در جریان یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در سال 1392، واژگان و مفاهیم اعتدالگرایی و اعتدالگرا در ادبیات سیاسی ایران رواج و رونق یافت؛ سپس با انتخاب دکتر حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور اسلامی ایران، گفتمان اعتدالگرایی مفصلبندی و مطرح شد. اما با گذشت بیش از چهار سال از حضور اعتدالگرایی در عرصه سیاسی ایران و نقشآفرینی اعتدالگرایان در صحنه سیاسی کشور، هنوز ابهاماتی درمورد معنا، مفهوم، محتوا، و مفادِ اعتدالگرایی بهمثابه یک گفتمان سیاسی وجود دارد. بهگونهای که حتی برخی از سیاستپیشگان و بعضی از سیاستپژوهان از نبودِ گفتمان مستقلی بهعنوان اعتدالگرایی سخن میگویند.
با احترام به باور کسانی که اعتدالگرایی را گفتمان نمیدانند، به نظر من اعتدالگرایی یک گفتمان است. چون، گفتمان یک نظام معنایی و دلالت است که در چارچوب آن دالهای شناور حول یک دال متعالی معنادار و برپایه آن برخی از رفتارها و رویهها ممکن و مشروع و بعضی دیگر ناممکن و نامشروع میشوند. دال متعالی در گفتمان اعتدالگرایی، «تعادل و توازن» است که دالهای شناور دیگر حول آن مفصلبندی و معنادار شده و کنشها نیز ممکن و مشروع میشوند. ازاینرو، شرطِ وجودیِ گفتمان اعتدالگرایی داشتن دالهای منحصربهفرد نیست بلکه معنادار شدن متفاوت آنها در اثر مفصلبندی متمایز آنان در این نظام معنایی و دلالت است. افزونبراین، اعتدالگرایی پیشینه دیرینه و عاملان، حاملان و ناقلان بسیاری در عرصه سیاسی ایران داشته است.
اما پرسش اصلی این است که اعتدالگرایی چیست و اعتدالگرا کیست؟ بهلحاظ واژگانی، اعتدال حدِ واسط افراط و تفریط و اعتدالگرایی، میانهروی بهمعنای پرهیز از تندروی و کندروی مبتنیبر عقلگرایی است. تعادل روشی و رفتاری مبنیبر عقلانیت کانون اعتدالگرایی است. ازاینرو، تندروان و کندروان، اعتدالگرایی را برنمیتابند و سخت بر آن میتازند، درحالیکه عقلگرایان عاملان و حاملان آن هستند. چون، عقل عنصر تعادلبخش و تعدیلکننده فکر و فعل انسان در زندگی فردی و جمعی است. منطق اعتدالگرایی نیز منطق دیالکتیکی «هم این و هم آن» و «نه این نه آن» است.
در میدانِ گفتمانی و سپهر سیاسی جمهوری اسلامی ایران، اعتدالگرایی را میتوان برپایه نسبت منطقی آن با دو گفتمان اصولگرایی و اصلاحطلبی تعریف و تبیین کرد. اعتدالگرایی، حدِواسطِ اصلاحطلبی و اصولگرایی است. برپایه منطق «هم این و هم آن»، اعتدالگرایی سنتز و آمیزهای از اصلاحطلبی و اصولگرایی و برآیند این دو گفتمان است؛ بهگونهای که اعتدالگرایی، ازیکسو، واجد برخی از عناصر اصلاحطلبی و اصولگرایی، و ازسویدیگر، فاقد بعضی از عناصر و دقایق این دو گفتمان است. برمبنای منطق «نه این و نه آن»، اعتدالگرایی نه اصلاحطلبی است و نه اصولگرایی. ازاینرو، اعتدالگرا نیز نه اصلاحطلب مطلق است و نه اصولگرای محض، بلکه وی هم اصولگراست و هم اصلاحطلب. درواقع، اعتدالگرا، یک اصلاحطلب اصولگرا یا یک اصولگرای اصلاحطلب است.
برایناساس، اعتدالگرا، موافقان و مخالفان و مؤیدان و منتقدانی در هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب دارد. چون اصلاحطلبان و اصولگرایان از منظر اصلاحطلبی و اصولگراییِ مطلق به اعتدالگرا مینگرند وی را در نظام معنایی خود معنا میکنند. از این رو، گاهی از دریچه اصلاحطلبی، اعتدالگرا بهصورت «دگرِ» اصلاحطلب یعنی اصولگرا جلوه میکند و از پنجره اصولگرایی، وی اصلاحطلب بهنظر میآید. زمانی نیز برعکس، از منظر اصلاحطلبی و اصولگرایی، اعتدالگرا بهصورت «خودی» اصلاح طلب و اصول گرا معنا و تعریف میشود؛ بهطوریکه اصلاحطلبان نیمه اصلاحطلبیِ اعتدالگرا را میبینند و او را اصلاحطلب تلقی میکنند، درحالیکه اصولگرایان نیز نیمه اصولگرایی او را دیده و وی را اصولگرا میپندارند. پس اعتدالگرا، هم اصلاحطلب است و هم اصولگرا و درعینحال نه اصولگرای محض است و نه اصلاحطلب مطلق. با وجود این، هر اصلاح طلب معتدل و هر اصول گرای معتدلی ممکن است لزوماَ اعتدال گرا نباشد.
دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی
استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی