قرآن سرتاسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتما اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم هر شب تفسیر آیاتی از این معجره الهی را برای شما آماده میکنیم. در این گزارش تفسیرآیات 243-245سوره بقره را میخوانید:
أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَرِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْیهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ الْنَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ
آیا ندیدی کسانی را که از ترس مرگ از خانه های خود فرار کردند، در حالی که هزاران نفر بودند، پس خداوند به آنها گفت: بمیرید (و آنها مردند،) سپس آنان را زنده کرد (تا درس عبرتی برای آیندگان باشند؟) همانا خداوند نسبت به مردم احسان می کند، ولی بیشتر مردم سپاس نمی گذارند. (243)
در شأن نزول این آیه آمده است که در یکی از شهرهای شام که حدود هفتاد هزار خانوار جمعیّت داشت، بیماری طاعون پیدا شد و با سرعتی عجیب مردم را یکی پس از دیگری از بین می برد. در این میان عده ای از مردمبگفته صاحب تفسیر تبیان (ج 2، ص 282) تعدادشان از ده هزار بیشتر بوده است، زیرا عرب به بیش از ده هزار «اُلوف» وبه کمتر از آن «آلاف» می گوید.* که توانایی و امکانات کوچ داشتند، به امید اینکه از مرگ نجات پیدا کنند از شهر خارج شدند،پروردگار، آنها را در همان بیابان به همان بیماری نابود ساخت.
از برخی روایات استفاده می شود که اصل بیماری مزبور در آن شهر، به عنوان مجازات بود. زیرا وقتی رهبر و پیشوای آنان از آنها خواست که خود را برای مبارزه و جهاد آماده کرده و از شهر خارج شوند، آنها به بهانه اینکه در منطقه جنگی مرض طاعون شایع است، از رفتن به میدان جنگ خودداری کردند و خداوند آنها را به همان چیزی که بهانه فرار از جنگ قرار داده بودند، مبتلا ساخت.
در برخی تفاسیر و روایاتکافی، ج 8، ص 198.* آمده است: وقتی حِزقیل نبی، یکی از پیامبران بنی اسرائیل، از آنجا عبور می کرد از خداوند درخواست کرد که آنها را زنده کند. خداوند دعای او را اجابت کرد و آنها را مجدّداً زنده نمود و به زندگی باز گشتند. البته این الطاف الهی، هشدار و درس عبرتی برای آیندگان تاریخ است که انسان بفهمد و شکرگزار خداوند باشد.
صاحب تفسیر المنار، مرگ و حیات در آیه را به شکلی سمبولیک معنا کرده و آن را کنایه از بدست آوردن استقلال و از دست دادن آن دانسته است.
صاحب تفسیر المیزان، ضمن انتقاد شدید از این طرز تفکّر می فرماید: باید به ظاهر آیات معتقد بود وگرنه لازم می آید تمام معجزات وامور خارق العاده را توجیه یا تأویل نمائیم.
ازآنجا که شکر، تنها به زبان نیست، بلکه حقیقت شکر آن است که نعمت های الهی را در جای خود مصرف کنیم، لذا اکثر مردم شکرگزار واقعی نیستند.
در آیه اگر می فرمود: «اکثرهم لایشکرون» معنا این بود که اکثر آن مردم اهل شکر نبودند، ولی قرآن سیمای اکثر مردم در تمام اعصار را بیان می کند، نه گروهی خاصّ را. «اکثر النّاس لایشکرون»
شیعه، به رجعت و زنده شدن گروهی از افراد قبل از قیامت، اعتقاد دارد و علاوه بر صدها حدیث، از آیاتی همچون این آیه، امکان وقوع آن را استفاده می کند.
پیام ها:
1- به تاریخ بنگریم و از آن درس بگیریم. (ألَم تَرَ...)
2- در بیان تاریخ، آنچه مهم است عوامل عزّت و سقوط است، نه نام افراد و قبایل و مناطق. (الّذین خَرجوا من دیارهم)
3- آنجا که اراده خداوند باشد، فرار کارساز نیست. (قال لهم اللّه موتوا)
4- خداوند در همین دنیا بارها مردگان را زنده کرده است. (ثم احیاهم)
5 - فراز و نشیب ها، مرگ و میرها، زاد و ولدها و زنده شدن های مجدّد، همه نمونه هایی از الطاف وفضل الهی است. (انّ اللّه لذو فضل)
وَقَتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و در راه خداوند پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و داناست. (244)
در آیه قبل خواندیم که فرار از جنگ، چاره ساز نیست و قهر خداوند می تواند هزاران نفر فراری را فرا گیرد. این آیه می فرماید: اکنون که مرگ و حیات به دست اوست، پس در راه او پیکار کنید و بدانید که پاداش شما نزد او محفوظ است. زیرا او به آنچه بر شما می گذرد، آگاه است.
1- جهاد و مبارزه، زمانی ارزش دارد که برای خدا و در راه خدا باشد. جنگ از سر انتقام و برای اظهار قدرت و استثمار و کشور گشایی مقدّس نیست، بلکه ضد ارزش است. (قاتلوا فی سبیل اللّه)
2- جنگ در راه خدا، شکر نعمت حیات است. آیه قبل فرمود: خداوند آنان را زنده نمود، ولی شاکر نبودند. و این آیه می فرماید: در راه خدا پیکار کنید. بنابراین جهاد، نوعی شکر است. (لایشکرون... و قاتلوا)
3- توجّه به اینکه ما در محضر خدا هستیم، قوی ترین عامل وانگیزه برای پیکار در میدان جنگ است. (سمیع علیم)
4- برای فرار از جهاد، عذرتراشی نکنید. زیرا خداوند نیّت شما را می داند و بهانه های شما را می شنود. (سمیع علیم)
مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْصُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
کیست که به خداوند وام دهد، وامی نیکو تا خداوند آن را برای او چندین برابر بیافزاید و خداوند (روزی بندگان را) محدود و گسترده می سازد، و به سوی او بازگردانده می شوید. (245)
در تفاسیر مختلفتفسیر کبیر، کاشف ونمونه.* آمده است که این آیه به دنیال آیه قبل که مردم را به جهاد تشویق می کرد، مؤمنان را به انفاق و وام ترغیب می نماید. زیرا همانگونه که برای امنیّت و صیانت جامعه، نیاز به جهاد و تلاش مخلصانه است، همچنین برای تأمین محرومان و تهیه وسایل جهاد، نیاز به کمک های مادّی است.
موضوع وام دادن به خدا، هفت بار در قرآن آمده است. تفسیر مجمع البیانتفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ی 11 سوره حدید. *شرایطی را برای قرض الحسنه بیان کرده است. از آن جمله:
1- از مال حلال باشد. 2- از مال سالم باشد.
3- برای مصرف ضروری باشد. 4- بی منّت باشد.
5 - بی ریا باشد. 6- مخفیانه باشد.
7- با عشق وایثار پرداخت شود. 8 - سریع پرداخت شود.
9- قرض دهنده خداوند را بر این توفیق شکرگزار باشد.
10- آبروی گیرنده وام حفظ شود.
«قرض»، در زبان عربی به معنای بریدن است و اینکه به وام، قرض می گویند بخاطر آن است که بخشی از مال بریده وبه دیگران داده می شود تا دوباره باز پس گرفته شود. کلمه «بسط» به معنای گشایش و وسعت است و «بساط» به اجناسی گفته می شود که در زمین پهن شده باشد.
جهاد، گاهی با جان است که در آیه قبل مطرح شد وگاهی با مال است که در این آیه مطرح شده است.
کلمه «کثیر» در کنار کلمه «اضعاف»، نشانه ی پاداش بسیار زیاد است. و جمله «یضاعفه» بجای «یضعفه» رمز مبالغه و ازدیاد است.تفسیر روح المعانی.*
تعبیرِ قرض به خداوند، نشان دهنده آن است که پاداش قرض الحسنة بر عهده خداوند است.
به جای فرمان به قرض دادن، سؤال می کند که کیست که به خداوند قرض دهد، تا مردم احساس اکراه و اجبار در خود نکنند، بلکه با میل و رغبت و تشویق به دیگران قرض دهند. از آنجا که انسان غریزه منفعت طلبی دارد، لذا خداوند برای تحریک انسان، از این غریزه استفاده کرده و می فرماید: (فیضاعفه اضعافاً)
به جای «قرض به مردم» فرمود: «به خداوند قرض دهید»، تا فقرا احساس کنند خداوند خودش را به جای آنان گذاشته و احساس ضعف و ذلّت نکنند.
با اینکه وجود ما و هرچه داریم از خداوند است، امّا خداوند گاهی خود را مشتری و گاهی قرض گیرنده معرفی می کند تا ما را به این کار تشویق نماید. حضرت علی علیه السلام فرمودند: جنود آسمان ها و زمین از آن خداست، پس آیه قرض برای آزمایش شماست.نهج البلاغه، خطبه 183.*
امام کاظم علیه السلام فرمود: از مصادیق قرض به خداوند، کمک مالی به امام معصوم است.تفسیر روح البیان، ج 1، ص 381.*
گرچه در آیه، قبض و بسط به خداوند نسبت داده شده است، ولی در روایات می خوانیم: هر که با مردم گشاده دست باشد، خداوند به او بسط می دهد و هر کس با مردم بخل ورزد، خداوند نسبت به او تنگ می گیرد.
در روایات، پاداش قرض الحسنة هیجده برابر، ولی پاداش صدقه ده برابر آمده است.بحار، ج 74، ص 311.* و دلیل این تفاوت چنین بیان شده است که قرض را افراد محتاج می گیرند، ولی هدیه و بخشش گاهی به غیر محتاج نیز داده می شود.بحار، ج 100، ص 138.*
به فرموده ی روایات: هرکس بتواند قرض بدهد و ندهد، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.بحار، ج 100، ص 138.*
هنگامی که این آیه نازل شد: (من جاء بالحسنة فله خیر منها)نمل، 89.* هر کس کار خوبی آورد، بهتر از آن را پاداش می گیرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خداوند تقاضای ازدیاد کرد، آیه نازل شد: (فله عشر امثالها)انعام، 160.* ده برابر داده می شود. باز درخواست نمود، آیه قرض الحسنه با جمله ی (اضعافاً کثیرة) نازل شد. پیامبر متوجّه شد که کثیری که خداوند مقدّر کند، قابل شماره نیست.تفسیر المیزان، ج 2، ص 310.*
پاداش خدا به قرض دهندگان، هم در دنیا وهم در آخرت است. زیرا در کنار «اضعافاً کثیرة» می فرماید: (والیه یرجعون) گویا حساب قیامت، جدا از پاداش های دنیوی است.
جلوی بدآموزی و سوء برداشت باید گرفته شود. اگر در اوّل آیه خداوند با لحنی عاطفی از مردم قرض می خواهد، بدنبال آن می فرماید: (واللّه یقبض و یبسط) تا مبادا گروهی همچون یهود خیال کنند که خداوند فقیر است و بگویند: (انّ اللّه فقیر و نحن اغنیاء)آل عمران، 181.* و همچنین بدانند که قرض گرفتن خدا، برای رشد انسان است، نه به خاطر نیاز او. منافقان می گفتند: به مسلمانان انفاق نکنید تا از دور رسول خدا پراکنده شوند. قرآن در جواب آنها فرمود: آنها در چه باوری هستند، مگر نمی دانند خزائن آسمان ها و زمین در دست خداوند است!منافقون، 7.*
پیام ها:
1- کمک به خلق خدا، کمک به خداست. (یقرض اللّه) بجای «یقرض الناس»
2- برای ترغیب مردم به کارهای خیر، تشویق لازم است. (فیضاعفه اضعافاً کثیرة)
3- اگر ما گشایش و تنگ دستی را بدست خدا بدانیم، راحت انفاق می کنیم. (واللّه یقبض و یبصط)
4- اگر بدانیم که ما به سوی او باز می گردیم و هرچه داده ایم پس می گیریم، راحت انفاق خواهیم کرد. (الیه ترجعون)