سال 95 برای او یک سال سخت و تلخ بود. سالی که همه آنچه که بنا ساخته بود، ناگهان فرو ریخت و این فرو ریختن به اندازه ای تلخ بود که بابتش اشک بریزد. محمد بنا در المپیک از اصل خویشتن دور افتاد. مردی که بعد از چهار سال گوشه نشینی با سلام و صلوات آمده بود تا کشتی ورشکسته کشتی فرنگی را به کرانه موفقیت برساند اما ساحل کوپاکاپانا توفانی تر از آنی بود که بنا فکر می کرد و از کشتی پرعظمت فرنگی تنها زورقی شکسته به ساحل ریو رسید تا ناخدای کشتی فرنگی طاقت از کف داده و چهارگوشه تشک را ببوسد و از کشتی فرنگی خداحافظی کند.
محمد بنا بعد از المپیک ریو روزه سکوت گرفت و از همه چیز برید و هرگز اطراف کشتی و ورزش دیده نشد. چه آنکه ناکامی المپیک به اندازه ای برای تلخ و غیرقابل باور بود که تحملش را نداشت. مرد تاریخساز کشتی فرنگی که با ناکامی و شکست بیگانه است و اما به تعبیر خودش حرفی باقی نمانده که بزند.
6 ماه بعد از المپیک محمد بنا سرانجام سکوت خود را شکست و برای نخستین بار از این ناکامی و دلایل آن گفت. در این گفتگو سرمربی سابق تیم ملی کشتی فرنگی بی پیرایه و بی پرده از دلایل شکست المپیک ریو و خداحافظی اش از کشتی صحبت می کند و لابلای صحبتهایش نقبی هم به خانواده اش، فوتبال و سینما می زند.
*به نظر میرسد خیلی از کشتی فاصله گرفتید؟
من از کشتی فاصله نگرفتم و آن را تنها نگذاشتم اما بالاخره این راهی است که کشتی باید برود. باید جوانها بیایند و آزمون و خطا کنند.
*چرا در این آزمون و خطاها کنار تیم نماندید؟ میتوانستید به عنوان مدیرفنی کنار تیم حضور پیدا کنید و به کادرفنی جوان تیم ملی کشتی کمک کنید...
هر قشری تفکرات خودش را دارد که تفکرات آن هم متفاوت با دیگر قشر است. به خاطر همین هم نمیشد کنار تیم بمانم. اینطور ممکن بود تیم به هم بریزد.
*جالب این است که با وجود انتقاداتی که یکسری از اعضای کمیته فنی نسبت به ملیپوشان در دوره مربیگری شما داشتند و معتقد بودند که نباید به تیم ملی دعوت شوند، اما باز هم همان نفرات به اردوی تیم ملی دعوت میشوند...
درست است. بعد از المپیک همه از این تیم انتقاد کردند و گفتند پیر است اما الان هم همانهایی که بودند، هستند. کسی نیامده جای آنها را بگیرد. تا الان یک مهره پیدا نشده که بخواهد جای آن ملیپوشان را بگیرد. سوریان، نوروزی و بقیه ملیپوشان برند شدهاند. مثل احسان روزبهانی در بوکس، احسان قائممقامی و آتوسا پورکاشیان در شطرنج، الهه احمدی در تیراندازی و ... در واقع این رشتهها را با این نامها میشناسند. تیم ما ستاره زیاد داشت، یعنی نباید آنها را میبردیم؟ آن هم وقتی که کلا 10 ماه بیشتر وقت نداشتیم.
*برای تحلیل ناکامی کشتی فرنگی در المپیک ریو بهتر است از ابتدا شروع کنیم. چرا در آن شرایط هدایت تیم ملی کشتی فرنگی را قبول کردید؟ شما که میدانستید زمان زیادی ندارید؟
به خاطر اینکه کشتی عشق و زندگی من است. در این 4، 5 سال گذشته اتفاقات زیادی افتاد که بحث در مورد آن خیلی طولانی است. اینکه چرا آمدم و چرا رفتم. کلا چراهای زیادی وجود دارد و البته علتهای مختلف اما احساس میکنم فدراسیون، فدراسیون کشتی آزاد شده. موقعی که برگشتم، 3 هزار بار مستقیم و با واسطه صحبت کردند که برگردم. در واقع برگشتنم دست خودم نبود. واسطهها و حتی خود رییس فدراسیون بارها میگفتند برگردم اما من نه میگفتم که بالاخره آن اتفاقات افتاد.
*چه اتفاقاتی؟ به نظر میرسید زمانی که مراسم درگذشت مادرتان بود، دیگر قید خیلی از مسائل را زدید و به واسطهها جواب مثبت دادید و برگشتید...
من خیلی تحت فشار بودم. زمانی که قضیه جام جهانی پیش آمد، ناگهان رفتم که دیگر برنگردم اما صدا و سیما گفت بنا خائن است. حتی حق پخش تصویرم را نداشتند. با این کار من را در عمل انجام شده قرار دادند و به وسیله رسانهها مجبورم کردند برگردم. همه اینها گذشته. بالاخره هر چیزی دورهای دارد. آنها شرایط را به گونهای به وجود آوردند که من از کشتی برای همیشه دور شوم. هدف اول و آخرشان همین بود.
*به نظر میرسید آن زمان هم از این تفکرات خبر داشتید اما باز هم با دید مثبت جلو رفتید که نتیجهاش هم اتفاقات المپیک بود...
طبیعتا همین بود. یعنی اگر من نمیآمدم، کشتی فرنگی المپیک نتیجه میگرفت؟
*نه اما شاید یکسری میخواستند محبوبیتتان را از بین ببرند...
بله، اما من از رفتاری که مردم دارند، متوجه شدم محبوبیتم حتی 10 برابر هم شده. هیچوقت 3 طلای المپیک تکرار نمیشود اما مردم توقع داشتند و حتی زمانی که دیدند شرایط به چه گونه است، باز هم به من لطفشان را نشان میدهند. الان همه میدانند این 2 پیروزی و مدال برنز هم ارزش زیادی دارد. مدالهایی که پیشبینی آن خیلی سخت بود.
*پس چرا قبل از المپیک آنقدر با روحیه میگفتید که میتوانیم باز هم مثل المپیک لندن نتیجه بگیریم؟
دلیل داشت. وقتی میآیم و میمانم باید از نظر روانی هم تیم را تقویت کنم. من که تا فروردین درگیر سهمیه بودم. پس بعد از آن باید بیشتر از هر چیزی روی روحیه تیم کار میکردم و آن را بالا میبردم. به خاطر همین به همه اعضای تیم میگفتم ما میتوانیم 6 مدال در 6 وزن بگیریم که روحیه بالا بیاید.
*پس چرا در رسانهها این مساله را اعلام میکردید؟ بهتر نبود فقط در تیم این مساله را بیان میکردید...
من نمیتوانستم جلوی کشتیگیرانم بگویم ما میتوانیم اما در رسانهها بگویم ما نمیتوانیم. مجبور بودم بگویم ما میتوانیم.
*در نهایت هم آن اتفاقات افتاد و شما با اشک رقابتها را ترک کردید؟
من قبلا هم گفتم. آن گریهها بغض 4، 5 ساله بود. در این مدت خیلی سختی کشیدم و اذیت شدم. آن لحظه فقط به این سالها فکر میکردم. اینکه در این 4، 5 سال چقدر من را اذیت کردند و اینکه به هدفشان رسیدند.
*به هر حال همین اتفاقات و دوری از کشتی باعث شد بالاخره به زندگیتان سر و سامان بدهید...
بله، من در مدتی که با کشتی بودم، اصلا نمیتوانستم حتی یک لحظه از خانه کشتی دور شوم و به خانهمان بروم. در آن مدت، تمام فکر و ذکرم کشتی بود. به خاطر همین تصمیم گرفتم وقتی کشتی تمام شد، به زندگی شخصیام برسم که در نهایت این تصمیمم را عملی کردم.
*گفته میشود همسرتان دختر یک کارخانهدار و خیلی پولدار است...
متاسفانه حرف زیاد میزنند اما همسرم نه پولدار است و نه کارخانهدار. این مسائل اصلا صحت ندارد.
*اما به نظر میرسد خیلی به کشتی علاقه دارد...
بله، خیلی به کشتی علاقه دارد و به خاطر همین علاقه به کشتی با هم ازدواج کردیم. ما با دیدن همدیگر، به هم علاقمند شدیم و مساله پول و ثروت اصلا در کار نیست. همسر من کارمند یک شرکت است.
*حالا که ازدواج کردید، برای ایام نوروز قصد دارید کجا بروید؟
هنوز تصمیم نگرفتیم اما بدون شک به ایرانگردی میپردازیم.
*یعنی سفر خارجی نمیروید؟
کشور ما زیباییهای زیادی دارد، پس چرا باید خارج برویم؟ خوشبختانه هم من و هم همسرم علاقه زیادی به ایران و ایرانگردی داریم. به خاطر همین تصمیم گرفتیم حالا که با هم هستیم، تمام شهرهای ایران سفر کنیم و از زیباییهایش لذت ببریم.
*مادرتان خیلی دوست داشت ازدواج شما را ببیند اما این اتفاق زمانی افتاد که ایشان دیگر در قید حیات نیستند...
بله، خودم هم همیشه حسرت این مساله را میخورم. خیلی دوست داشت ازدواج و همسرم من را ببیند اما این اتفاق زمانی که بود، نیفتاد. با این حال مطمئنم روحش از آن بالا همیشه نظارهگر ماست.
*خدا رحمتشان کند. اگر موافق هستید کمی هم به بحث فوتبال بپردازیم و تیم محبوبتان پرسپولیس. فکر میکنید این تیم قهرمان میشود؟
6 هفته تا پایان لیگ مانده و فاصله امتیازات هم به 10 رسیده اما ممکن است هر اتفاقی بیفتد. البته من از اول فصل گفته بودم این تیم با برانکو قهرمان میشود. برانکو مربی بادانش و البته با دیسیپلینی است که هر تیمی را میتواند به موفقیت برساند. زمانی که برانکو سرمربی پرسپولیس شد، این تیم شرایط خوبی نداشت اما او توانست تیم را به یکی از مدعیان قهرمانی تبدیل کند که اگر تفاضل گل نبود، میتوانست حتی به قهرمانی برسد. من از مدتها قبل گفته بودم اما باز هم میگویم پرسپولیس با برانکو قهرمان میشود.
*اما پرسپولیس شکست بدی در دربی خورد...
عیبی ندارد. مهم فاصله 12 امتیازی با استقلال است.
*در مورد بحثهایی که بین برانکو و کیروش به وجود آمده، فکر میکنی کدامیک مقصر است؟
من نه به کیروش و نه به برانکو ایراد نمیگیرم. این اتفاقات را ضعف فدراسیون فوتبال میدانم. مساله ملی اولویت است اما طبیعتا یک مربی بزرگ و بینالمللی نباید برای فوتبال ما تصمیم بگیرد و وارد خیلی مسائل شود.
*در کنار همه اتفاقاتی که در سال 95 افتاد، یک اتفاق مهم دیگر افتاد که آن هم جایزه اسکار بود که به فیلم فروشنده ساخته اصغر فرهادی رسید. در مورد این مساله چه صحبتی دارید؟
واقعا باعث افتخار است. به آقای فرهادی، آقای حسینی و خانم علیدوستی که از یک خانواده ورزشی است و دیگر عوامل فیلم هم تبریک میگویم. از همه آنهایی که جلوی دوربین بودند تا نفراتی که پشت دوربین زحمت کشیدند. از اینکه نام ایران در چنین جایی مطرح شد، افتخار میکنم و از ته دل میگویم احساس غرور دارم که یک ایرانی هستم. البته این حس همیشه با من بوده و هست اما حالا در بحث هنری هم خیلی خوشحالم که برای دومین بار اسکار فیلم خارجی به یک ایرانی رسیده.
*فیلم فروشنده را دیدید؟
بله، به نظرم فیلم خیلی خوبی بود و مستحق گرفتن جایزه اسکار بود. البته من بقیه فیلمهایی که کاندیدای گرفتن اسکار بودند را ندیدم اما میگویم فیلم فروشنده خیلی خوب بود.
*اما خیلیها معتقدند فیلم جدایی نادر از سیمین، فیلم بهتری بود...
من هم همین نظر را دارم. به نظرم جدایی نادر از سیمین یک استثنا بود.