مردم برای چهار سال دیگر، به روحانی فرصت دادند تا کمکاریها و وعدههای اقتصادی – معیشتیاش را به پایان برساند و در ظاهر باید روحانی را پیروز دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بدانیم.
اما در این انتخابات، حوادث و مسائلی به وجود آمد که استفاده از واژه "شکست" برای روحانی بههیچوجه، تعجببرانگیز نیست، شکستی که میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
۱- برای اولین بار در طول انتخابات ریاست جمهوری؛ رقیب تازهوارد دولت مستقر توانست حدود ۱۶ میلیون رای کسب کرد و این یعنی شکست.
۲- روحانی در طول دو هفته اخیر، بهجای موضوعات اقتصادی و معیشتی، فقط به دنبال دوقطبی و سیاسی کردن فضای کشور بود و عملاً هیچ حرف و دفاعی در عرصه اقتصاد نداشت و این یعنی ترس دولت از عدم پیروزی در انتخابات و این یعنی شکست.
۳- دولتیها همچون یک سائل، برای به دست آوردن رأی مردم، التماس و تقاضا میکرد و برای رسیدن به اهداف در این راستا، هر آنچه وعده بی مبنا و دروغ که میتوانست به زبان آورد و این رفتار یعنی شکست.
۴- روحانی برای پیروزی، تمامی قوای مملکتی و همچنین نهادهای انقلابی را زیر سؤال برد تا بگوید همه اشتباه کردهاند و فقط من درست میگویم و این مسئله سبب شده است اعتبار شخصیتی و حقوقی رئیسجمهور پیروز، خدشهدار شود و این یعنی شکست.
۵- سیل انتقادات و اسناد موجود علیه فرد پیروز به حدی بود که نه دولت و نه شخص مذکور، هیچ پاسخی برای آنها نداشت، اسنادی که نمیتوانیم بهسادگی از کنارش عبور کنیم و نادیدهاش بگیریم...
۶- آقای روحانی در حالی به ریاست جمهوری میرسد که عملاً قدرت موشکی و نظامی جمهوری اسلامی را مورد سؤال و ابهام قرار داده است و بهنوعی به خارج از مرزها، پالسهایی از جنس امیدوار کردن دشمن فرستاده است، پالسهایی که دشمنان این مرزوبوم همچون حکومت آل سعود و اسراییل از آن استقبال کرد و این یعنی شکست.
۷- روحانی بهگونهای با منتقدان خودش برخورد کرد که گویی هر آنکس که از وی انتقاد میکند دشمن این مرزوبوم است و تنها یک حسن روحانی آمده است تا مردم را نجات بدهد و برای اینکه این ادعا را به ثمر بنشاند، تمامی اخلاقیات را زیر سؤال برد و این یعنی شکست.
۸- در این برهه از انتخابات، اسناد و اظهاراتی درباره پایاننامه شخص دوم کشور به بیرون درز کرد که حاکی از تخلفاتی در عرصه علمی است و بهراحتی نمیتوان از کنار آن عبور کرد و شاید یکی از موضوعات مهم برای تأیید یا عدمتأیید صلاحیت علمی رئیسجمهور آتی، رسیدگی به ادعای کپیبرداری و تخلف در پایاننامه دکترای روحانی و همین مسئله یعنی خدشهدار شدن اعتبار یک رئیسجمهور و اگر این ادعا اثبات شود، این یعنی شکست.
۹- روند برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بلاشک نشان داد دولت یازدهم توانایی برگزاری و مدیریت چنین سطح از انتخابات را ندارد و سؤال افکار عمومی این است که چگونه میتوان به دولتی که چنین فشل است، برای چهار سال دیگر امیدوار بود و همین سؤال یعنی شکست.
۱۰- روحانی در این رقابت انتخاباتی از بلیت افرادی استفاده کرد که در چهار سال گذشته، هیچ توجهی به آنها نکرده بود مانند هاشمی رفسنجانی، درواقع روحانی در عرصه سائلی برای جمعکردن رأی، برای اعتبار نداشته خود به اعتبار و جایگاه دیگران چنگ زد و این یعنی شکست.
۱۱- نکته آخر اینکه در این رقابت انتخاباتی، جریان مدعی اصلاحات باآنکه میدانست روحانی توانایی مدیریت کشور را ندارد، بازهم به تمام قوا از وی حمایت کرد و رفتارهای غلط او را نادیده گرفت، لذا اصلاحطلبان بههیچوجه نمیتوانند بعد از پایان دوره دوم روحانی، بهعنوان منتقد وی ظاهر شوند؛ هر آنچه روحانی و دولتش انجام دهند، بهپای اصلاحات نوشته شده و خواهد شد و این یعنی شکست برای هر دو جریان اعتدال و اصلاحات.
حال معلوم نیست این اشتباهات چه آیندهای را برای روحانی رقم میزند...