فصل دوم سریال پرستاران شب گذشته به پایان رسید تا پرونده یکی از دیگر از سریالهای تلویزیون بسته شود. مجموعهای که با سرمایهگذاری مستقیم وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تولید شد ولی با وجود تلاشهای بسیاری که برای بهتر دیده شدن آن صورت گرفت نتوانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
گل نکردن دروازه خالی!
مجموعه پرستاران در حالی به روی آنتن رفت که یکی از بهترین و طلاییترین باکسهای پخش تلویزیون را در اختیار داشت. پخش شبانه سریال در ساعت 22 که پیک مخاطبین تلویزیون است؛ آن هم از شبکه یک که اصلیترین شبکه
رسانه ملی محسوب میشود، امتیاز ویژهای بود که در اختیار سازندگان این مجموعه قرار گرفت ولی قدر آن دانسته نشد.
علاوه بر این پرستاران در فرصتی به روی آنتن رفت که عملا تلویزیون خالی از هرگونه سریال جذاب و مخاطب پسندی بود و فصل دوم این مجموعه میتوانست با کمی تمرکز بر فیلمنامه و البته کم کردن نقش پررنگ اسپانسر، به راحتی تبدیل به سریالی پرمخاطب شود.
هر چقدر پول بدی، آش میخوری!
بدون شک مهمترین ایراد سریال پرستاران را باید در فیلمنامه این اثر جستجو کرد. فیلمنامهای که بنابر گفته داوود هاشمی تهیهکننده این سریال قرار بوده نه تنها جنبه رپورتاژی نداشته باشد، بلکه به واقعیتها و مشکلات نظام
سلامت کشور به ویژه
مشکلات پرستاران بپردازد. ولی به نظر میرسد هزینههای بالایی که
وزارت ارشاد برای این سریال صرف کرده مانع از آن اعمال نظر این نهاد در قصه این اثر شده است.
البته بدون شک هر نهاد دیگری هم که هزینهای نزدیک به 2.5 میلیارد فقط برای تجهیز دکور یک اثر نمایشی صرف کرده باشد- این رقم در گفتگوی هاشمی با ایسنا اعلام شده است- حتما انتظار داشت که به اندازهای که پول داده آش بخورد!
اما این ماجرا پول و آش در نهایت منجر به بزرگترین پاشنهآشیل «پرستاران» شد تا حالا که پس از مدتها سریالی درباره مسائل و مشکلات نظام سلامت تولید شده، بیشتر از آن که به دنبال طرح مشکلات این صنف مهم و زحمتکش
جامعه و مسائل مهم
حوزه بهداشت و درمان باشد، تبدیل به تریبونی برای مجیزگوی
وزارت بهداشت و طرحهای اجرا شده آن در سالهای اخیر باشد.
پیدا کنید پرتقال فروش را!
عدم توجه به زمان طلایی پخش و حضور پررنگ اسپانسر در این سریال تنها نقاط ضعف پرستاران نبود؛ چرا که بدون شک نمیتوان نقش خرده داستانهای بیربط را در کاهش چشمگیر کیفیت این مجموعه نادیده گرفت. خرده داستانهایی که قرار بود تا برجذابیتهای دراماتیک این اثر بیفزایند ولی در نهایت ثمرهای جز گم شدن قصه اصلی سریال که قرار بود در ارتباط با پرستاران باشد، نداشت.
این معضل بزرگ، نکتهای بود که اغلب مخاطبان سریال به آن اذعان داشتند. مخاطبانی که هر شب به تماشای سریالی با عنوان «پرستاران» مینشستند ولی اصلا اثری از پرستاران و مشکلات آنها نمیدیدند! در واقع داستانهای فرعی روایت شده پیرامون زندگی شخصی پرستاران به قدری در سریال پررنگ شده بود که تقریبا از قسمتهای میانی فصل دوم اصلی اثری از
بیمارستان و اتفاقات مربوط به آن دیده نمیشد؛ بلکه همه قصه پیرامون روابط عاشقانه دو کارآموز پرستاری و مشکلات یک
پرستار خانم با همسر سابقش و تصمیم او برای
ازدواج مجدد بود. یکی دیگر از داستانهای فرعی سریال هم در ارتباط با شوهرخواهر عیاش یکی دیگر از پرستاران قصه و تلاش او برای بالاکشیدن اموال پدرزن ثروتمندش بود. حالا ارتباط این خرده داستانها که اتفاقا تا آخرین قسمت سریال هم کش پیدا کردند، با مشکلات واقعی جامعه پرستاری کشور چیست، الله اعلم!
یک پایان خیلی خیلی خوش!
نکته جالب توجه دیگری که در ارتباط با فصل دوم سریال پرستاران وجود داشت؛ چگونگی به پایان رسیدن خرده قصههایی بود که در روال قصه جای گرفته بودند. قصههایی که هر کدام پیرامون مشکلات شخصی یکی از پرستاران این مجموعه شکل گرفته بود و وجه اشتراک همه آنها ختم به خیر شدنشان بود.
از قصه دختر و پسر کارآموز پرستاری که همدیگر را دوست داشتند و با وجود بیماری شدید دختر، باز هم تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند تا ماجرای عاشقانه پرستار مطلقه با نامزد وکیلش و از صحنه به در شدن همسر سابق و عیاش این خانم پرستار که در نهایت به خواستگاری رسمی آقای وکیل و رسیدن این دو به هم ختم شد. داستان داماد کلاهبردار مرد ثروتمند هم در نهایت با رو شدن دست داماد پیش همگان و زندانی شدنش به پایان رسید تا همه قصههای فرعی سریال با یک پایان خوش تمام شوند و اصلا مشخص نشود هدف از روایت این همه قصه فرعی نامرتبط با این پایانبندیهای آبکی چیست!