«پریناز» بعد از هفت سال توقیف، با اصلاحاتی فراوان، اکران شده و با وجود تمام نقدهایی که به آن وارد است، فیلم پرمعنا و قابل قبولی است. بخشی از ابهامات فیلم به همان سانسورها بر می گردد و برخی دیگر به سلیقه کارگردان و تلاش نویسنده برای نمایش معانی پشت پرده فیلم. درباره تمام این موارد با بابک کایدان، نویسنده فیلمنامه آن گپ زده ایم.
«پریناز» با شرط حذف برخی صحنه ها و دیالوگ ها امکان اکران پیدا کرد، از نظر شما این اصلاحات چقدر به کار لطمه زد؟ اگر در این شرایط و با این حذفیات اکران نمی شد بهتر نبود؟
- بله، واقعیت این است که متاسفانه سانسور به بخشی از کار آسیب زده اما در مجموع جان کلامی که در قصه دنبالش بودیم منتقل شده. یعنی مخاطبی که فیلم را می بیند متوجه می شود داریم راجع به چی حرف می زنیم. سانسور باعث شده که یک مقدار در درک شخصیت ها خلل به وجود بیاید. مثلا خیلی ها متوجه نقش خورشید در فیلم نمی شوند. درست است که این نقش بسیار محدود بود اما نه دیگر تا این حد که ما فقط یک پلان کوچک از او داشته باشیم.
بعدها خودتان در سریال «سقوط یک فرشته» از همین شگرد استفاده کردید، آنجا هم راوی قصه شیطان بود و مخاطب بعدها این مسئله را می فهمید.
- بله. در سقوط یک فرشته هم همین کار را کردیم. نریشن گوی ما شیطان بود و کسی از ابتدا نمی دانست. در این دوتا کار من سعی کردم از نریشن استفاده جالبی داشته باشم. در نسخه اول «پریناز» و قبل از این اصلاحات، کاملا گویا بود که راوی یا همان فرخنده دارد دروغ می گوید اما الان یکسری دیالوگ جدید اضافه کردیم. از خانم معتمد آریا خواستیم بیاید و دوباره دیالوگ هایی به کار اضافه کند که زیاد مورد قبول ما نبود. با این حال از این که فیلم بالاخره اکران شده راضی ام.
یکی از نکات مثبت فیلم این است که سوژه آن در هر دوره ای جالب به نظر می رسد، یعنی گذشت زمان باعث نشده که قصه «پریناز» قدیمی شود و مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند.
- بله. دقیقا خودمان هم داشتیم به این مسئله فکر می کردیم. به هر حال بحث خرافه های دینی از زمان پیدایش بشر و خروج از اولین دین وجود داشته. از این جهت داستان فیلم قدیمی نمی شود.
شما در «پریناز» روی موضوع بسیار حساسی دست گذاشتید، درست است که لقب خرافه های دینی به آن می دهیم اما آنچه اول از همه خودنمایی می کند این است که شما یک شخصیت زن مذهبی با پوشش چادر را در این فیلم به چالش کشیده اید. طبیعتا از همان ابتدا می دانستید فیلم بی دردسر نیست و برای اکران به مشکل بر می خورد. فکر نمی کردید باید یک مقدار با ملاحظه تر پیش بروید؟
- دقیقا همینطور است. همان موقع که می خواستیم پروژه را کلید بزنیم می دانستیم داریم کار حساسی انجام می دهیم. بهرام بهرامیان کلا دنبال کارهای پر دردسر است. سریال اولش «ساعت شنی» در تلویزیون از یکسری خط قرمز عبور کرد و با تیغ سانسور روبرو شد اما نهایتا ماندگار شد. در «سقوط یک فرشته» هم همین طور و با جسارت پیش رفت. جسارت هیچ وقت نمی تواند از سوی یک نویسنده باشد، باید از سوی کارگردان و تهیه کننده باشد. اینجا هم دستمان باز بود. قرار بود حرف جدی و اثرگذار راجع به خرافه بزنیم و مطمئن بودیم که به مذاق خیلی ها خوش نمی آید اما با آگاهی ادامه دادیم.
یعنی حدس می زدید توقیف شود؟
- در این حد نه ولی حدس می زدیم سانسور شود چون تصورمان این بود که داریم یک کار دینی انجام می دهیم. به نظر من یک مومن واقعی نسبت به خرافه واکنش نشان می دهد، چون خرافه های دینی دارد جامعه را نابود می کند. از این جهت فکر می کردیم تشویق هم می شویم ولی متهم شدیم که فیلم ضد مذهب ساختیم. شاید اگر کارگردان دیگری که سیستم بیشتر بهش اعتماد داشت این را می ساخت، مشکلی پیش نمی آمد اما به ما اعتماد نداشتند.
مشکل اصلی این بود که شما برای شخصیت اصلی فیلم دست روی یک خانم موجه و محجبه گذاشتید.
- بله، به ما انگ زدند که شما حجاب را زیر سوال بردید اما سال بعدش در «سقوط یک فرشته» به ما تندیس حجاب دادند. چطور ممکن است تیمی که «پریناز» را ساخته بود و مورد سرزنش واقع شده و انگ زیر سوال بردن حجاب بهشان خورده، الان سریالی کار کند که تندیس حجاب بگیرد؟
شحصیت اصلی فیلم بیشتر از این که به خاطر خرافات با پریناز مشکل داشته باشد، از مشکل دیگری یعنی حسادت آسیب می بیند. فرخنده، از یک خانم مذهبی و خرافی فراتر رفته و شخصیت پیچیدهای دارد. گذشته شخصیت به ما می گوید که مشکل او با پریناز از کجا شروع شده.
- درست است. نمی خواستیم یک تیپ داشته باشیم. برای همین جنبه های مختلف شخصیتی را برای فرخنده در نظر گرفتیم. به هر حال دوتا خواهر بودند، یکی زشت و یکی زیبا. یکی از خواهرها به خاطر این که زشت است و ازدواج نکرده به مذهب پناه می آورد و آن دیگری پر از حواشی می شود. اگر دقت کنید فرخنده بین احساسش نسبت به پریناز و آنچه به آن باور دارد دچار تردید است.
چرا در شخصیت های اصلی مثل فرخنده، داود و خواهر داود تا این حد اغراق می بینیم؟ خیلی ساده تر هم می توانستیم فرخنده با بشناسیم و باورهایش را متوجه شویم، نیازی به این همه اغراق در گریم و رفتار بود؟
- آن جنبه اغراق آمیز شخصیت ها مربوط به کار اجرایی فیلم است تا فیلمنامه. آقای بهرامیان سلایق خاص خودش را دارد. اگر دقت کنید در کارهای دیگرش هم معمولا شخصیت هایی با چهره های عجیب داشته. مثلا در «سقوط یک فرشته» شبنم مقدمی و علی سلیمانی چهره های اگزجره ای داشتند. شاید اگر گریم فاطمه معتمد آریا تا این حد تند نبود، اعتراض های کمتری به کار می شد و تعداد ممیزی ها کمتر بود اما به هر حال من از گریم ها و این فضا راضی ام.
جدای از گریم شخصیت ها، این اغراق در کل ساختار فیلم هم وجود دارد. واکنش همسایه ها به نظر کرده بودن پریناز، رفتار آنها در قبال ماجرای تاب و چرخ و فلک، درخواست شان برای شفا گرفتن از پریناز و ... همگی پر از اغراق هستند.
- اینها آگاهانه بود. این که مردم این محله نسبت به یک بچه ای به سرعت چنین واکنشی نشان می دهند و او را نظر کرده یا ماورایی می دانند و با همان سرعت نظرشان را تغییر می دهند، برای مان جالب بود. این حرکات که نشان می دهد مردم آنقدر زود نسبت به یک نفر شور نشان می دهند و آنقدر سریع او را نفی می کنند از رفتار رئالیستی خود مردم گرفته شده. ما می خواستیم همین رفتار غلوآمیز مردم در جامعه را نقد کنیم. برای همین هم می خواستیم در یک اتمسفر خاصی اتفاق بیفتد. الان هم نمی توانیم بگوییم فیلم رئالیستی کامل است.
در صورتی که فیلم در فضایی کاملا فانتزی و حتی در یک ناکجاآباد اتفاق می افتاد می شد به چنین تعبیری رسید. مثلا شاید اگر مثل فیلم «داگویل»، قصه شما در جایی فراتر از زمان و مکان پیش می رفت، دیگر قضاوتی درباره اغراق شده بودن آن صورت نمی گرفت اما حتی ما تصویر برج میلاد را هم در فیلم می بینیم.
- بله، اتفاقا خیلی ها گفته اند چرا تصویر برج میلاد را نشان دادید و اگر نبود قصه خیلی لازمانی و لامکانی می شد. گفتم خودم هم نمی دانم. یادم نمی آید چیزی که الان می گویم در فیلمنامه بود یا نه ولی آن زمان ما یک نگاه داشتیم و می خواستیم بگوییم که خرافه در اوج مدرنیته هم می تواند اتفاق بیفتد. برج میلاد هم آن زمان در ایران سمبل مدرنیته بود. شاید به خاطر همین، از این سمبل استفاده شده.
سانسور به پایان بندی فیلم هم آسیب زده یا چیزی که ما به عنوان پایان می بینیم همانی است که در نسخه ابتدایی بوده؟
- نه، پایان اصلا تغییر نکرده. سانسورها مربوط به بخش های ابتدایی و میانی است. فقط یک مقدار نریشن هایش تغییر کرد اگرنه خود قصه همین بود.
شخصیت داود خیلی ناگهانی به قصه وارد شد و آن طور که باید مخاطبان را قانع نکرد. یعنی گره ماجرای خورشید آن طور که باید باز نشد. این هم به خاطر سانسور است؟
- نقش داود همین قدر بود اما در قصه یک مقدار ما مشخص تر متوجه می شدیم که واقعیت چیست. الان خیلی ها متوجه نشدند که عمه پریناز چرا با یک لباس کناب تاب می آید و آن را برای سفا به تاب نظر کرده می کشد. ما بعدها همان پیراهن بنفش را تن داود می بینیم. یعنی خواهر داود خواسته برای پدر پریناز هم از خود دختر شفا بگیرد.
در کل فیلم هوا بارانی است و این باران اصلا بند نمی آید. معنای خاصی پشت این باران وجود داشت؟
- بله. قصه این بود که از وقتی بچه پا به این محله می گذاشت باران می آمد و تا زمانی که می رفت باران ادامه داشت. بارانی که برای همه برکت است اما برای اهل این محل بلا می شود. اسم اولیه فیلم «آیه های نیامده» بود. به نظرم اسم خیلی بهتری بود و کاملا معنا را منتقل می کرد. بر اساس آیه شریفه «نفخت فیه من روحی»، با این نگاه پیش رفتیم که وقتی خدا می گوید من در بدن شما روح خودم را می دمم، چطور ممکن است نگاه بدی به بچه حرامزاده داشته باشد؟ این بچه که تقصیری نداشته. می خواستیم بگوییم اتفاقا خدا این بچه را دوست دارد و برای همین هم این بچه با خودش برکت می آورد و تا وقتی در این محله است، باران بند نمی آید.
طرح اصلی فیلم متعلق به بهرامیان بود یا با هم به آن رسیدید؟
- آقای بهرامیان سال ها پیش نوشته ای درباره یک بچه حرامزاده داشت که به مسیر دیگری می رفت اما فیلمنامه ای که الان فیلم بر اساس آن ساخته شده ارتباطی به آن ندارد. با این حال بهرامیان خیلی در نوشتن فیلمنامه کمک کرد. با همراهی یکدیگر آن را نوشتیم و حتی اصرار داشتم اسمش را کنار اسم من بزند اما قبول نکرد. این را هم بگویم که واقعا یکی از وفادارترین کارگردان ها به فیلمنامه است و «پریناز» 96 درصد همان چیزی است که من نوشتم.
بهرام بهرامیان انتقادهایی را که به فضای اغراق شده فیلمش وارد است، نمی پذیرد و معتقد است الگوی او مردم معمولی جامعه هستند.
«پریناز» واقعی است، بدون اغراق
بهرام بهرامیان از جمله کارگردان هایی است که همواره در هر دوره ای گرفتار حواشی می شود. در واقع خودش دست روی سوژه های حساسی می گذارد و با علم به این که می داند امکان توقیف و سانسور محصولش وجود دارد اما با جسارت تمام سراغ آنها می رود. «پریناز» با وجود حرف هایی که برای گفتن دارد اما با ضعف هایی هم روبروست. مهم ترین ضعف آن به اغراق بیش از اندازه شخصیت ها، گریم ها و روابط میان همسایه ها بر می گردد؛ مواردی که خود بهرامیان آنها را کاملا منطقی می داند. همزمان با اکران «پریناز» پس از نزدیک به هفت سال توقیف در گروه هنر و تجربه، با این کارگردان گپ زدیم.
غلو شده و اگزجره
زمان تماشای فیلم «پریناز» گمان می کنیم با فیلمی در همه ابعاد غلو شده و اگزجره روبرو هستیم. جامعه ای که پریناز به آن وارد می شود، واقعی نیست و به نظر می رسد در نمایش تفریط همسایگان در داستان اغراق شده عمل کرده اند. بهرامیان این مسئله را نمی پذیرد و می گوید: «به کار بردن عبارت «غلو شده» فکر می کنم به میزان شناخت ما از واقعیت جامعه بر می گردد. مانند فردی که مدام با اخبار و فعالیت های عالم پزشکی در ارتباط است و در هر موقعیتی اخبار مربوط به این حوزه را بولد شده و پر رنگ می بیند.
از او می پرسیم که آیا به نظرش فضای فیلم «پریناز» کاملا رئال است؟ پاسخ می دهد: «شما کافی است یک بار به جمع بیماران خاص مثلا مبتلا به سرطان بروید تا عطش آنها برای معجزه را ببینید. این واقعیت جامعه است و فیلم هم نقدی بر آن ندارد، نقد فیلم بر نگاهی است که به دنبال سوء استفاده از این باورها است.»
گریم های اغراق آمیز
غلو شدگی فیلم «پریناز»، صرفا به نمایش اگزجره رفتار انسان ها و روابط میان همسایه ها محدود نمی شود. حتی در اجرای بصری مانند گریم بازیگران به خصوص فاطمه معتمد آریا، مصطفی زمانی و مژگان بیات هم خودنمایی می کند.
زندگی عجیب فرخنده
مسئله دیگر درباره فیلم «پریناز» به شخصیت پردازی کاراکتر فرخنده بر می گردد. شاید اگر فرخنده یک مقدار معمولی تر بود و به لحاظ رفتار و گریم تا این حد عجیب به نظر نمی رسید، بیشتر برای مخاطب قابل درک می شد. بهرامیان می گوید: «ما در فیلم یک کاراکتر بات منش و رفتار خاص داریم. حالا اگر این منش و رفتار برای شما آشنا نیست، می توانید هر صفتی برای آن به کار ببرید اما واقعیت این کاراکتر چیز دیگری است.
از بهرامیان می پرسیم آیا نمی ترسیده که مخاطبان این گریم ها و چهره های عجیب بازیگران را نپذیرند و با فیلم کنار نیایند؟ می گوید: «مخاطب با شخصیت فیلم مواجه است نه یک بازیگر. مخاطب به نظرم به سینما نمی آید تا یک مانکن و یا بازیگر زیبا را ببیند. مخاطب بازیگری را انتخاب می کند که بتواند یک نقش را به درستی ایفا کند. هر چقدر متن و کارگردانی درست باشد، مخاطب هم بیشتر با آن ارتباط برقرار می کند. این درست است که بخشی از بازیگری زیبایی است اما قرار نیست این زیبایی ما را به گمراهی ببرد. در سینما، محبوب ها موفق هستند نه زیباترها.»
به دنبال سوژه های ممنوع
با نگاهی به کارنامه کارگردانی بهرام بهرامیان متوجه می شویم که این کارگردان با جسارت زیادی سراغ سوژه های خاص و ممنوعه می رود و اصولا ترسی از توقیف و سانسور ندارد. طبیعتا زمانی که روی سوژه ای مثل «پریناز» دست مگذاشته هم می دانسته کار سختی در پیش دارد. از او درباره این جسارت می پرسیم، می گوید: «چون ما چیز مدونی برای تعیین خطوط قرمز در اختیار نداریم، اینجا هم ملاک سلیقه و پسند افراد می شود. شخصا چنین نگاهی به کارنامه خودم ندارم و هر قصه و فیلمی را که می خواهم بسازم، حتما با اجازه نهادهای رسمی و محور سراغ آن می روم.