عزادارى براى سالار شهیدان، آقا ابا عبدالله الحسینعلیهالسلاماز بزرگترین اسباب تقرب به خداوند و داراى اجر و ثواب فراوان مىباشد. روایات بسیارى در این خصوص، در کتابهاى معتبر وارد شده که در میان آنها، احادیث داراى اعتبار کافى و قابل اعتماد نیز فراوان است.
دراین مورد چند نکته اساسى را بایددر نظر گرفت:
1. این گونه روایات نیز مشتمل بر صحیح و غیرصحیح هستند.
2. مقصود از روایتهایى که آثار خاصى را براى بعضى از اعمال ذکر کردهاند، این نیست که فلان عمل علت تامه آن اثر است؛ بلکه مقصود اقتضاى اثر است. علت تامه، مجموع علل مؤثر بر یک چیز با رفع تمام موانع است. تأثیر چنین علتى بر معلول، حتمى و ضرورى است و به هیچ وجه تخلّفپذیر نیست؛ در حالى که مقتضى، یکى از شرایط مؤثر بر یک پدیده است که در صورت نبودِ موانع، مىتواند اثر کند؛ ولى اگر مانعى بر سر راه آن قرار گیرد، توان تأثیر ندارد. چنین چیزى در جهان مادیات و اسباب و مسببات طبیعى نیز هست؛ مثلاً اگر گفته شود که آتش سبب احتراق چوب است، به نحو مقتضى است؛ یعنى تا دیگر شرایط مانند وجود اکسیژن پدیدار نشود و موانع بر طرف نگردد، عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابراین اگر کسى چوبترى را در آتش اندازد و با گذشت چند دقیقه از احتراق خبرى نباشد، نباید درآن گزاره تردید کند؛ بلکه باید جست و جو کند که آیا آن گزاره مشروط به شرایطى نیز هست یانه و آیا مانعى براى تأثیر آتش در چوب وجود دارد یاخیر؟ آن گاه خواهد دید که این گزاره - ضمن دارا بودن ارزش صدق - مشروط به شرایط متعددى از قبیل وجود اکسیژن و نبود موانعى چون رطوبت در چوب، تناسب میزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و... مىباشد؛ اما اگر تمام شرایط و رفع موانع مفروض پدید آمد؛ یعنى، علت تامه محقق شد، حتما چوب آتش خواهد گرفت و تخلّف آن، به معناى کذب گزاره یاد شده است. تأثیر این اعمال نیز به نحو جزءالعلّه و مقتضى است و همواره با دیگر شرایط عمل مىکند؛ اما این که آن شرایط دقیقاً چیست و سهم هر یک تا چه اندازه استو آیا تأثیر این عمل و هر شرط دیگرى، در همه موارد یکسان است یا ممکن است در موردى نقش اصلىترى را ایفا کند و مکانیسم تأثیر چگونه است؟ آیا دیگر ابزارها را در اثر گذارى تقویت مىکند یا خود مستقیماً اثر مىگذارد؟ اینها و دهها سؤال دیگر، مسائلى است که ریشه عقلى و فکرى بشر هنوز در حدى نیست که بتواند به طور کاملاً دقیق، به آنهاپاسخ دهد و یکى از خدمات بزرگ پیامبران به بشر، آگاهسازى او از وجود چنین عاملى است که عقل به تنهایى قادر به شناخت آن نیست. آن چه به طور کلى مىتوان با ژرف کاوى فلسفى و تحقیق در نصوص دینى دریافت، این است که دایره علیت، منحصر به علل و معلومات مادى نیست؛ بلکه علل طبیعى، مقهور ماوراى طبیعت هستند.
3. گستره کمى و کیفى ثوابهایى که بر گریه، عزادارى و زیارت امام حسین علیهالسلامذکر شده است، تعجبى ندارد؛ زیرا در مقابل آن همه ایثار، شجاعت، توکل، رضا، مردانگى، آزادگى... و مصایبى که آن حضرت متحمل شدند، این همه ثواب شایسته است. توجه و دقت در داستان ذیل، این مطلب را روشنتر مىسازد.
علامه بحرالعلوم در راه سامرا به مسئله گریه بر امام حسینعلیهالسلام که باعث آمرزش گناهان مىشود، فکر مىکرد. عربى بر مرکبى سوار، مقابلش رسید و سلام کرد و پرسید: جناب سید! شمارا متفکر مىبینم؟ اگر مسئله علمى است، بفرمایید، شاید من هم چیزى بگویم.
بحرالعلوم فرمود: دراین فکر بودم که چگونه حق تعالى این همه ثواب به زائران و گریه کنندگان حضرت سید الشهداعلیهالسلام مىدهد؛ مانند آن که: "هر قدمى که زائر بر مىدارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مىشود و براى یک قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیرهاش آمرزیده مىشود"؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب مکن! من براى شما مثل مىآورم تا مشکلت حل گردد. سلطانى در شکارگاه از همراهانش دور افتاده بود. در آن بیابان وارد خیمهاى شدو پیرزنى را با پسرش در گوشه خیمه دید. آنان بزى داشتند که زندگى شان از شیر آن بز تأمین مىشود و غیر از آن چیز دیگرى نداشتند. آن پیر زن، بز را براى سلطان ذبح کرد و طعامى حاضر کرد. او سلطان را نمىشناخت و فقط براى اکرام مهمان، این عمل را انجام داد. سلطان شب را آن جا ماند و روز بعد در دیدار عمومى، واقعه دیشب خود را نقل کرد و گفت: من در شکار گاه از غلامان دور افتادم و در حالى که شدیداً تشنه و گرسنه شده بودم و هوا به شدت گرم شده بود، به خیمه آن پیرزن رفتم؛ او مرا نمىشناخت و در همان حال، سرمایه او و پسرش بزى بود که از شیر آن، زندگى را مىگذراندند؛ بز را کشتند و براى من غذا آماده کردند. حال در عوض این محبت، به این پیر زن و پسرش چه بدهم و چگونه تلافى کنم؟
یکى از این وزیران گفت: صد گوسفند به او بدهید؛ دیگرى گفت: صد گوسفند و صد اشرفى به او بدهید؛ دیگرى مىگفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم، کم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، مکافات به مثل کردهام؛ چون آنها هر چه داشتند به من دادهاند؛ من باید هر چه دارم، به آنان بدهم.
حضرت سید الشهداعلیهالسلام هر چه داشت، از مال، اهل و عیال، پسر،برادر،فرزندو سر و پیکر، همه و همه را در راه خدا داد؛ حال اگر خداوند بر زائران و گریه کنندگان آن حضرت، آن همه اجر و پاداش و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود؛ این را فرمود واز نظر سید بحرالعلوم غایب شد. (العبقرى الحسان، ج 1، ص199 به نقل از اشک حسینى، سرمایه شیعه، ص 37و3