لطفاً درخصوص حضور و مشارکت زنان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا توضیح بفرمایید؛ این حضور از چه سبقه تاریخی برخوردار است؟
واقعیت این است که زنان از سالهای دور به پست ریاست جمهوری به عنوان پستی راهگشا برای حل مسائل خود در آمریکا نگاه کردهاند. جنبش زنان در آمریکا تقریباً در سال 1848 بنیان گذاشته شد و جالب آن است که اولین زنی که کاندیدای ریاست جمهوری شد، خانم ویکتوریا وودهال بود که در انتخابات سال 1872 شرکت کرد. او که از زنان متمول در والاستریت بود، در حالی متقاضی این پست بود که هنوز زنان در آمریکا حق رأی نداشتند. لازم به ذکر است زنان در سال 1920 با تصویب اصلاحیه نوزدهم بر قانون اساسی چنین حقی را یافتند. هر عصر خواستهای جدیدی را در زنان آمریکایی ایجاد کرده است که از مسند ریاست جمهوری پیگیر آن بودهاند. برای مثال در ابتدا درخواست تساوی حقوق زن و مرد بهخصوص در کسب حق رأی برای زنان مهم بود. همچنین جنبشهای زنان با درخواست عدم تبعیض برای سیاهپوستان و پایان بردهداری، بسیار بههم آمیخته شده بود. امروز اما دغدغههای خود را دارند. مثلاً موضوع نیاز اقتصادی خانوادهها، موضوع جنسیت و مسائل قائم بر آن، پذیرش انواع جدید خانواده، حقوق زنان و موضوعات زنانه مانند سقط جنین موضوعاتی است که به بحثهای جدی امروز بدل شده است.
طبق نظرسنجیها ترامپ گزینه منتخب 29 درصد از زنان رأیدهنده است
به علاوه آنکه شواهد نشان میدهد، مشارکت زنان به عناون رأیدهندگان در انتخابات ریاست جمهوری نیز مهم است و سرنوشت آن را تحتتأثیر قرار میدهد. در 1920 که زنان اولینبار رأی دادند، 30 درصد جمعیت کل رأیدهندگان را تشکیل میدادند؛ درحالیکه این رقم در سال 1964 از مرز 50 درصد (51 درصد) گذشت. باراک اوباما نیز توانست 56 درصد از رأی زنان را به خود اختصاص دهد. هر چند به صورت سنتی عمده رأی زنان به سمت کاندیدای دموکرات گرایش داشته اما جالب است که این موضوع برای جمهوریخواهان هم حیاتی تلقی میشود. هر چند امروز طبق نظرسنجیها ترامپ برای 29 درصد از زنان رأیدهنده مطلوب محسوب میشود و این در حالی است که جورج بوش در سال 2004 از سوی 54 درصد از زنان مطلوب ارزیاب شده بود. بنابراین، حتی چرخشهای عقیدتی کاندیداها در موارد حساس به جنسیت، نشان میدهد که هر دو رقیب خواهان رأی زنان هستند. هر چند شکل دادن سلایق زنان و اساساً دستکاری موضوعات در این حوزه، امری پیچیده است و دارای آبشخورهای اجتماعی و سیاسی متعدد است.
- همانطور که فرمودید موضوع خانواده یک موضوع جدی در انتخابات آمریکا به حساب میآید. چشمانداز کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا (2016) به آن چگونه است؟
موضوع خانواده همواره در ادبیات سیاسی آمریکا مهم بوده است. رییسجمهوران آمریکا در کنار همسر خود میایستند و سوگند یاد میکنند و در کاخ سفید در کنار خانوادهشان زندگی میکنند. همسران نیز همواره از تمام جذابیت و مجابکنندگی خود برای جذب آراء برای انتخاب رییسجمهوران مرد استفاده کردهاند، اما هیچگاه قدرت بازنمایی و حضور زنان تا این حد نبوده است و بخش عمدهای از این قدرت امروز به تصاویر و تعاملاتی بستگی دارد که در رسانهها، بهخصوص در فضای مجازی بازتولید میشود.
کلینتون تا 12 هفته مرخصی زایمان را برای مادر و پدر تجویز میکند
بهطور خلاصه باید عرض کنم که موضوع خانواده در رقابتهای ریاست جمهوری امروز نیز بارها مورد سؤال واقع شده است. بخش مهمی از نگرانی مردم با توجه به وضعیت اقتصادی آمریکا به مسائل معیشتی و نظام تأمین اجتماعی بازمیگردد. بنابراین هم دونالد ترامپ و هم هیلاری کلینتون قول دادهاند این وضع را ساماندهی کنند. ترامپ گفته است با تغییر قوانین کار و سرمایهگذاری در این بخش، اشتغالزایی خواهد کرد و بهخصوص در جهت تقویت وضع خانوارها 1200 تا 2000 دلار ماهانه به ایشان پرداخت خواهد کرد تا بتوانند فرزندانشان را تا سن 13 سالگی راحتتر تحت حمایت قرار دهند. البته ترامپ جهت تقویت اشتغال و استقلال مالی زنان تنها، حاضر شده بخشی از حقوق ایشان را برای 6 هفته مرخصی پس از زایمان تأمین کند. این در حالی است که کلینتون تا 12 هفته مرخصی زایمان را برای مادر و پدر تجویز میکند و حداقل دوسوم حقوق ایشان را جبران خواهد کرد. کلینتون مرتباً گفته است که شرایط تأمین اجتماعی بهتری ایجاد میکند تا خانوادهها اعضای سالمند و معلول خود را با خیال آسوده نگهداری کنند. او به کودکانهشدن فقر معترض است و قول داده برنامه کپن غذا برای خانوادههای اینچنینی را جدی بگیرد. البته ترامپ هم این نکته را ذکر کرده است که او تنها جمهوریخواهی است که نمیخواهد تأمین اجتماعی را تقلیل بدهد و از ثروتمندان میخواهد "داوطلبانه" از این امکانات بهره نگیرند تا به نیازمندان برسد.
مسائل همجنسبازان؛ "پیشروندهترین موضوع اجتماعی آمریکا"
- موضوع صورتهای جدید خانواده یا حقوق افراد همجنسگرا چگونه از سوی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا تعریف شده است؟ آیا اینها را مشروع میدانند یا این گفتمانها ممکن است در دوره آینده رو به افول بگذارد؟
به هیچوجه معتقد نیستم این بحث در آمریکا کمرنگ شود. بلکه بر عکس این موضوع در سالهای اخیر بسیار مهم شده است و باید توجه کرد طبق پیمایش انجامشده توسط گلاپ (2015) مسائل همجنسگرایان "پیشروندهترین موضوع اجتماعی آمریکا" محسوب میشود. روابط همجنسگرایانه از سال 2003 در آمریکا قانونی شد اما در طول این سالها، برد تبلیغاتی آن از واقعیت آن نیز فراتر است. زیرا درحالیکه کمتر از 5 درصد جمعیت آمریکا، گفته میشود حدود 5.3 درصد، همجنسباز هستند، مردمی که مورد مصاحبه قرار گرفتند، باور داشتند که حدوداً یک نفر از هر چهار نفر (معادل 23 درصد) از جمعیت آمریکا همجنسباز هستند. بنابراین ناخودآگاه این مسأله به بسیاری از آمریکاییان تحمیل شده است که به حقوق این اقلیت بسیار محدود، رسمیت بسیار بدهند. کاندیداهای ریاست جمهوری نیز به همین ترتیب مرتب مورد سؤال واقع شدهاند.
بیست سال پیش در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون که ازدواج این افراد غیر قابل ثبت بود و حتی جهت استخدام در ارتش نباید هویت خود را اذعان میکردند، این امر تا حد زیادی طبیعی بود، اما این اتمسفر امروز تغییر کرده است. حتی اوباما که در سال 2004 در رقابتهای سنا گفته بود ازدواج "مختص یک زن و یک مرد است"، در سال 2013، در سخنرانی سالانهاش از اینها نام برد و 2015 در یک مجله الجیبیتی ژست گرفت و عکس انداخت.
در انتخابات پیش رو نیز انواع نظرات از کاندیداها در این مورد ابراز شد. از برنی سندرز که ید طولایی در دفاع از انواع تساوی دارد گرفته، تا مکرو رابی به عنوان مخالفترین کاندیدا، علیه الجیبیتی صحبت کردند. اما دو رقیب اصلی که امروز با آنها روبهرو هستیم سیر جالبی را از این حیث گذراندهاند.
حمایت "کمپین زنان همجنسباز" از کلینتون
هیلاری کلینتون به عنوان حامی و کاندیدای محبوب الجیبیتی شناخته میشود. کلینتون معتقد است این افراد دارای حقوق مساوی با دیگران هستند و او هرگونه تبعیض و خشونت علیه ایشان را پایان خواهد داد. کلینتون قانون فدرال تساوی (Equality Act) را امضاء خواهد کرد و بودجه سازمانهایی را که به نوعی تبعیض علیه الجیبیتی گرایش دارند کاهش میدهد یا قطع میکند. حتی در سطح بینالمللی نیز حقوق بشر آنها را در دستور کار خواهد داشت. بدین ترتیب او حامیان بسیاری از این طیف جلب کرده است. کمپین زنان همجنسباز برای هیلاری (Lesbians 4 Hillary) و یا حمایت جبهه تساوی کالیفرنیا (Equality California) از این دست است. همه اینها البته در حالی است که او متهم است در سالهای دور مشروعیتی برای الجیبیتی و ازدواج یا حقوق شهروندی مساوی ایشان قائل نبوده است.
در مورد ترامپ وضع کمی متفاوت است. موضع او از سوی برخی رسانهها "غیرواضح" خوانده شده است. او مخالف الجیبیتی خوانده شده است و حتی منتقد جمهوریخواهانی بوده است که از مؤسسات با تمایلات اینچنینی کمک دریافت کردهاند؛ درحالیکه او نیز مانند دیگران نمیخواهد از رأی این گروهها صرف نظر کند. بنابراین در حمایت از قوانین تساویطلبانه داد سخن داده و مثلاً در مراسم عروسی این افراد شرکت کرده است.
در نهایت به نظر میرسد کلینتون و ترامپ در این مورد تا حدی ادامهدهنده سنتهای حزبی خود هستند زیرا دموکراتها اصولاً لیبرالتر و بیشتر حامی ارزشهای فردگرایانه و تساویطلبانه هستند.
- در مورد سقط جنین چطور؟ این موضوع گویی سالهاست محل مباحث جدی در آمریکاست.
بله همینطور است. سقط جنین یک موضوع جدی است زیرا در ادبیات لیبرال آمریکا این حق زنان است و جزو حقوق باروری ایشان به حساب میآید که درباره تعداد و زمان بارداری خود تصمیم بگیرند و حتی در صورت ترجیح خود جنین را سقط کنند. این درحالی است که بر اساس ارزشهای مسیحی اونجلیکالی که جمهوریخواهان بیشتر به آن تأکید میکنند، این امری مطرود است.
کلینتون به "توالد برنامهریزیشده" معتقد است؛ بنابراین سقط را در همین متن، مانند آزمایشات سرطان و خدمات جلوگیری از بارداری مشروع میبیند و از حقوق مسلم زن میداند.
ترامپ به این مشهور است که در مورد برخی مسائل مرتباً مواضع خود را تغییر داده است. سقط جنین از همین دسته است. او مرتباً حامی حفظ زندگی جنین بوده است. حتی در مصاحبه با انبیسی گفته است که زنانی که مرتکب سقط جنین شوند باید تنبیه شوند. او معتقد بود سقط جنین باید جرمانگاری شود. حال اما تغییر موضع داده و حتی گفته است که اصلاً بهتر است این به ایالات سپرده شود تا هر تصمیمی صلاح میدانند اتخاذ کنند. البته آخر کار به اینجا ختم شده است که در دادگاه عالی اگر پرونده سقط باز طرح شود، ترامپ مدعی شده است، قضات وی به عدم مشروعیت سقط رأی خواهند داد.
استفاده ابزاری از زنان از نقاط ضعف این دوره انتخابات آمریکاست
- با توجه به اخباری که در ایران از وضعیت انتخابات آمریکا صورت میگیرد، به نوعی ابژهکردن زنان دیده میشود. این را تأیید میکنید؟ لطفاً توصیفی از این دست فعالیتهایی که رقبای انتخاباتی این دوره انتخابات آمریکا برای حذف رقیب انجام دادهاند و در این میان استفادههایی که از زنان صورت گرفته است، داشته باشید.
علیرغم اهمیت حضور و مشارکت زنان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نباید از نظر دور داشت که استفاده ابزاری از زنان و موضوعات حوزه جنسیت از نظر بسیاری از منتقدان، از نقاط ضعف این دوره انتخابات به حساب میآید. اولاً به نظر من تا این حد تمرکز بر زنان برای ایجاد تصویر مثبت از خود در مقابل تصویر منفی از رقیب در انتخابات آمریکا تقریباً بیسابقه است. یک کاندیدای زن در مقابل کاندیدای مرد قرار گرفته است؛ بنابراین بسیاری از کلیشههای رقابتی مانند ضعیف خواندن طرف مقابل در مدیریت، بیعرضگی در اداره جنگها، باج دادن به دشمنان و... که ممکن است مرسوم باشد، اینبار به یک زن نسبت داده شده و با کلیشههای جنسیتی درآمیخته است. بنابراین بار منفی آنها چندبرابر میشود.
به علاوه اینکه زنان امروز با یک دوگانه جدی در ادبیات سیاسی آمریکا روبهرو شدهاند. زنانی که تساوی حقوق و توانمندسازیشان اولویت سیاستهای کشور خوانده میشود و زنانی که زشت، پولپرست، چاقالو، سگ و خوک نامیده میشوند. بنابراین، به نظر میرسد آنها باید تصمیم بگیرند به کدام روش گفتمانسازی حداقل در مقام نظر، و نه هنوز در مقام عمل، برای آینده پاسخ مثبت میدهند.
من فکر میکنم تمام مردان و زنان سیاستمدار یا دارای موقعیت اجتماعی و سیاسی قابل اعتنا در آمریکا، امروز بیش از پیش مراقب تصویر خود در تعاملات جنسی و مواجهه با زنان خواهند بود. لشگرکشی زنان قربانی برای طرفین، زنان با ادعای آزار و تجاوز از سوی بیل کلینتون در مقابل زنان با ادعای مشابه در مورد ترامپ، بدین وسعت و شفافیت در آمریکا به نظر بیسابقه است.
به هر حال اینکه کدام نوع رییسجمهور برای "دختران" خانوادههای آمریکایی مناسب است، سؤالی است که هر چند هیلاری کلینتون آن را با اهداف انتخاباتی طرح کرده است اما یک سؤال واقعی است. در نهایت، این نکته را باید عرض کنم که تجربه آمریکا در این حوزه نشان میدهد که لایههای پنهان در کشوری مانند آمریکا به عنوان یکی از سردمداران حقوق بشر و توانمندسازی زنان، قابل تأمل است. تعریف حقوق و تساوی زنان در ساختارهای فردگرایانه صرف، دردسترس و سهلالوصول بودن زنان، تجاریشدن آنها با عنوان سلبریتی و ...، و تقلیل شخصیت زنان به کدهای سرمایهداری هر چند ظاهراً به مشارکت اجتماعی و سیاسی تعبیر شود، چقدر قابل اتکا است؟
- بر فرض اینکه هیلاری کلینتون به عنوان اولین رییسجمهور زن آمریکا انتخاب شود، آیا این یک نقطه عطف محسوب خواهد شد؟
به نظر من بله. کلینتون در این صورت اولین رییسجمهور زن آمریکا خواهد بود. او جا پای افراد شاخص تاریخ آمریکا خواهد گذاشت. افرادی نظیر جان کوینسی آدامز، جیمز مونرو، مارتین ون بورن و جیمز بوچانان که هم در سنا و هم در کسوت وزیر خارجه و هم نهایتاً به عنوان رییسجمهور ظاهر شدهاند. انتخاب کلینتون احیای یک سمبلیسم اخلاقی است که سالها مشعل آن توسط زنان آمریکایی دست به دست شده است تا بالاخره آرمان ایشان جامه عمل پوشانده شده است. اما این فقط نیمی از حقیقت است. باور من این نیست که او واقعاً بتواند در عمل برای ملت آمریکا تغییر محسوسی را حداقل در کوتاهمدت به ارمغان بیاورد. او نمیتواند به راحتی اقتصاد آمریکا را از 503 میلیارد دلار کمبود بودجه و 8 میلیون بیکار نجات بدهد. پاسخ به پیچیدگیهای اجتماعی مانند تبعیض نژادی و قومیتی در آمریکا نیز زمانبر و مشکل است، یا در حوزه سیاست خارجی باتلاق سوریه و یمن و عراق به راحتی برای کلینتون قابل حل نخواهد بود.