قلعه نویی: به خاطر بنگر پشت دستم را داغ کردم

امیر قلعه نویی در گفتگویی خواندنی صحبت های جالبی را بر زبان آورده که متن آن را در ادامه می خوانید:

 

انتظار این هم اتفاق را نداشتم

سال 95 برای من فراز و نشیب هایی را داشت که انتظار بسیاری از آنها را نداشتم. ما تیم خوبی داشتیم اما ورزشگاه خانگی مان آماده نبود. وقتی ورزشگاه آماده شد گفتند در اولین بازی محروم هستید و در ادامه  دیگر آن تیم را نداشتیم و به دلیل بسته شدن پنجره نقل و انتقالاتی باشگاه دست مان خالی ماند.البته در مجموع برای شخص خودم سال آرامی بود و در این بین باید از سردار آجورلو تشکر کنم و همچنین از خانواده ام که من را تحمل کردند.

 

مصاحبه برانکو را بخوانید!

دست من نبود که کاری کنم. ناگهان اعلام شد که باشگاه نمی تواند بازیکن جذب کند و 4 بازیکنی که روی آنها حساب باز کرده بودم کنار رفتند. شما مصاحبه اخیر برانکو را بخوانید که گفته است وقتی خبر دادند سید جلال حسینی نمی تواند مقابل نفت بازی کند دو شب خوابم نبرد. حالا تصور کنید که من 30 ساعت قبل از بازی مهم با پرسپولیس شنیدم بازیکنان کلیدی ام را نخواهم داشت. شب بازی هم آمدند گفتند از نوراللهی و عالیشاه هم نمی توانید استفاده کنید. اگر برانکو بخاطر یک یار خود دو شب نخوابیده من باید چند شب نخوابم؟

 

همه این بدشانسی ها برای قلعه نویی است

همیشه وقتی با خودم تنها می شوم این سوال را می پرسم که چرا همه این بدشانسی ها برای امیر قلعه نویی است؟ استقلال هروقت نهم و سیزدهم و بی پول بوده سراغ من آمده.هر وقتا دسته سوم بوده سراغ من آمده.تیم ملی را زمانی به من دادند که فدراسیون رییس نداشت و فوتبال ایران دچار آن بحران ها شده بود. یادم هست همان زمان به آقایان گفتم به من 4 سال زمان بدهید تا تیم ملی را درست کنم اما دیدید که چه اتفاقاتی رخ داد.

 

هیچوقت با آجورلو مشکلی نداشته ام

بر خلاف تصور، من با سردار آجورلو مشکلی نداشتم و تنها بحثی که وجود داشت این بود عده ای آنقدر علیه ایشان تبلیغ منفی کرده بودند که ذهنیت درستی وجود نداشت و وقتی با ایشان کارم را شروع کردم متوجه شدم که چقدر آن تبلیغات کذب بوده است.

 

آن بازی را فراموش نمی کنم

امسال در جام حذفی به همه خواسته های خود رسیدیم اما یک بازی برابر ذوب آهن داشتیم که آن بازی شاید از ذهن خیلی ها تا سالهای سال پاک نشود؛ از ذهن من هم پاک نمی شود چون یکی از زیباترین بازی های سالهای اخیر فوتبال ایران بود. یک بازی خاص بود که گل زدیم و گل خوردیم و در نهایت در آخرین لحظات کار را تمام کردیم.

 

حق را به پر شورها می دهم

امسال بارها از عدم حضور تماشاگران در ورزشگاه گلایه کردم اما حق را به آنها می دهم. استادیوم ما که از هفته چهارم قول آماده شدن آن را داده بودند حاضر نشد و همین مسئله عامل مهمی بود که اجازه نداد پر شورها کنار ما باشند. البته آنها برای رسیدن به ورزشگاه باید 3،2 کیلومتر هم پیاده روی کنند و این نیز بی تاثیر نبوده است.

 

کرار به خیلی ها شرف دارد

من در مربیگری برای خودم اصولی دارم و اگر بازیکنی در آن چارچئب قرار بگیرد مخلص او هستم و اگر نه جدا می شویم. درباره جاسم کرار باید بگویم او با همه مشکلاتی که داشته اهل ادا درآوردن نیست. او مثل برخی ها نیست که فیلم بازی کند. کرار انسان باشرفی است که خیلی رک و راست می گوید پولم را بدهید تا بازی کنم. من یک مثال دیگر می زنم. بازیکنی مثل محمدرضا خلعتبری را خیلی دوست دارم و با آنکه با وی کار نکرده ام اما از او خوشم می آید چون هر تیمی که بازی کند با تمام وجود برای آن تیم می جنگد.

 

دلم برای این دو نفر سوخت!

وقتی خبر دادند که نوراللهی و عالیشاه نمی توانند در ادامه لیگ حضور داشته باشند خیلی ناراحت شدم چون این دو نفر و حتی هاشم بیک زاده گناهی نداشتند و بخاطر مشکلات دیگری این بلا سرشان آمد. دلم برای آنها خیلی سوخت اما کاری هم از دستم بر نمی آید.

 

به آنها گفتم روزی هزار رکعت نماز بخوانید

من از بابت بیزنس شخص و مسایل اقتصادی در سال 95 نگرانی ای نداشتم و هر چه بوده خدارا شکر کرده ام.به بازیکنانم هم گفتم شما باید روزی هزار رکعت نماز بخوانید و شاکر باشید زیرا خداوند به شما استعدادی داده که با استفاده از آن روزی 2 میلیون درآمدتان است.

 

پشت دستم را داغ کردم!

وقتی قرار شد محسن بنگر به تراکتورسازی بیاید خیلی ها گفتند من این کار را نکنم اما بحث معرفتی وسط بود. گفتم سال آخر فوتبالش است و می آید به ما کمک می کند اما اتفاقاتی که بعد از بازی با پرسپولیس افتاد متوجه شدم که اشتباه کردم. دیگر پشت دستم را داغ کرده ام که برای کسی چنین کاری نکنم.

 

خبری نبود که ذوق کنم

بهترین خبری که در سال 95 شنیدم را در خاطر ندارم اما خبری در این سال نبود که مرا ذوق زده کند.

 

رفتن منصورخان مرا داغ کرد

بدترین اتفاق سال برای من درگذشت منصورخان پورحیدری بود که با رفتنش من را داغ کرد. البته فروریختن ساختمان پلاسکو و شهادت آتش نشانان عزیز و فداکار مان هم اتفاق تلخی در این سال بود.

 

اضافه وزن ندارم

در این سال مثل همه سالهایی که در خاطم هست ورزش کردن را کنار نگذاشتم. اضافه وزن هم ندارم. هر روز در باشگاه رویال تمرین می کنم. ساعت 6 صبح بیدارم و صبحانه می خورم و به اخبار گوش می کنم. ساعت 9 می روم بیرون و تا ساعت 12 ورزش می کنم. برمی گردم و ناهار می خورم و می روم سر تمرین تیم و بعد از آن هم اگر روزها بلند باشد استراحتی می کنم و اگر نه به کارهای شخصی ام می رسم و معمولا ساعت 30/10 شب هم خواب هستم.

 

غرق در دنیای مجازی نمی شوم

من صفحه شخصی دارم و آن را پسرم هوتن اداره می کند. یکی دو سایت هم هستند که در طول روز آنها را نگاهی می اندازم. همیشه به هوتن می گویم که در صفحه شخصی ام احترام کسی را زیر پا نگذارد.آدمی نیستم که سرم در گوشی باشد و غرق در دنیای مجازی شود. گاهی در جواب دادن به تلفن هایم نیز می مانم حالا دیگر غرق شدن در دنیای مجازی بماند.

 

آفتی به جان جامعه افتاده است

متاسفانه خیلی از ما بلد نیستیم که از دنیای مجازی درست استفاده کنیم و فقط به دنبال بازی با آبروی مردم هستیم. عده ای که لقمه شان مشکل داشته از این دنیای مجازی ابزاری ساخته اند برای آبروبری. این آفت به جان جامعه افتاده است.

 

مسایل سیاسی را دنبال می کنم

تا جایی که بتوانم مسایل روز سیاسی را دنبال می کنم. امسال وقتی خبر درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی را شنیدم خیلی ناراحت شدم. دو بار با ایشان ملاقات داشتم و یکبار آن که آقای فائقی حضور داشتند بنده 10 دقیقه سخنرانی کردم و آقای هاشمی هم حرفهای مرا تائید کردند.به نظر من آقای هاشمی در سالهای پایانی عمرشان خیلی متفاوت بودند و بیشتر از هر زمان دیگری به مردم و مشکلات آنها فکر می کردند.

 

دشمن کی روش نبودم

انتقادات من در این سال به عملکرد سرمربی تیم ملی از روی دشمنی نبود. بنده می گفتم در همه جای دنیا اصولی وجود دارد و ما هم اصولی داشته باشیم. شما مگر می توانید وقتی چراغ قرمز است از چهارراه عبور کنید؟ اینجا هم حرف ما این است که قانون بگذارید و به آن عمل کنید. کجای دنیا باشگاههای سازنده شان را یک به یک تعطیل می کنند؟ اینجا باشگاههای چون بانک ملی، شاهین ، راه آهن و ...کجا هستند؟ همان راه آهن در دهه های 60، 70 ،80 بازیکنان زیادی را به تیم ملی داد.

 

اینجا حرف ما این بود که چرا باید قانون قائم به فرد باشد؟ راه دور نرویم و یکی از کشورهای همسایه خودمان را در فوتبال ملی و باشگاهی الگو قرار دهیم.همین ترکیه را الگو قرار دهیم. ببینیم آنها در بحث ملی و باشگاهی چگونه عمل می کنند.

 

حرف حق زدم مسخره ام کردند

چند سال است که در لابلای حرفهایم به مشکلات اجتماعی مردم هم اشاره می کنم و به نظرم اشکالی ندار و اتفاقا باید هر کاری کنیم تا مشکلات را مطرح نمائیم. جایی خواندم که نوشته بود اگر حرف حق نمی زنی حداقل برای کسانی که حرف ناحق می زنند دست نزن! الان در مملکت ما دست زن زیاده شده است!

 

آقای عزت الله انتظامی جمله جالبی دارد و می گوید: کار یک عده در مملکت ما شده بخل و حسادت.

 

برای اکران خصوصی یک فیلم که آقای مرتضی شایسته و امیر علی دانایی در آن کار کرده بودند به سینما رفتم.از من درباره هنر و سینما سوالی پرسیدند و من هم گفتم سینمایی خوب است که لایه های زیرین جامعه را نشان دهد و به آسیب های اجتماع بپردازد. من درباره مشکلات مالی جامعه صحبت کردم آنوقت در برنامه 20:30 عکس من را در کنار خودروی شخصی ام گذاشتند و مسخره کردند و گفتند ایشان که خودش مرفه است چرا این حرفها را می زند؟ یعنی اگر کسی مرفه باشد باید درد جامعه اش را ببیند و نگوید؟ اینکه درد نداشته باشی و درد مردم خودت را ببینی ارزش دارد.

 

همسرم انسان خیری است

نمی دانم خانواده ام ار من راضی هستند یا نه. بهتر است این سوال را از همسرم بپرسید اما باید بگویم که همسر من انسان بزرگ و خیری است. ان شالله که از من راضی باشد. ایشان در زندگی جور خیلی چیزها را کشیده است. روزی که قرار شد به تبریز بیایم همسرم به من گفت: این یک آزمون الهی است و مطمئن باش که مردم در این مسیر متوجه می شوند که چه کسانی در آن دو سال حضورت در استقلال چه تهمت هایی را زدند و چقدر علیه ات تبلیغ کردند. خدا را شاکرم که این اتفاق افتاد و مردم متوجه خیلی از مسایل شدند و نقاب از چهره خیلی ها افتاد.

 

بهترین هدیه عمرم را گرفتم

معمولا در مراسم ختم و هیات های عزاداری حاضر می شوم اما امسال در یک مراسم خلی منقلب شدم.رفتیم به مرکز خیریه فیاض بخش . آنجا خانواده های زیادی را دیدم که امید به زندگی را معنا کرده بودند.بنده 7،8 سال است که سفیر بیماری ها نادر هستم. این اواخر هم به نمایشگاهی دعوت شدم که دست های مهربانی نام داشت و بچه های کم سن و سال کارهای هنری خود را برای فروش گذاشته بودند. آنجا یک پسر بچه بنام سید سعید مصطفوی کار دستی خود را به من هدیه کرد. از روح بزرگ و بخشنده آن پسر 10 ساله متعجب بودم و آن هدیه بهترین هدیه عمرم بود همیشه حفظش می کنم.

 

دلم که می گیرد نزد مادرم می روم

هیچ جای دنیا برای من آرامش بهشت زهرا(س) را ندارد. می روم سر مزار مادرم و با او درد دل می کنم. همیشه نیم ساعتی آنجا می نشینم و از او می خواهم برایم دعا کند چون دعای آنها گیرا است.

 

عید امسال سنت شکنی می کنم

معمولا در تعطیلات عید فرصت زیادی نداشتم تا سفر بروم اما امسال قرار است دو، سه روزی به همراه خانواده به نمک آبرود برویم و هر وقت هم آنجا می رویم برای دوست عزیزم آقای ساعدی فر مزاحمت ایجاد می کنیم.

 

دعای من سر سفره هفت سین

دعا می کنم که اخلاق مداری باز هم به جامعه برگردد. متاسفانه بازار انگ و تهمت در مملکت ما داغ شده و از خدا می خواهم از این فضا دورمان کند.

 

حرف آن خلبان را فراموش نمی کنم

متاسفانه در کشور ما عده ای ایرانی را می کوبند تا به برخی خارجی ها خوش خدمتی کنند. من سالهاست که با این جریان در فوتبال مبارزه می کنم و خودتان می دانید که مشکل من با آن برنامه تلویزیونی ریشه در همین موضوع دارد.

در سفر آخری که داشتیم یک خلبان پرواز آسمان در کنار من نشسته بود و حرف جالبی می زد. می گفت : شما می دانید که زبان انگلیسی ما ایرانی ها بهتر از فارسی مان است. پرسیدم منظورتان چیست؟ گفت: یعنی برخی ها اگر یک ایرانی حرفی را بزند او را مسخره می کنند اما اگر یک خارجی همان حرف را بزند برایش هورا می کشند و اجرایش می کنند.

حرف کاملا درستی زد. همه جای دنیا ایرانی های نخبه وجود دارند و افتخار می آورند اما اینجا عده ای ضد ایرانی هستند. مگر همین آقای اصغر فرهادی افتخار کوچکی را برای ایران و ایرانی کسب کرد؟