت بایستد و این همراهی منتهی به همراهی در دوران ظهور می شود. هم در دوران غیبت و هم در دوران هدنه که به حسب ظاهر حضرت در پس پرده کار می کنند و دیگران روی صحنه هستند، در واقع حضرت کار را جلو می‌برند.

لوازم همراهی با امام

این همراهی یک لوازمی دارد؛ از لوازم آن هم این است که به فرموده معصوم «فَقَلْبِی لَکُمْ مُسَلِّمٌ وَ أَمْرِی لَکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّة» یعنی اگر قلب انسان که میزان و ترازوی انسان است تسلیم امام نباشد و بخواهد یک جور دیگری ترازو کند، نمی تواند همراه امام باشد. مومن که نمی تواند رأی و طرح و برنامه نداشته باشد؛ اما باید رأیش تبع رأی امامش باشد و اگر نباشد نمی تواند همراه امام باشد. اگر آدم خودش مستقل می فهمد و برای خودش طرح در می اندازد دیگر چه احتیاجی به امام دارد؛ اما اگر انسان با امام نبود اولیات عالم و واضح ترین واضحات را نمی فهمد.

همین عقل اگر از انبیاء جدا شد واضحات عالم را نمی فهمد. همین دستگاه‌های فلاسفه غیر الهی مگر فیلسوف و متفکر نیستند؛ مگر طرح فلسفی در نیانداختند و مگر طرح فلسفی شان زیربنای تمدن وسیع شیطانی نبود؛ اما وقتی عالم را تحلیل می کنند، می بینید که حتی واضحات عالم را نفهمیدند؛ نفهمیدند که خدا هست و ما هیچ کاره و او همه کاره است. عقل آدم بدون امام هیچ نمی فهمد، عقل اگر از امام جدا شود تحت ولایت شیطان می رود، قرآن می‌فرماید «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»(بقره/257).

وقتی طاغوت بر عقلشان هم ولایت پیدا می‌کند با عقل شیطانی به اندازه یک کتابخانه شاید 500 هزارجلدی مباحث فلسفی دارند و با همان فلسفه خودشان عالم را اداره می کنند. امام [خمینی] می فرمودند: ما اگر کارخانه را ندیدیم مستوره و پارچه اش را دیدیم؛ محصول آن هزاران دانشگاه و آکادمی و مراکز اندیش‌ورزی و کتابخانه های بزرگ همین تمدن شیطانی است؛ اما آیا چیزی در آن می بینید؟

مهم‌ترین جایی که باید تسلیم بشود عقل و قلب و رأی هستند که باید تبع بشود. بعد از آن است که انسان می تواند همه امکاناتش را در اختیار امام قرار بدهد. وقتی که انسان این دو قدم را برداشته باشد همه امکاناتش در مسیر امام آماده خرج کردن و صرف کردن است. ترازوی او تابع ترازوی امام باشد و فهمش دنبال فهم امام حرکت بکند و الا کسی که خودش ترازو می کند خودش هم نقشه می کشد کدام امکانات را خرج امام می تواند بکند.

در زیارت جامعه فرمودند: «حَتَّى یُحْیِیَ اللَّهُ دِینَهُ بِکُمْ وَ یَرُدَّکُمْ فِی أَیَّامِهِ وَ یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ وَ یُمَکِّنَکُمْ فِی أَرْضِه» این آدم می تواند صبر کند تا دوران احیای دین فرا برسد و برای آن دوران کار بکند که خدای متعال زمین را در اختیار امام قرار می دهد و امام(ع) متمکن می‌شود؛ ولی اگر بخواهد با رأی خودش با قلب خودش کار بکند نمی تواند امکاناتش را در مسیر امام(ع) قرار بدهد.

در اذن دخول زیارت نامه حضرت ابالفضل سلام الله علیه این اوصاف ذکر و این توجه پیدا می‌شود که این آقا کیست «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَلِ وَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَب» یعنی اگر این چهار صفت پیدا نشود نمی تواند حضرت ابالفضل باشد. اگر بخواهی مقابل رأی امام رأی داشته باشی یا بخواهی در طرح امام شک کنی یا تصدیق نکنی، چطور می توانی فرمانده عاشورا بشوی، حضرت چطور در این طرح با عظمت فرماندهی ارواح را به شما واگذار بکند و بگوید: شما این لشکر را در عالم راه ببر. عظمت ایشان این بود که حضرت فقط فرمانده پیکرها نبودند؛ بلکه فرمانده ارواحی بودند که تا قیامت در لشکر امام حسین می‌آیند.

به اندازه‌ای که این اوصاف در انسان محقق می‌شود حضرت او را در میدان می‌آورند و پرده‌ها را کنار م‌ زنند و برنامه خودشان را نشان می دهند و به او منصب می دهند؛ و چنانچه انبیاء و مومنین کامل هم اینطور بودند؛ حضرت به یک نقطه ای می‌رسند که به ایشان منصب دادند و در این صحنه فرمانده کل لشکر سیدالشهداء می‌شوند. لشکری که عالم را راه می‌برد و محور هدایت عالم است. السلام علیک یا اباعبدالله...