فقر امری نکوهیده در اسلام است که با تعبیر «کاد الفقر ان یکون کفرا» از آن تبری جسته شده است. با این حال، همیشه در جوامع مختلف اسلامی و غیر اسلامی عدهای هستند که به دلایل متعددی از بیماری گرفته تا اعتیاد و ورشکستگی و... در دایره فقر و بیخانمانی دست و پا میزنند اما آنچه خط تمایز بین این فقرا میشود نوع مواجهه با آنها در جوامع گوناگون است؛ در جامعه اسلامی طبق آیات و روایات، حفظ عزت نفس و کرامت انسانی از جهت تعبیر قرآنی که انسان «خلیفه ا...» است باید حفظ شود و نباید آبروی او در ترازوی فروش گذاشته شود. از سوی دیگر در دیگر کشورهای غیر اسلامی هم با مبانی اخلاقی این امور نه از باب دینی بلکه از باب آموزههای ارزشی و اخلاقی مورد اهمیت قرار میگیرد.
با همه این تعابیر، گویا کشور ما سیاست مستقلی در این حوزه دارد، چرا که چند روزی است که موضوع عقیم کردن در سطح رسانهها مطرح شده و اکنون به کف جامعه رسیده و همه گروهها و آحاد مردم را درگیر خود کرده است. اگرچه این موضوع بحث جدیدی نیست، چرا که همیشه در ابعاد مختلف روابط زناشویی مطرح بوده است، ولی اخیرا برخی از مسئولین و مدعیان روشنفکری در موضوع آسیبهای اجتماعی گروهی از شهروندان، به جای بررسی ریشهای این معضلات و ارائه راهکارهای جدی، عقیم کردن آنها را با این توجیه که مانع اقدام تولد نوزادان به اصطلاح معتاد، جلوگیری شود، مطرح ساختهاند.
نوشتار پیش روی، در یک گزارش خبری-تحلیلی به بررسی ابعاد مختلف این مسئله میپردازد. موضوع زنان معتاد، کارتن خوابها، و جدیدا اصطلاح «گور خوابها» از ابعاد مختلفی باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. این مسئله در چند روز گذشته از سوی برخی از نزدیکان دولت از جمله یکی از معاونان رئیس جمهور و نیز معاون استاندار تهران و از سوی برخی به اصطلاح شبه روشنفکران مورد تاکید قرار گرفت.
این امر در حالی و از سوی کسانی مطرح میشود که گویا نه آماری از آسیبهای اجتماعی جامعه دارند، نه آسیبهای اجتماعی را مورد بررسی قرار دادهاند و نه راهکاری برای آن ارائه دادهاند. جای تعجب دارد که چند مدت پیش بحث عقیم کردن گربههای پایتخت مطرح شده بود، همین گروههای به اصطلاح روشنفکر آه و ناله به راه انداخته بودند که این کار درست نیست و حال چگونه است که این مبحث بدون تامل و سیاستگذاری درباره انسان مطرح میشود.
سوالی که به ذهن متبادر میگردد این است که مسئولین تا حالا چه اقدامی در خصوص مواجهه با آسیبهای اجتماعی صورت دادهاند که نتیجه نداده و حالا فکر میکنند تنها و بهترین راه حل این است که دست به عقیم کردن زنان دچار آسیبهای اجتماعی که ناشی از فقر و بیتوجهی خود این افراد صورت گرفته است، بپردازند؟
این افراد دچار آسیبهای اجتماعی که نقل رسانهها شدهاند، آیا به یکبار ه در جامعه سر برآوردهاند یا در یک روند از نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه شکل گرفتهاند. چرا تاکنون به این معضلات توجه نشده است و یا شاید اصولا خبری از آسیبها وجود نداشته است؟
حال فرض کنیم این اقدام صورت بگیرد. در آن صورت و با این اقدام، نسل کارتنها خواب و افراد دچار آسیبهای اجتماعی از بین میرود؟
و نکته دیگر درباره پرسشها این است که آیا این سیاست، راهکار درمان است؟ و..
حرمت عقیم کردن و نازا سازی خود و دیگران امری مخفی و نهان نیست؛ چرا که هم خلاف حکمت آفرینش است و هم آنکه اضرار به خود است که از نظر آموزههای قرآنی حرام است؛ چرا که در فقه اسلامی یکی از عناوینی که متعلق حرمت قرار گرفته است، «إضرار به نفس» است؛ به این معنی که انسان حق ضرر زدن به جان و بدن خویش را ندارد و این عملی حرام است.
از آنجایی که حفظ نفس واجب است، انسان نمیتواند خودش را به هلاکت افکند (بقره، آیه ۱۹۵) نمیتواند کاری کند که موجبات هلاکت نسلی شود. از نظر قرآن هر گونه حرکت و رفتاری بر خلاف حکمت و فلسفه آفرینش، از مصادیق ظلم و ضلالت است. پس کسی که بر خلاف حکمت آفرینش خود را عقیم و نازا میسازد، در حقیقت ظالم و ضال و گمراه است.
بر اساس آنچه بیان گردید، نگاه قرآن و فقهای شیعه و قوانین رسمی کشور در موضوع مورد بحث کاملا گویا و شفاف میباشد که نیازی به هیچ مجادله ندارد.
در ادامه، موضوع مورد بحث را در جامعه کنونی در مسئلهٔ افراد دچار آسیبهای اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار میدهیم. عدهای که معتقد هستند افراد معتاد یا کارتن بخصوص زنان باید عقیم شوند، مستقیما نمیگویند این گروه از افراد باید به طور کلی نابود شوند اما به شیوهای کادویی شده میگویند این افراد باید طرد شوند، فرزندی نداشته باشند تا این چرخه تولید کارتنخوابی با جلوگیری از فرزندآوری متوقف شود! سخنی که بدون هیچ پشتوانه عملی و نظری و حتی فقهی در جامعه اسلامی طرح میگردد و چالشهای جدی را نیز به دنبال میآورد.
اما گویا فراموش شده این افرادی که امروز دچار آسیبهایی از این دست شدهاند، در همین فضا و در همین جامعه متولد شدهاند و در همین فضای اجتماعی و اقتصادی به این روز افتادهاند. شاید این افراد روزگاری در تولید ثروت و ارزشافزوده صنایع بزرگ نقش داشتند، حالا تبدیل به افراد فقیر و کارتنخواب شدهاند، چون در جامعه ما مسئولیت اجتماعی وجود نداشته است. گویا در اینجامعه تا فاجعهای رخ ندهد تا فسادی واگیر نشود کسی بدان توجه نمیکند و حتی هیچ متولی مسوولیت آن را بر عهده نمیگیرد و زمانی که فراگیر شود، فرافکنی جای پاسخگویی را میگیرد و امروز سخن از آن هم بالا رفته و بحث انقطاع نسل گروهی بیان میگردد.
اینکه گفته میشود باید این چرخه متوقف شود، کاملا مشخص است که مسأله درست فهمیده نشده است چرا که باید جلوی چرخه تولید فقر گرفته شود. چرا به این موضوع توجه نمیشود؟ فقر است که عامل این بزهکاریها و نابسامانیهای اجتماعی شده است. فقر است که فرد را به علت نداریها به گورخوابی و انزوای اجتماعی میکشاند و اگر روزی هم دنبال درمان باشد باز این فقر است که اجازه درمان نمیدهد، چون خدمات درمانی رایگانی وجود ندارد، چون نهادی مسئولی برای رسیدگی و مراجعه وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد پاسخگو نیست.
تعبیر چرخه درست است ولی نه از آن باب بلکه تعبیر چرخه از این باب درست است که برای جلوگیری از ادامه وضعیت؛ باید به صورت علمی و تخصصی زن کارتنخواب را وارد چرخه درمان کنیم تا فرزندی که به دنیا میآید، هم سالم باشد و مورد حمایت اجتماعی قرار گیرد. این اتفاق از ادامه سیکل معیوب جلوگیری کند. وقتی دولت برنامه حمایتی رایگان اجرا کنند، این اتفاق شدنی است.
البته این سخنان راهکارهایی است برای کسانی و جوامعی که به دنبال حل مساله هستند نه کسانی و جوامعی که دنبال حذف صورت مساله هستند، چرا که به واقع ما مسأله را درست درک نمیکنیم، بنابراین به حل آن هم درست نمیپردازیم.
متأسفانه مسائل اجتماعی با خلط مباحث ترکیب میشود و درنهایت نتیجه فکری به بقیه جامعه غالب میشود، درحالی که باید مسأله را به درستی فهمید و بعد برای حل آن از روشهای علمی و کارشناسی استفاده کرد. گفتمانی که الان شکل گرفته، استفاده از واژگان عقیمسازی است که تفاوت ماهوی زیادی دارد با داوطلبانهبودن آن. گویا معاون محترم رئیس جمهور در بحث عقیم سازی، به این مسئله توجه نکرده که عقیم کردن دائمی در اصل موضوع از نگاه تمام مراجع حرام است و حال داوطلبانه بودن و یا نبودن موضوعیتی ندارد.
در شرایط کنونی که این گروههای آسیبدیده اجتماعی از نبود امکانات اولیه مانند، نبود غذای گرم، بهداشت، سلامت و سرپناه و... در رنج هستند و حداقل نیازهای اولیه آنان تأمین نمیشود، طرح این بحثها چه موضوعیتی در جامعه دارد. درحالیکه در فضای کنونی باید حداقل امکانات در اختیار آنها قرار بگیرد تا از بیماریهای روحی و روانی بیرون بیایند و سپس به درمان پرداخته شوند.
بنابراین توجه به این نکته ضرورت دارد که کسانی میتوانند دراینباره نظر دهند که ازنظر تخصصی، علمی و عملی از نزدیک شاهد رنج این افراد بودهاند. اگر قرار است تصمیمی گرفته شود، باید نظر کسانی که در کنار آسیبهای اجتماعی هستند و در حوزه کاهش آسیبهای اجتماعی فعالیت دارند، نه افرادی که آسیب دیدگان اجتماعی را اصلا انسان نمیدانند!