نشریه فارن پلیسی وابسته به شورای روابط خارجی آمریکا در گزارشی نوشت: «رکس تیلرسون»، وزیر امور خارجه آمریکا، چندی پیش خطاب به نمایندگان کنگره اعلام کرد سیاستهای کابینه ترامپ درباره ایران هنوز در حال توسعه بوده و برای رئیس جمهور ارسال نشده است. اما تیلرسون تایید کرد این سیاست جدید شامل حمایت از عناصری در داخل ایران میشود که به تغییر مسالمتآمیز حکومت در این کشور منتهی شود.
این جملات نشان دهنده تلاش کابینه ترامپ برای دنبال کردن سیاستی است که به تغییر حکومت در ایران توجه دارد. اگر چنین امری محقق شود، واشنگتن سهوا خود را در برابر خطر بزرگتری از بیثباتی در خاورمیانه قرار خواهد داد.
فارن پالیسی در ادامه نوشت: به دلیل آنکه ایران در راس نگرانیهای آمریکا قرار دارد، ابتدا نیاز داریم از سیاست خارجی و امنیتی ایران مطلع شویم. تیلرسون معتقد است باید حکومت در ایران تغییر کند، زیرا این کشور عامل بیثباتی منطقه بوده و از سوریه، عراق، یمن و حزبالله، حمایت نظامی میکند. وزیر خارجه آمریکا تاکید دارد نباید اقدامات برتریجویانه ایران از سوی واشنگتن بیپاسخ بماند.
اما آیا واقعا ایران همانطور که تیلرسون میگوید، عامل بیثباتی در خاورمیانه است؟ سیاست ایران در قبال اسرائیل و حمایت از حزبالله لبنان، میتواند دلایل خوبی برای اثبات سخنان تیلرسون و مخرب بودن سیاستهای این کشور باشد؛ اما این سیاستها دارای برخی موارد استثنا نیز هستند.
سیاست خارجی ایران اساسا عملگرایانه و دفاعی است. احتمالا میتوان امضای توافق هستهای را یکی از برجستهترین نمادهای سیاست خارجی ایران طی سالهای اخیر دانست. این توافق که به امضای آمریکا، انگلیس، آلمان، روسیه، فرانسه، چین و سازمان ملل رسیده است، برنامه هستهای ایران را محدود میکند. حتی آنهایی که برجام را ناقص و پر اشکال میدانند نیز نمیتوانند ادعا کنند تعهد ایران به آن موجب بیثباتی شده است. نمونه آشکار آن سخنان «کارمی گیلون»، رئیس سابق سرویس امنیت داخلی اسرائیل (شین بت) است که اذعان کرده بود «توافق هستهای ایران برای اسرائیل یک موهبت [الهی]است.»
شاید نگاهی به اقدامات ایران در عراق و افغانستان در اینجا ضروری به نظر برسد. ایران در این کشورها چه کرد؟ در هر دو مورد، زمانیکه صدام و رژیم طالبان سقوط کردند، ایران به مقامات غربی کمک کرد تا در هر دو کشور عراق و افغانستان، نیروهای داخلی، یک حکومت دموکراتیک را در دست بگیرند. پس از آن ایران نهایت همکاری را برای برقراری یک دولت دموکراتیک در عراق و افغانستان به کار بست. ایران به دلیل حمایت از نیروهای شیعه در عراق مورد انتقاد قرار دارد، حال آنکه این نیروها در مبارزه با تروریستهای داعش ایفاگر نقش بسیار مهمی هستند.
بنابراین، اینکه دونالد ترامپ و دولتش مدام میگویند ایران تهدیدی برای منطقه است، صحبت درستی نیست. بلکه اگر اظهارات و اقدامات آنها را از زمان روی کار آمدن بررسی کنیم، متوجه میشویم که در حال حاضر، تهدید اصلی برای منطقه، دولت ترامپ است نه ایران.
ممکن است اقدامات اخیر دولت ترامپ علیه دولت «بشار اسد» در سوریه نوعی خیرخواهی به نظر برسد؛ اما حمایت ایران از وی نمیتواند به بیثباتی تعبیر شود. یک مورد بسیار مهم در این ارتباط وجود دارد و آن مرزهای ایران است. برای تهران حفاظت از مرزها و تامین امنیت کشور دارای اولویت ویژهای هستند. سیاست ایران اساسا بر پایه حفظ ثبات تدوین شده و درک این موضوع چندان سخت نیست.
برخلاف بسیاری از قدرتهای غربی که فاصله زیادی با خاورمیانه دارند، ایران دارای منافع دائم در عراق، سوریه و افغانستان است و این منافع هنگام بیثباتی در معرض تهدید قرار میگیرند. سرازیر شدن سیل مهاجران و مشکلات ناشی از افزایش قاچاق مواد مخدر، فقط بخشهایی از مشکلات ایران در زمان بیثباتی منطقه هستند.
درمورد ادعای برتری طلبی ایران در منطقه میتوان گفت، این موضوع درست است که هماکنون ایران به یک قدرت برتر در خاورمیانه، در مقایسه با سال ۲۰۰۱، تبدیل شده؛ اما موضوع قابل تامل این است که آمریکا با سرنگون کردن صدام در عراق و طالبان در افغانستان به عنوان دشمنان ایران، خود عامل اصلی این موضوع بود.
با این حال، این روزها در برخی محافل واشنگتن، ایران به شوروی سابق تشبیه میشود که کاملا بیمعنی است. نخستین دلیل نقص این تشبیه این است که ایران کشوری توسعه طلب و یا متکی به اقدامات نظامی نیست. هزینههای دفاعی ایران فقط ۳ درصد از تولیدات ناخالص داخلی این کشور را شامل میشود. این شاخص در مقایسه با عربستان (۱۰. ۴ درصد) و اسرائیل (۵. ۸ درصد) که موسسه بین المللی مطالعات صلح استکهلم برای سال ۲۰۱۶ اعلام کرد، بسیار کمتر است. هزینه دفاعی شوروی سابق در دهه ۱۹۸۰ حدود ۱۵ تا ۱۷ درصد تولیدات ناخالص داخلی این کشور بود. همین یک دلیل کافی است تا دریابیم اساس تغییر حکومت در ایران برپایه یک فرضیه اشتباه بنا شده است.
فارن پالیسی در پایان نوشت: هنوز مشخص نیست چشم انداز ایران پس از تغییر حکومت به سود آمریکا باشد یا خیر. در زمانیکه گروههای افراطی در حال بیثبات کردن منطقه هستند، ایران دستکم سزاوار تقدیر است و نه مواخذه. سیاست منطقیتر در قبال ایران این است که حضور جمهوری اسلامی را بپذیریم و امیدوار باشیم در مسیر تکامل قرار بگیرد؛ اما در نهایت تصمیم نهایی با مردم این کشور است. صحبت کردن آمریکا درباره تغییر حکومت در ایران نوعی زیادهروی است و چنین ادبیاتی به جنگ منتهی میشود. این موضوع به نفع هیچکس نیست و پیامدهای منفی بسیاری به بار میآورد.
در واقع، افرادی که با خوشبینی به تغییر حکومت در ایران نگاه میکنند باید بدانند که بیثبات کردن ایران مانند این است که یک فرد با ریختن مقداری رنگ در داخل یک دستگاه همزن، انتظار خلق یک اثر هنری زیبا را داشته باشد.