خودکشی واژهایست که طی روزها و ماههای اخیر بارها بر صدر اخبار پربازدید حوادث رسانههای کشور قرار گرفته و حتی از پربازدیدترین اخبار روز خبرگزاریها بوده است.
طبق آمار اعلام شده از سوی احمد شجاعی؛ رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور، در سال 1394، 4020 مورد خودکشی منجر به فوت در کشور به ثبت رسید که 2887 مورد از این خودکشیها مربوط به مردان و 1133 مربوط به زنان بوده است؛ این آمار در حالی اعلام شد که تعداد اقدام به خودکشی همواره چندین برابر خودکشیهای منجر به فوت است.
اما در خودکشیهای که در سال 95 اتفاق افتاد شاهد پدیده جدید «خودکشیهای دو نفره» بودیم، نخستین خودکشی همزمان دو نفره در سال 95 در یاسوج اتفاق افتاد؛ در این ماجرا دو جوان بیست و هفت و بیست و هشت ساله یاسوجی خود را با طناب حلقآویز کردند، در وصیت نامه منتسب به این دو جوان، خستگی از دنیا علت این اقدام عنوان شده بود.
تنها چند روز پس از انتشار خبر خودکشی جوانان یاسوجی، دختران سیزده و چهارده ساله در خیابان پیامبر غربی تهران با پریدن از طبقه پنجم ساختمان به زندگی خود پایان دادند، بررسی علت خودکشی این دو دختر نوجوان نشان داد که آنها قبل از اقدام به خودکشی در کانال تلگرامی خاصی عضو بودند که محتوای عمده این کانال، القای یاس، ناامیدی و حتی ارائه روشهایی برای پایان دادن به زندگی بود و این دو دختر از این کانال تلگرامی تأثیر پذیرفته بودند.
پنج روز پس از انتشار خبر خودکشی دختر نوجوان تهرانی دختر و پسر جوان کیاسری در اقدامی مشابه با جوانان یاسوجی خود را از درخت حلقآویز کردند، مدتی قبل نیز دو جوان همدانی با حلقآویز کردن به زندگیشان پایان دادند.
پس از خودکشیهای اخیر، برای بررسی علل و راهکارهای مقابله با خودکشی، میزبان اساتید و صاحبنظران این حوزه بودیم؛ در این نشست تخصصی که با حضوردکتر جعفر کوشا؛ رئیس انجمن ایرانی جرمشناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، دکتر امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه خوارزمی و دکتر مهدی کریمی؛ روانپزشک و متخصص در زمینه خودکشی برگزار شد؛ مباحثی از جمله نحوه انتشار اخبار خودکشی در رسانهها، نقش فضای مجازی در بروز خودکشی، راهکارهای عملیاتی و نقش دستگاههای اجرایی برای پیشگیری از خودکشی مورد بحث قرار گفت.
در ادامه مشروح این نشست تقدیم مخاطبان ارجمند تسنیم شده است:
تعداد انتشار اخبار خودکشی و اقدام به خودکشی، اخیراً در رسانهها آنچنان افزایش یافت که پس از انتشار اخبار خودکشی در رسانهها شاهد تکرار آن در سطح جامعه بودیم؛ این خودکشیها به آنچه در رسانهها انتشار یافت، شباهت داشت و میتوان گفت افرادی که خودکشی میکردند به گونهای تحت تأثیر این اخبار قرار گرفته بودند و در نحوه اجرای خودکشی خودشان از موارد قبلی تقلید میکردند، با این وجود در حال حاضر آیا انتشار اخبار خودکشی را از طریق رسانهها، صحیح میدانید و اصولاً نحوه انتشار این اخبار باید به چه صورتی باشد؟
قراییمقدم: همانطور که مستحضرید رتبه ایران در میزان خودکشی هنوز هم بالا نیست و کشور ما در حدود رتبه 49 تا 51 جهانی میزان خودکشی قرار دارد اما به هر صورت موج راه انداختن در زمینه خودکشی خودش عاملی میشود که قبح بودن این مساله را برای نسل جوانی که احساسی فکر میکند، میشکند.
این پدیده شوم یا اعتقاد و باوری که در بین ژاپنیها "هاراگیری" نام دارد، در بین "سرخ پوستان کواکیوتل" که "پُتلاچ" میکنند و سرمست از وِجهخواهی هستند یکی از عواملی است که موج خودکشی را بالا میبرد و باعث میشود که خودکشی کنند، در بعضی از استانهای کشور ما نیز مانند ایلام، کردستان، سنندج کرمانشاه و همدان آمار خودکشی بالا بود، در استان گرگان نیز مقداری آمار خودکشی بالا بود اما در حال حاضر این آمار پایین آمده است، در استان ایلام به محض اینکه مسألهای به وجود میآید فرد خودش را آتش میزند یا گچ میخورد، برای اینکه فکر میکند با خودکشی از مسئله رها میشود، بنابراین خیلی موافق نیستم که اخبار خودکشی تبلیغ شود و به نظرم شایعهسازی ایجاد میکند، انتشار این اخبار موجی در جامعه ایجاد خواهد کرد.
خودکشی یک پدیده اجتماعی است و ارثی، ذاتی، نژادی و طبیعی نیست و برداشت نادرستی از کشور ما در دنیا میشود.
کوشا: خودکشی به عنوان یک پدیده و واقعیت در جوامع انسانی وجود دارد؛ سؤال اصلی در اینجا مطرح میشود این است که آیا مجاز هستیم اخبار مربوط به تعداد خودکشی در جامعه را انتشار دهیم یا خیر؟ اولاً باید خودکشی را از این منظر باز کنیم که از نظر حقوق و فقه اسلامی و دین مبین اسلام خودکشی حرام است یعنی انسان حق ندارد چه به صورت جرح و ضرب و چه به صورت از بین بردن به خودش تعرض کند لذا این به عنوان یک مسئله شرعی مطرح میشود و شاید یکی از عللی کم بودن خودکشی در ایران، بحث مذهبی و شرعی است و گرنه اگر بحث مذهبی را از علل خودکشی فاکتور بگیریم شاید آمار خودکشی در کشور ما از کشورهای دیگر خیلی بالاتر باشد.
البته مذهب شرعی و دینی میتواند دو جنبه داشته باشد: اول میتواند مانع باشد و دوم زمانی میتواند مایع یاس و ناامیدی باشد یعنی اگر از نظر اسلامی آنهایی که سردمدار و زمامدار هستند بخواهند طوری رفتار کنند که مایع ناامیدی جوانان شوند، این خودش میتواند عاملی برای خودکشی باشد.
اما در بحث حقوق جزا میگوییم خودکشی، عمل جرم نیست، به خاطر اینکه جرم عمل تعرض به نظم عمومی است یعنی «آنتی سوسیال» است و چون کسی خودش را از بین میبرد، تعرضی به جامعه نمیکند پس خودکشی جرم نیست اما مسئلهای را باید درنظر داشت که اقداماتی در جوامع انسانی تحت عنوان «تحریکات به خودکشی» انجام میشود که شاید اینها دیده نمیشود اما فقط کسی که اقدام به خودکشی میکند یا تصمیم به خودکشی دارد، را میبینیم، پس سؤال این است ما چه وظایفی به عنوان یک جامعه انسانی داریم، نسبت به کسانی که اقدام به خودکشی میکنند و موفق به خودکشی میشوند و یا اقدام به خودکشی میکنند و ناموفق هستند.
از یک طرف وظیفه داریم در جامعه شفافسازی کنیم یعنی اخبار را به مردم برسانیم؛ حق مردم این است که مطلع باشند جامعه در چه وضعیتی است یعنی میزان جرایم، خودکشیها و پدیدههای مجرمانه را مردم را باید بدانند، باید به صورت آماری مردم مطلع شوند، علت این است که میتوانیم جلوی شایعات را بگیریم.
بحث آمار، ضعفی است که در کشور ما وجود دارد یعنی هیچ محققی در کشورمان نمیتواند خوب تحقیق کند چون دسترسی به آمار ندارد و آمارها بیشتر به نظرم جعلی است و واقعی نیست؛ گاهی آنقدر آمارها سیاهنمایی و گاهی پوشیده میشود.
از یک طرف مردم حق دارند بدانند در یک جامعه اسلامی مثلاً در سال 94 چرا 4022 نفر خودکشی کردند، آیا واقعا اینها موفق به خودکشی شدهاند و چقدر اقدام به خودکشی کردهاند، از طرف دیگر اگر بخواهد این اخبار منتشر شود احساس ناامنی در جامعه ایجاد میشود؛ به دلیل اینکه وقتی مردم متوجه شوند 4022 نفر زن و مرد، جوان در یک شرایط از لحاظ روحی و روانی نامساعد، از بین میروند، در حقیقت مشکلاتی در جامعه وجود دارد، پیشنهاد من این است که باید با یک ظرافت و مدیریت هم اعلام کنیم و هم اعلام نکنیم، اعلام کنیم چون حق مردم است.
اگر میخواهیم جامعه را مدیریت کنیم و به قول فلاسفه جامعه را ما یک پیکر در نظر میگیریم، آن رأس پیکر باید عقلا و زمامداران باشند (لذا خداوند هم در انسان سر را در رأس قرار داده است و عقل را در سر قرار داده وگرنه در کف پا قرار نداده است) و پیشنهاد من این است که یک کمیتهای باید تشکیل شود که بعضی موارد خودکشی را اعلام کند که بتواند آموزشدهنده باشد و بعضی موارد را نباید اعلام کنیم.
تشخیص اینکه کدام آمار اعلام شود و کدام اعلام نشود، به نظر از این جهت میتواند مفید باشد که بتوانیم از وقوع این پدیده در جامعه پیشگیری کنیم؛ به هر حال خودکشی یک واقعیت است و باید بپذیریم در همه جوامع خودکشی و خودزنیها وجود دارد اما به نظرم باید در ارتباط با حق اطلاعرسانی مردم و حق بر اطلاع که به عنوان یک حق بشری تلقی میشود، تفکیک قائل شویم؛ بین مواردی که اتفاق میافتد باید بررسی کنیم، گاهی چرایی و راه حل برای پیشگیری آنها را در رسانهها تحلیل و برخی موارد را نیز در اتاق فکر خودمان مورد تحلیل قرار دهیم.
کریمی: بنده در بیمارستانی کار میکنم که تمام موارد خودکشی به آن بیمارستان فرستاده میشود، هر روزه با موارد زیادی از خودکشی مواجه هستم و مصاحبههای بالینی با افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، انجام دادهام، در حقیقت یک واقعیت موجود جامعه ما این است اقدام خودکشی متأسفانه در آن روزافزون است و نباید سیاست پنهانکاری داشته باشیم، چون سیاست پنهانکاری ممکن است تبعات زیادی داشته باشد اما رسانهای کردن خودکشی به صورتی که بحث یادگیری افراد را داشته باشد اصلاً مطلوب نیست، بسیاری از خودکشیها به صورت "تکانهای" انجام میشود، یک استرسی به فرد وارد میشود که معمولا در سنین جوانی و نوجوانی است یا در سنین کودکی که اینها بسیار تقلیدپذیر هستند و بحث یادگیری را دارند و رسانهای کردن اقدام به خودکشی به صورتی که مثلاً فردی از بلندی خودش را به پایین بیندازد و این اقدامش منجر به خودکشی شود، یا خودش را زیر مترو بیندازد یا خودکشی دستهجمعی داشته باشد به هر حال مطلوب جامعه نیست.
به هر حال ما باید آمار داشته باشیم و واقعیتهای جامعه خودمان را بدانیم، سیاستگذاران جامعه باید بدانند و برنامهریزی داشته باشند که چرا آمار خودکشی و اقدام به آن در جامعه ایرانی که مسلمان هم هستند متأسفانه افزایش پیدا کرده است.
بنابراین باید این واقعیت را درک کنیم که آمار خودکشی در کشور ما هم متأسفانه روزافزون است امابازگو کردن و رسانهای کردن این مسئله با جزئیات دقیقش، به ضرر جامعه تمام میشود چون افرادی که اقدام به خودکشی میکنند براساس بینش درستی این کار را انجام نمیدهند و گاهی اوقات به صورت یادگیری و انتقام از دیگران اقدام به خودکشی میکنند.
در این صورت باید بپذیریم بحث افسردگی در جامعه ما هم بالاست؛ یکی از شایعترین دلایل اقدام به خودکشی در جوامع، افسردگی، ناامیدی و احساس پوچی است که کشور ما نیز از این لحاظ مستثنی نیست؛ یک معیار مهم برای افسردگی، میزان ناامیدی است؛ جوانان و نوجوانان وقتی دچار تعارض و تناقضهای مکرر میشوند، فکر میکنند آینده روشنی وجود ندارد و پیش آگهی خوبی برای زندگی خودشان درنظر نمیگیرند، اقدام به خودکشی را انجام میدهند.
اقدام به خودکشی تقریباً 10 برابر موارد خودکشی موفق است ولی هر اقدام به خودکشی، قبلش ایده و افکار خودکشی است؛ آنطور که در منابع گزارش میدهند به طور کلی در تمام جوامع فکر خودکشی برای همه افراد در طول زندگیشان رخ میدهد و ممکن است حتی یک بار در طول زندگی اقدام به خودکشی به فکرشان برسد اما افکار خودکشی خیلی بیشتر و اقدام به خودکشی کمتر است، اقدام به خودکشی 10 برابر خودکشی موفق است و اینها را باید از همه تفکیک کرد.
قراییمقدم: بحثی که آقای دکتر کوشا مطرح کردند، درست است چون اکنون از نظر جامعهشناسی جامعه دچار نابهنجاری روحی و روانی یا آنومی است ولی بحثی که آقای دکتر کریمی در پزشکی وارد میشود، افسردگی است اما در حال حاضر دیدگاهها و به قول رابرت مرتون "اهداف جوانان زیاد شده است" بنابراین چون جوانان وسیله رسیدن به اهداف را ندارند دچار یأس و ناامیدی میشوند اما علاوه بر آن و نابسامانی ارزشی و هنجاری در جامعه است یعنی افراد مسیر درست را گم کردهاند و دچار سردرگمی هستند، نمیدانند چه بکنند، خوب و بعد را نمیتوانند تشخیص بدهند، نبود شادی و نشاط، یک عامل است.
زمانی که در جامعه این همه فشار در مورد اینکه این فلان شادی و ورزش نباشد، مقایسه صورت بگیرد و بعد هم جوانان دچار سردرگمی شدهاند، بنابراین همه اینها باعث خودکشی شده است البته براساس نظر «رابرت مرتون» یا «امیل دورکیم» یا دیگران نمیخواهیم وارد این موضوع شویم ولی بدانید اکنون جامعه ما دچار این معضل آنومی اجتماعی است، ارزشها، هنجارها، تضادهای گروهی و ... همه فروریخته است.
در مورد پدیده دین، اکنون مردم نمیدانند درست کجاست به خصوص از نظر جامعه فردگرایان البته نباید تهران را با شهرهای کوچک و روستاها مقایسه کنیم چون در شهرهای کوچک و روستاها انسجام هنوز انسجام معنویگرایی است اما در شهرهایی مانند تهران که تفردگرایی شده است، افراد خودمدار، مصلحتگرا تنها و بیهویت شدهاند در درون این جامعه به قول «مکتب آلوشیکاگو» در دنیای تنهایی به سر می برند آمار خودکشی بالا میرود.
در حال حاضر جامعه در سردرگمی در ارزشها و هنجارها و ناامیدی به سر میبرد، جوانان در زمینه شغل، مسکن و ازدواج مشکل دارند، مسئله بیکاری و تضادهای درونگروهی است حتی معتقدم رفتار برخی نمایندگان مجلس در این مسئله دخالت دارد، مجلس و دولت با هم درگیر میشوند و جامعه دچار تنش روحی و روانی میشود و در نتیجه این آنومی بودن اجتماع که از تئوری اول هم بوده است، در جامعه ما افزایش پیدا کرده و ناامیدی و سرخوردگی، سردرگمی و نابهنجاری را در جامعه بالا برده است و مطمئنم خودکشی از لحاظ اجتماعی رو به افزایش خواهد گذاشت، مگر اینکه تمهیداتی صورت بگیرد.
چه علل و انگیزههای در ارتباط با اقدام به خودکشی یک فرد و فکر کردن به خودکشی وی مؤثر است؟
کوشا: سازمان جهانی بهداشت آماری اعلام کرده است که حداقل یک میلیون نفر در سال در جهان خودکشی میکنند، یعنی هر 40 ثانیه یک نفر خودکشی میکند باید ببینیم خودکشی چه انگیزههایی دارد که بتوانیم براساس آسیبشناسی راهکارها و پیشگیری متناسب با موضوع را مطرح کنیم.
وزارت کشور در تحقیقی به نتایجی رسیده و انگیزههای خودکشی را به این عوامل مطرح کرده است:مسائل ناموسی؛ مسائل ناموسی مسأله بسیار مهمی است، جامعه بسته، پویا، مذهبی، مدرن و در حال توسعه میتواند مسائل ناموسی را بسیار تغییر بدهد، شاید جامعه ما بعد و قبل از انقلاب از اینکه چقدر تعصباتی داشته باشیم، بسیار تغییر کرده است که آیا تعصبات واقعی خوب است، به قول دکتر شریعتی «یک جایی تعصبات دارند و یک جاهایی تعصبات نابجا دارند» و این خودش باعث خودکشیها شده است مثلا برادری که معتقد است خواهرش ارتباط مشروعی دارد و آن خواهر در حقیقت به عنوان یک انسان حق دارد با کسی ارتباط داشته باشد تا بتواند زندگی کند و لذا آن دختر به خاطر جو حاکم و مسائل ناموسی دست به خودکشی میزند یعنی حقش را با از بین بردن خودش توجیح میکند.
به نظر من بررسی نامههای بعد از خودکشی بسیار مهم است؛ پیشنهاد میدهم کمیتهای تحت عنوان «کمیته آسیبهای خودکشی و ارائه راهکارها» زیر نظر رئیسجمهور یا سه قوه تشکیل شود و نامههایی که بعد از خودکشی به جا میماند در این کمیته به صورت محرمانه تحلیل شود، لازم نیست این نامهها منتشر و افشا شود؛ در این نامهها، نکاتی وجود دارد که میتواند از منظر جرمشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و روانپزشکی مورد مطالعه قرار بگیرد حتی این بحث، حوزههای ما را درگیر کند که جوانی بعد از اینکه خودکشی میکند و نامهای از خودش به جا میگذارد، چرایی خودکشی را توضیح داده است، به طور مثال مسئله ناموسی را به عنوان یک انگیزه مطرح میکند که نتوانسته به برادرش ثابت کند که او هم حق حیات دارد، دخالتهای نابجا در تصمیمگیریها خانوادگی باعث میشود که افراد بدون اینکه حق و تکلیف خودشان را بدانند، دخالت کنند یعنی بیعرضگی پدر یا ندانستن حقوق و تکالیف باعث میشود برادر در اینجا تصمیمگیری کند.
انگیزه دومی که درباره خودکشی مورد بحث قرار میگیرد، اختلافات خانوادگی است؛ در جوامع کوچک این اتفاق بسیار رخ میدهد و منجر میشود کسی که نتوانسته حق خودش را بگیرد، با نشان دادن نشانهای از اینکه متعرض به این قضیه است، به اجبار دست به خودکشی بزند.
امیل دورکیم در این رابطه میگوید «وقتی جامعه متحد باشند، خودکشی کم میشود»؛ هر چه جامعه جدا شود خودکشی بیشتر میشود لذا میگویند در دوران بحران و انقلاب خودکشی کم میشود.
البته بحران منفی منظور نیست، منظور بحران مثبت است (زمانی که جامعه ما از سوی صدام مورد تعرض قرار گرفت، یک بحران بود و باعث همبستگی شد)
انگیزه دیگر در رابطه با خودکشی، تحصیل و ازدواج است، بحث ازدواجهای اجباری یا در مورد تحصیل که اشاره شد، در حال حاضر آماری در ارتباط با ترک تحصیل و افت تحصیلی وجود دارد، یا دکانهایی که با نام مدارس غیرانتفاعی بعد از انقلاب باز شد باعث ایجاد اختلاف بین مردم شد؛ افرادی که پول دارند میتوانند تحصیلات خوب داشته باشند و آن کسانی که پول ندارند باید مدارس دولتی بروند، در حالی که به نظرم فرصتها باید مساوی بین مردم تقسیم شود، جوان و نوجوانی که حق تحصیل دارد اما امکانات را برای او فراهم نمیکنیم در صورتی که هوشش بالاتر از فرزند آن کارخانهدار است اما چون موقعیت ندارد مجبور است خودش را از بین ببرد.
خودکشیها در حقیقت اعمالی و رفتاری هستند که نشان میدهند ما با جامعه در حال مبارزه و ناسازگار هستیم؛ این ناسازگاری ممکن است به صورت اعمال مجرمانه مانند شکستن شیشه و تعرض به ناموس مردم اتفاق بیفتد، گاهی نیز افرادی که قصد خودکشی دارند، اجتناب کرده و به خودشان تعرض میکنند، یعنی نجابت میکنند، به دلیل اینکه گاهی جوانی میخواهد نشان دهد که نمیتواند تبعیض طبقاتی را ببیند، به طور مثال صندلی اتوبوس را با چاقو پاره میکند یا در استادیوم صندلیها را از بین میبرد، به اموال عمومی متعرض میشود، چون میخواهد معارض بودنش را نشان دهد.
انگیزه بعدی در مورد خودکشی در ارتباط با شکست و ناامیدی است، جامعه امیدوار، جامعهای است که هدف داشته باشد، گاهی زندگی ما دچار روزمرگی شده است، صبح بیدار میشویم و بنا بر عادت بدون اینکه بدانیم چه باید بکنیم مسیر خودمان را میرویم و برمیگردیم، امروز در ژاپن و در کشورهای پیشرفته دورنمای 50 و 100 ساله برای خودشان ترسیم کردهاند؛ در کشور ما یک چشمانداز 20 ساله داریم و این چشمانداز 20 ساله هنوز بعضی از برنامههایش آماده نشده است و این شکست و ناامیدی باید در جامعه از بین برود.
انگیزه پنجم در رابطه با خودشکی در مورد فقر و تنگدستی است؛ جامعه به سمت فقر میرود؛ فقر به معنای مادی نیست، فقر فرهنگی نیز وجود دارد، گاهی افراد آنقدر کوته فکر میکنند که بسیاری از پاسخها برایشان جوابگوی مسائل نیست، در غنای فرهنگی جامعه خوب کار نکردیم؛ شاید افراد موبایلهای و ماشینهای دارند اما فقر فرهنگی دارند، استضعاف فرهنگی که در قرآن آمده در حقیقت منظور استضعاف فرهنگی است.
مسئله بیماریهای روانی که دکتر کریمی اشاره داشتند از دیگر انگیزههای مؤثر در خودکشی است، در مورد بیماریهای روانی، خانم کلینتون در بحث انتخاباتیاش در آمریکا میگوید من دو مشکل اعتیاد و بیماریها روانی را دارم، بیماریهای روانی از نظر دورکیم هم مطرح شده است که خود جدا شدن افراد از همدیگر و تنها شدن عاملی برای خودکشی است، افسردگیها به دلیل مسائل درونی و بیرونی است و همیشه هم درونی نیست، افسردگی درباره استرسها، فشارهای درونی، تنهایی، اعتیاد به مواد مخدر، مواد توهمزا و الکل و در مورد عشق و تمایلات شدید عاطفی است.
جامعه ما یک جامعه عاطفی است اما در حال گذار است و به سمت جامعهای میرود که افراد در آن جامعه از هم جدا میشوند، به نظرم امروز در دنیا و غرب اتفاقاً همبستگی بیشتر میشود، در کشور ما برعکس است، مردم همسایه کناری منزلشان را نمیشناسند، در دین ما بر صلهرحم، ارتباط و رفت و آمد با یکدیگر تأکید شده است، باید از نظر درک اجتماعی همدیگر را بشناسیم و تمایلات عاطفی همدیگر را درک کنیم اما این تمایلات عاطفی از بین رفته است.
در خودکشی سه مرحله داریم، یک مرحله تهدید به خودکشی است؛ فردی که همیشه تهدید به خودکشی میکند اما آماری وجود دارد که نشان میدهد افراد زیادی تهدید به خودکشی میکنند ولی به آن اقدام نمیکنند، کسانی که آستانه صبر و ظرفیتشان کم است، مرحله دوم در مورد افرادیست که اقدام به خودکشی میکنند؛ در مورد اقدام به خودکشی، افرادی که دیگران را به خودکشی تحریک میکنند و به تعبیری در فقه «اعانت بر اثم» میکنند، پروندههای زیادی در رباطه با تحریک به خودکشی در دادگستری مطرح است، گاهی افراد دیگران را با نوشتهها و سخنرانیهای حماسی، جنجالی و هدفمند تحریک میکنند و نمیدانند جوانی که مخاطب آنها است شاید تحریک شود و احساسات بر او غلبه میکند، در قانون فرانسه این بحث را مطرح کردند که تحریک به خودکشی جرم است، اگرچه شخصی که خودکشی کرده و یا موفق به خودکشی نشده است مرتکب جرم نمیشود، ولی تحریک کنندگان به عنوان معاونان جرم که در حقیقت به عنوان مجرم و مشاور اصلی هستند، باید قابل تعقیب باشند.
تحریک به خودکشی در قانون جرایم رایانهای کشورمان جرم است اما در جرایم غیر رایانهای در حال حاضر در رباطه با جرم بودن آن بحث داریم، در پروندهای که وکالت آن را عهده داشتم جوانی به خواستگاری دختری رفته و جواب منفی شنیده بود، پس از این موضوع، خواستگار اصلی آن دختر، پسر جوان را تحریک کرده و گفته بود اگر میخواهی به این دختر برسی باید خودت را بکشی، بعد این نیز آن پسر جوان پس از تهیه چند لیتر بنزنین به منزل دختر رفت و در حیاط آنجا خودش را آتش زد و فوت کرد، در جلسه دادگاه من گفتم که کسی که فردی را به خودکشی تحریک میکند، مجرم است، بنابراینتحریککننده به خودکشی میتواند فردی عادی، جامعه، نظام و یک مسئول باشد گاهی حتی فیلمهایی که ساخته میشود، صحنههای آن میتواند تحریک کننده در خودکشی باشد.
قراییمقدم: بحثی راجع به صحبتهای آقای کوشا دارم که همیشه خودکشی در اعتراض نیست، خودکشی یک امر فرهنگی است؛ هندو در «نیروانا» خودکشی میکند، در مصر و روم باستان، در یونان و فرانسه بعد از انقلاب فرانسه است که خودکشی جرم تلقی میشود مثلاً در قبایل سرخ پوستان «کواکیوتل» که «پُتلاچ» میکنند، در بین اسکیموها پدر که پیر میشود او را میکشند، پس صرفاً در اعتراض به جامعه و دولت نیست.
کوشا: ما از نظر علمی هم نمیگوییم که صددرصد است.
کریمی: من خیلی موافق با صحبت دکتر قراییمقدم نیستم بالاخره خودکشی یک نوع اعتراض به وضعیت موجود است، این وضعیت موجود ممکن است وضعیت موجود خودش یا جامعه باشد، در حال حاضر یکی از شایعترین علل اقدام به خودکشی علاوه بر افسردگی، مشکلات انطباقی است، مشکل انطباقی یعنی اینکه فرد خودش را نمیتواند با استرسهای موجود سازگار کند و اقدام به خودکشی میکند در واقع این یک اعتراض است.
قراییمقدم: اگر تک علی فکر کنیم، اکنون این پدیده است و نمایان شده، براساس تئوری رابرت مرتون که میگوید اهداف زیاد شده است، ناامید و مایوس میشود و به سمت خودکشی میرود.