اخیراً سرلشکر «قاسم سلیمانی» در مراسم اربعین سردار شهید «نصیری»، به نکتهای ناب در باب کارکرد فرهنگ جهاد و شهادت در مقایسه با اقدامات سیاسی در دفاع از کیان اسلام و مسلمانان اشارهکرده و گفتند: «اقدامات دیپلماسی خیلی اقدامات خوبی است و از آن استفاده میکنیم اما برخی گرهها و حل مشکلات فقط با دیپلماسی حل نمیشود ... کدام دیپلماسی میتواند کار خون شهید نصیری و تقوی و همدانی و صدها شهید دفاع مقدس را انجام دهد ؟» با توجه به اینکه، برخیها زمزمههایی از اصالتبخشی به دیپلماسی منهای جهاد و شهادت را مطرح میکنند، ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد.
1. مهمترین مسئولیت کشورها در دنیا، حفظ «موجودیت»، «امنیت» و «تمامیت ارضی» و اولین و اساسیترین وظیفه دستاندرکاران یک نظام سیاسی، مهیاکردن بستر بالندگی کشور و ملت با عنایت به عوامل ذکرشده است. باید توجه داشت که مسائلی از قبیل «معیشت»، «رفاه» و «فرهنگ» که از اولویتهای هر حکومتی به شمار میآید، زمانی عینیت و موضوعیت پیدا میکند که اقتدار و امنیت برقرار باشد و بدون آن، اساساً هیچ موضوعی مجال مطرحشدن نمییابد، چه رسد به اینکه به اجرا درآید.
«اقتدار ملی» که از مجموع سه مؤلفه فوق به دست میآید، در ذیل ترکیبی از انواع قدرتها بهخصوص توان دفاعی – تهاجمی و اقدامات پیشگیرانه حاصل میشود، چراکه همه تعاملات یک کشور تنها از طریق نشستوبرخاست و گفتگو با طرفهای خارجی به دست نمیآید. گفتگو و مذاکره، مرحله اول هر نوع توافق و تفاهمی است اما لزوماً همهکسانی که در آنسوی میز مذاکره قرار میگیرند، به اخلاق و اصول انسانی پایبند نیستند. وانگهی اگر تصور کنیم که میز مذاکره و در پیش گرفتن دیپلماسی، تطهیرکننده تفکرات و دیدگاههای طرفهای گفتگوست، به خطا رفتهایم زیرا تجربه نشان داده است که کشورهایی همچون آمریکا، ژست تعهد و الزام به مفاد توافقها را به خود گرفتهاند، اما دست از دشمنی برنداشته و سنت همیشگی خصومتورزی را در پیشگرفتهاند.
2. برخی با استناد به این دیدگاه، اصرار دارند که مسیر دیپلماتیک و بکارگیری ابزار دیپلماسی، تنها راه تأمین امنیت کشور، حل معضلات و گرههای موجود میان کشورها و تضمین امنیت منطقه است و از بعضی اظهارنظرها چنین برمیآید که برای حلوفصل مشکلات امنیتی کشور، بجای تکیهبر فرهنگ جهاد و شهادت و توان نظامی، باید به دیپلماسی متوسل شد؛ درحالیکه اگر به فرض محال، این روش صحیح باشد، چرا دشمنان ما و همانهایی که ادعا میکنند خالق دیپلماسی هستند، برای تأمین منافع ملی خود، فقط به دیپلماتهایشان تکیه نمیکنند و به اقصی نقاط دنیا لشکر کشیده و از ابزار نظامی استفاده میکنند ؟
آیا دولتهای مرتجعی که نرد عشق با غرب و صهیونیستها میبازند و برای ایجاد ناامنی در ایران اسلامی، صدها میلیون دلار هزینه میکنند، زبان دیپلماسی را میفهمند که از در گفتگو با آنها وارد شویم ؟ عربستان سعودی و آمریکا بدون هیچ پردهپوشی از دشمنی با ملت ایران سخن میگویند و نظام اسلامی را عامل بیثباتی منطقه معرفی میکنند؛ در چنین شرایطی آیا با این قبیل کشورها که اختلافات بنیادین با نظام اسلامی دارند و از هر راهی برای هجمه به کشورمان استفاده میکنند، میتوان وارد گفتگو شد ؟ مگر ممکن است که با پدرجد تروریستها که ابایی از خونریزی، ویرانگری و کودککشی ندارد، از در منطق و استدلال وارد شد و یا میتوان به آمریکا که با اصل و اساس انقلاب اسلامی مخالفت عمیق دارد، لبخند زد و تنها سخن از دیپلماسی به میان آورد ؟ به جرأت میتوان گفت در تمام مقاطعی که آمریکا با انقلاب اسلامی تقابل داشته، هیچگاه اهرم دیپلماسی نتوانسته مانعی در برابر این کشور باشد - یا حداقل عامل اصلی در تغییر معادلات نبوده - بلکه فاکتورهای بازدارندگی در میدانهای گوناگون ازجمله توان بالای نیروهای مسلح و حضور مستشاری ایران در مناطق موردنظر کاخ سفید در غرب آسیا، دندان طمع شیطان بزرگ را کشیده است.
3. کدام دور از تحرکات دیپلماتیک یا کدام مذاکره و گفتگو با بدخواهان این مرزوبوم را سراغ دارید که آنها را نسبت به تغییر موضع و در پیش گرفتن رویکرد مسالمتجویانه قانع کرده باشد و در مقابل، مجاهدت کدامیک از شهدای مدافع حرم در عراق و سوریه را میتوان آدرس داد که در تأمین امنیت و مقابله با تهدیدات، نقشی اساسی ایفا نکرده باشد ؟ دیپلماسی زمانی نافذ و پرتحرک است که به مجاهدت و جانبازی سرداران و رزمندگان اسلام در نقاط بحرانی منطقه و جهان مستظهر باشد و اساساً وقتی سخن دیپلماتهای ما خریدار دارد که از پشتوانه فرهنگ ایثار و شهادت مایه گرفته باشد. بنابراین، تأثیرگذاری دیپلماسی وابسته به این است که طرف مقابل بداند مذاکرهکننده کشورمان با پشتوانه و دستپر به میدان آمده، در مقابل تهدیدات، هراسی به دل راه نمیدهد و از سر عزت و قدرت گفتگو میکند نه با خواهش و درخواست و التماس !
4. ازاینرو، در آموزههای دینی ما نسبت به تجمیع هر آنچه که مؤلفههای قدرتمندی بهمنظور بازدارندگی تأمین امنیت جامعه اسلامی را فراهم میکند، تأکید شده است. مفسرین در تفسیر آیه 60 سوره انفال (وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم) آوردهاند که منظور خدای متعال از «مِن قُوَّه»، بکارگیری «تمام» امکانات و استعدادها – اعم از گفتگو، آمادگی فکری و روحی در راه مجاهدت و ایثارگری و توان نظامی – است؛ و با عنایت به این آیه شریفه، باید در چارچوب شرع مقدس از هر آنچه به ما قدرت میدهد بهره ببریم و با خوشبینی یا سادهلوحی در مقابل دشمن رفتار نکنیم. حتی اگر در مواجهه با دشمنان، مبنا را تنها بر درک عقلی و استفاده از تجربیات انقلاب اسلامی قرار دهیم، به مصداق شعر «برو قوی شو اگر راحت جهان خواهی / که در نظام طبیعت ضعیف پامال است»، همین میزان از فهم عقلی و تجربه عینی هم راهی جز قدرتمند شدن برای بقا و حیات نظام اسلامی پیش پای ما نمیگذارد، در غیر این صورت باید منتظر عواقب خطرناک آن باشیم.
بنابراین، عامل سربلندی پرچم آرمانهای اسلام و انقلاب در جهان و رمز اقتدار ایران اسلامی علیرغم شدیدترین و بیسابقهترین دشمنیها، حفظ امنیت و تأمین قدرت همهجانبه در سایه مجاهدتها و خونهای پاکی است که همواره درخت تنومند نظام اسلامی ایران را آبیاری کرده است.
جواد منصوری