روز اول ماه محرم کاروان امام حسین(ع) در مسیر خود به سوی کربلا به نقلی به قصر بنی مقاتل رسید سپس شبانگاه حرکت کرد و روز بعد یعنی دوم محرم به سرزمین نینوا (کربلا) وارد شد.
مهمترین رویدادی که در این وادی رخ داد، خوابی بود که امام حسین(ع) دید. عقبه بن سمعان مىگوید پس از آنکه به اندازه یک ساعت راه رفتیم، امام حسین(ع) همچنان که بر پشت زین قرار داشت، اندکى خوابید و بعد از خواب بیدار شد و فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» و دو بار یا سه بار این جمله را تکرار کرد.
فرزندش على بن الحسین نزدیک آمد و عرضه داشت پدرم براى چه موضوعى حمد خدا و کلمه استرجاع به زبان آوردید؟ فرمود اى فرزند هم اکنون بخواب رفته بودم، یک سواره را دیدم مىگفت این قوم حرکت مىکنند و مرگ هم قصد آنها را دارد؛ از خواب بیدار شدم، دانستم که گفته او متوجه ما و مرگ در تعقیب ما است؛ الْقَوْمُ یَسِیرُونَ وَ الْمَنَایَا تَصِیرُ إِلَیْهِمْ فَعَلِمْتُ أَنَّهَا أَنْفُسُنَا نُعِیَتْ إِلَیْنَا.
على اکبر(ع) فرمود همواره از گزند روزگار در امان باشى، مگر ما برحق نیستیم؟ فرمود بله سوگند به کسى که بازگشت همگان به سوی اوست، ما برحقیم. بعد از اینکه ما برحقیم چه بیمى از مرگ داریم؛ امام(ع) فرمود خدا به تو پاداش دهد بهترین پاداشى که فرزند را از پدرش عنایت مىفرماید؛ فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّینَ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ ع جَزَاکَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ خَیْرَ مَا جَزَى وَلَداً عَنْ وَالِدِهِ. (ارشاد مفید، ج2، ص82)