پوران درخشنده در تمام این دو سه دهه یکی از بانوان مولف در سینمای ایران بوده است و حرف های جالب و عمیقی درباره زندگی و جامعه اش دارد.
خانم درخشنده پیش از نمایش فیلم تان و در حالی که فیلمبرداری تمام شده بود و کار تدوین را انجام می دادید گفت و گویی کوتاه با هم داشتیم، آن زمان پرسیدم بعد از پنج سال دوباره با یک فیلم اجتماعی تلخ می خواهید برگردید، چرا چنین اصراری دارید و شما پاسخ را به بعد از آماده شدن و اکران ارجاع دادید، من فکر می کنم فیلم شما بر خلاف آنچه نوشته و گفته شده ظاهری شاید تلخ داشته باشد اما با جستجو در مشکل و پیگیری راه حل سمت و سویی از امید هم دارد، می خواهم از همین جا شروع کنم چگونه می شود تلخ ساخت اما امیدوارانه.
خودتان اشاره کردید پنج سال از «هیس...» می گذرد، یعنی پوران درخشنده برای ساختن فیلمش زمان می گذارد که بخش عمده ای از این زمان به پژوهش و تحقیقات می گذرد، من اگر می خواستم فیلمی تلخ بسازم قطعا واقعیت های فراوانی را در پروسه تحقیقاتم متوجه شدم و به آن رسیدم که مطمئن باشید اگر بر همان مبنا می خواستم فیلم بسازم اصلا امکان اکران نمی یافت، ضمن این که من به عنوان ک فیلمساز رسالتی هم برای خودم قائل هستم که با آن نمایش تلخ چندان هماهنگ نیست، فیلمساز باید از مشکل حرف بزند اما درباره آن اگاهی هم بدهد وقتی شما فیلمسازی اجتماعی با روحیه هشداردهنده باشید یعنی به دنبال راهکار هستید من می خواهم مردم و همه آنهایی که در جایگاه مرتبط مسئولیتی دارند نسبت به این دست موضوعات حساس شوند دنبال راهکارم دنبال حل مساله ام نه نمایش تلخی ، پس این فیلم اتفاقا امید دارد و این شاید پاسخ سوال شما باشد.
آن پرشکی که یک جوش و دمل چرکین را جراحی می کند ، آیا دنبال تلخی و کثیفی است یا دنبال درمان و زندگی، دمل را نشان می دهد بر می دارد تا تبدیل به غده سرطانی نشود.
شما سراغ موضوعی به نام طلاق عاطفی رفته اید که در مقایسه با فیلم قبلی تان یعنی «هیس...» که مبحث تجاوز را مطرح می کرد هم فراگیرتر است هم کمتر درباره آن دست کم در سینمای ایران اینچنین صریح پرداخته شده است، اما احساس می کنم ناخودآگاه شما هم جهت فیلمنامه را به سمت فرزندان تغییر داده اید تا خود زوج ها، چرا؟شما آن سکانسی که فرزند خانواده به روانشناس مراجعه می کند را دیدید؟
بله
به روانشناس چه می گوید؟
اگر اشتباه نکنم درباره روابط سرد خانواده خودش می گوید این که کسی با کسی سخن نمی گوید.
دقیقا، فرزند خانواده مهمترین ترس و دغدغه اش این است که در این خانواده هیچ کس با هیچ کس سخنی به زبان نمی آورد، حرف نزدن و سکوت بدترین درد و مشکل خانواده هاست، چنین فرزندی آینده اش هم مخدوش و رهاست و با مشکلات جدی دست و پنجه نرم خواهد کردف من باور دارم که بزرگترین ضربه در حوزه و مشکل طلاق عاطفی را فرزندان آن خانوادده می بینند، باید کمک کنیم آنها گرفتار این مساله نشوند، شخصیت فرزند فیلم هم با توجه به آن ضمیر پاک دوست دارد یک خانواده سالم و بانشاط داشته باشد، همه حرف من این است که باید دست این ها را گرفت، رهایشان نکرد تا بیشتر آسیب نبینند. خانواده همان سقف بالای سر بچه هاست که در زیر آن احساس امنیت می کنند این سقف را دودی و کثیف و آلوده اش نکنیم.
ما در برابر فرزندانمان وظیفه داریم، وظیفه داریم که به آنها بیاموزیم زمانی که زندگی شان را با کسی شریک می شوند، عشق بورزند، تشکیل خانواده یعنی رسیدن به تکامل نه این که ما نقصی دیگر ایجاد کنیم.
شما در روایت طلاق عاطفی و پیگیری رابطه ای موازی یک طرف ماجرا را روایت کردید، چرا؟
ببینید در این زمینه ما با یک بحران کاملا واقعی و جدی رو به رو هستیم، اما به قول معروف آنها را هی گوشه ای از کمد یا زیر فرش قایم می کنیم، طلاق عاطفی برای خودش تعریف دارد، یعنی طلاقی که هر کدام از طرفین به این نتیجه می رسند که بنا به مصالحی زندگی شان را ادامه دهند، اما به موازات آن زندگی دیگری را پی بگیرند، حالا شما می گویید یک طرفه من دلیل دارم اول این که آمارها و تحقیقات ما این را بیشتر نشان می داد و دوم این که من دست کم به خودم اجازه ندادم که روابط را از دو سو به تصویر بکشم.
چرا اجازه ندادید؟
پاسخ روشن است چون بنیان خانواده برایم اهمیت بیشتری از هر مورد و مساله دیگری دارد.
خانم درخشنده شما تقریبا در کارنامه تان هیچ وقت شخصیت منفی ِ منفی ندارید، یعنی کسی که تکلیفش روشن باشد، همیشه شخصیت ها حتی آنها که رویه ای منفی دارند خودشان در مقطعی مظلوم مانده اند، چرا شخصیت ها را قضاوت نمی کنید مثل خیلی فیملسازهای اجتماعی دیگر.
من فیلمسازم نه قاضی، نخواستم شب که سرم را روی بالش می گذارم بگویم دیدی اشتباه قضاوت کردی، کار من چیز دیگری است باید شخصیت ها را با همه زوایای زندگی شان در فیلمم نشان دهم و بعد مردم و مسوولان اگاه شوند و خواستند قضاوت هم داشته باشند.
فیلم شما یک جایی دغدغه آموزش هم دارد، مثلا معذرت خواهی کردن این که باید بفهمی یک جایی بگویی معذرت می خواهم، صادقانه و به قول شخصیت فیلم شما عمیق.
واقعیت این است که نسل جدید خیلی فرق می کند، می بینیم که خیلی صادقانه می گوید باید معذرت خواهی کنی، معذرت خواهی یک فرهنگ است، معذرت خواهی یک دسته گل گرفتن و هدیه خریدن نیست، اتفاقا ویژگی این نسل همین است توی چشم هات نگاه می کند و می گوید باید عذرخواهی کنیف مثل سابق نیست.
به عنوان پرسش آخر درباره بازی ها صحبت کنید، این که خانم زارعی یا آقای اصلانی چطور بودند؟
آقای اصلانی که واقعا فوق العاده هستند، اگر ایشان را با مرحوم شکیبایی مقایسه کنم واقعا اغراق نکرده ام، خانم زارعی هم واقعا از نظر خلاقیت و تجربه کم نظیر هستند. اما فراموش نکنیم که ما در برابر نسل جوان سینما هم مسوولیم من به عنوان فیلمساز اجتماعی که دغدغه خانواده و فرزندان را دارم باید از فرزندان سینما هم حمایت کنم، در حرفه خودم رعایت کنم و به همین دلیل امیدوارانه به نسل جوان سینما همواره می نگرم و در فیلم هایم از آنها بهره می گیرم.