استخری در رشته مهندسی صنایع درس خوانده، اما در موسسه کارنامه و نزد استادانی چون پرویز پرستویی شاگردی کرده است. بعد از کسب تجربه روی صحنه تئاتر، اولین بار سال 1386 در یک تلهفیلم مقابل دوربین ظاهر شد. دو سال بعد استخری با سریال «دلنوازان» به شهرت رسید و شمایلش به عنوان یک جوان سرکش و پرشر و شور در این سریال برای همیشه در ذهن مخاطب حک شد.
در آستانه سی و هفتمین سالروز تولدش و به بهانه تصویر متفاوتی که از استخری در سریال «پرواز در ارتفاع صفر» دیدهایم، با او گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
چطور شد تصمیم گرفتید در نقش یک خلبان جنگی دوران دفاع مقدس بازی کنید؟
بازی در نقش یک قهرمان ملی برای یک بازیگر مسئولیت سنگینی است، اما با وجود ضعفها و کاستیهایی که در خودم سراغ دارم، دلم میخواست این تجربه را به دست بیاورم، بنابراین باید سخت تلاش میکردم. من در این باره از تجربیات کارگردان سریال و پدرم خیلی استفاده کردم. آقای برزیده اطلاعات زیادی درباره دهه شصت و دوران دفاع مقدس دارد و پدرم تجربه حضور در جزیره خارک را.
پدرتان رزمنده بودند؟
پدرم مهندس شیمی است و به واسطه شغلش در جزیره خارک حضور داشت. نمیدانم اطلاع دارید یا نه اما خارک بدون دفاع در آماج حملات دشمن قرار داشت.
حتما میدانید تصویری که از شما در ذهن مردم شکل گرفته، همان جوان اول پرشر و شور و نماینده نسل عصیانگر امروز است که در سریال دلنوازان دیده بودیم. چطور شد که تصمیم گرفتید در شمایلی کاملا متفاوت ظاهر شوید؟
این اولین بار نیست که با شمایل متفاوتی در یک فیلم یا سریال بازی میکنم، اما سریالهایی که در آنها گریم و شخصیتهای نزدیک به هم داشتم، بیشتر از بقیه کارهایم دیده شدند و فیلم و سریالهایی که در آنها گریمهای متفاوتی داشتم، کمتر دیده شده است. برخی از این نقشها در آثار ویدئویی یا شبکه نمایش خانگی بود که در مقایسه با تلویزیون مخاطب کمتری دارند. حتی در سریال «پریدخت» که داستانش تاریخی بود و نقش یک دانشجوی افسری در سال 1334 را برعهده داشتم، باز هم به اندازهای که باید دیده نشدم.
وقتی نقش خلبان کیومرث حیدری در سریال «پرواز در ارتفاع صفر» را قبول کردید، امیدوار بودید که این نقش دیده شود؟
به این نکته فکر نمیکردم. من تجربه همکاری با آقای برزیده را از سال 1387 با سریال داداشی (مثل هیچ کس) داشتم و نیز برایم جذاب بود که نقش یک خلبان جنگی را بازی کنم. این تجربه یک دنیا ارزش داشت.
فکر نمیکنید تصویر و کلیشهای که از شما در ذهن تماشاگران تلویزیون شکل گرفته بود، شکسته شده است؟
میخواهم خیلی صادقانه به نکتهای اشاره کنم؛ مردم دوست دارند همچنان مرا در همان شمایل ببینند. معمولا مخاطب تلویزیون هر بازیگری را با اولین تصویری که از او در ذهنش نقش بسته، به یاد میآورد. این اتفاق برای من در سریال دلنوازان که پنجمین کارم بود رخ داد.
با شما موافقم و برای همین است که تغییر مسیرتان در بازیگری برایم جالب است!
تغییر مسیری رخ نداده است؛ اولین نقشی که مقابل دوربین بازی کردم منفی بود، دومی تاریخی بود، سومی یک جوان مذهبی، چهارمی کاملا طنز بود و پنجمین نقشم در سریال دلنوازان بود و همان تصویری که دربارهاش صحبت کردیم، اما مخاطب ترجیح میدهد مرا در همان شمایلی ببیند که از آن خاطره دارد و 50 شب به تماشایش نشسته و شام خورده است. شاید مردم دوست داشته باشند همان شخصیت را در داستانها و سریالهای جدید ببینند، اما من به عنوان بازیگر دوست دارم این حق را برایم قائل باشند که تجربیات متفاوتی کسب و نقشهای مختلفی را بازی کنم. البته باید بتوانم نقشهای متفاوت بازی کنم و در عین حال همچنان برای مخاطب امروز، ملموس و باورپذیر باشم. این چیزی است که کارم را خیلی سخت میکند.
و شما برای بازی در سریال پرواز در ارتفاع صفر با این مشکلات روبهرو بودید!
بله. من فیلمهایی که در همان سالها یا بعدها درباره دفاع مقدس یا دهه 60، ساخته شده را دیدهام و سریال پرواز در ارتفاع صفر به واقعیت آن روزها نزدیک است، اما از جامعه امروز ما و مخاطب امروز دور است. فکر میکنم اگر مخاطب با حس نوستالژی، این سریال را تماشا کرده باشد، مرا پذیرفته باشد.
سایه دلنوازان و بعد «فاصلهها» بر بازیگری شما به قدری سنگین بود که رهایی از آن ساده نیست.
بله، اما تقریبا همیشه تلاش کردهام نقشهای متفاوت بازی کنم. مثلا در سریال «آمین» یک نقش منفی بازی کردم که البته نقش اصلی نبود یا قرار است در همکاری با منوچهر هادی، نقشی را بازی کنم که خیلی از خودم دور است. شاید در این نقش، دوباره در شمایل یک جوان امروزی ظاهر شوم، اما نقش اول یا کسی نیست که قرار باشد دل مخاطب را ببرد. در واقع من از روز اول تا همین امروز به تجربه نقشهای متعدد فکر کردهام. شاید کمی کارنامه کاری و سرنوشت کارهایی که در آنها بازی کردم مرا به سمت جوان اول و نماینده نسل جوان بودن سوق داده و حالا لازم شده تغییر مسیر بدهم. کار سختی است و شاید به تغییری در چهره نیاز دارم، مثلا چند تار موی سفید یا کمی چین و چروک. با همه اینها تا جایی که به من بها دهند، فرصت فراهم باشد و قدرت داشته باشم به تجربه نقشهای متفاوت ادامه خواهم داد.
با وجود این چالشها، چه اصراری به تغییر مسیر دارید؟
واقعا خواست من از بازیگری این نبود. هرگز نخواستم ستاره و جوان اول یک فیلم یا سریال باشم. از تکتک فعالان سینما هم سوال کنید حتی یک نفر پیدا نمیشود که از من خاطرهای داشته باشد که برای یک نقش اول سماجت کرده یا اصرار ورزیده باشم.
شاید برای یک نقش کوتاه، اما متفاوت تلاش کرده باشم، اما برای نقش اول نه! البته این تلاشها در پروژههایی بوده که نقش بزرگتری در آنها به من پیشنهاد شده بود و مرا فراخوانده بودند، نه اینکه سراغ کسی بروم و خواهش کنم که به من نقش بدهد.
راستش را بخواهید اگر قرار باشد در دنیای بازیگری بمانم، ترجیح میدهم در مسیر خواستههایم باشد. در غیر این صورت آینده دخترم، اولین و مهمترین اولویت اصلی زندگیام است.
احتمالا بیشتر اوقات تلاش شما برای گرفتن نقشهای متفاوت بیثمر بوده است!
بله البته گاهی من موفق شدهام، اما کار دیده نشد؛ فیلمهای ویدئویی و کارهایی که برای شبکه نمایش خانگی بازی کردم از این جمله هستند. به عنوان مثال در فیلم «آن آواز غمناک» با کلی تلاش و گپ و گفت قرار شد به جای نقشی که به من پیشنهاد شد، نقش یک بازجو را بازی کنم. در این نقش گریم بسیار متفاوتی داشتم، اما فیلم در مرحله پخش، توقیف شد و هرگز فرصت تماشای آن برای مخاطب پیش نیامد. همیشه برای این که بتوانم فرصتی در این زمینه به دست بیاورم با کارگردانها چانه زدهام. خیلی وقتها مرا برای نقشی خواستند و با آنها چانهزنی کردم که نقش دیگری در همان پروژه به من بدهند. مثلا نقش یک ساواکی را خواستم و گفتم مشکلی ندارم که ظاهرم را تغییر بدهم. حتی درباره ساواک و تاریخچهاش مطالعه کردم و دست پر به سراغ کارگردان رفتم، اما نشد. البته به کارگردانها حق میدهم، چون دلیلی ندارد که خطر کنند. برایشان بهتر است بازیگری پیدا کنند که به نقش نزدیک باشد.
در مواردی هم موفق بودهام؛ فیلم «یک دو سه» در بین بچههای جنوب شهر طرفداران زیادی پیدا کرد و شاید باور نکنید این قشر مرا با نقشم در این فیلم میشناسند و اصلا تصویری از دلنوازان در ذهن ندارند.
فکر میکنم با «پرواز در ارتفاع صفر» اتفاقهای خوبی برایتان بیفتد.
واقعا این طور فکر میکنید؟! با در نظر گرفتن تمام نکاتی که دربارهاش حرف زدیم و با توجه به اینکه من از کار خودم در این سریال راضی نیستم و اینکه سریال هفت قسمت بیشتر نداشت، باید بگویم خیلی با شما موافق نیستم. فکر میکنم اگر تفاوتی دیده شده، نتیجه تلاشهای شبانهروزی گروه تولید سریال است.