جمله «پیش داوری نکنیم» که این روزها ورد زبان خیلی ها به ویژه افراد معروف شده، از کجا آمده است؟ آیا پیش داوری و قضاوت، یک مشکل فرهنگی است یا فعالیت طبیعی و خودکار ذهن؟ در این پرونده سعی کرده ایم، برای این سوالات پاسخی بیابیم.

 

پیش داوری یعنی چی؟

اولین روز مدرسه را یادتان هست؟ معلم کلاس اول را چه طور؟ حتی اگر خاطره ای از آن دوران نداشته باشید اولین برخوردها و تصویرها به شما کمک کرده اند بفهمید مدرسه چه جور جایی است؛ معلم ها چه طوری هستند؛ همکلاسی ها چه کسانی هستند؛ قوانین را هم به تدریج یاد گرفتید. حالا تصور کنید بانک اطلاعاتی ذهن ما هر سال به کلی از این تصاویر پاک می شد. در این صورت هر سال باید به اندازه کلاس اول، انرژی صرف می کردیم تا بفهمیم مدرسه چه جور جایی است. درواقع تجربیات در طول زمان به ما کمک می کنند تا چارچوبی ذهنی بسازیم. روان شناسان، اسم این چارچوب ذهنی را «طرحواره» گذاشته اند. طرحواره ها، اطلاعاتی را که دریافت می کنیم سازماندهی و پردازش می کنند؛ به زبان ساده تر، به شناخت ما از جهان کمک می کنند. پس می توانیم بگوییم صرفه جویی در فعالیت ذهنی برای شناخت مدرسه را مدیون طرحواره های «معلم»، «کلاس» و «همکلاسی» هستیم.

بنابراین فعلا می توانیم گناه پیش داوری و قضاوت کردن را به گردن صرفه جویی و تنبلی بیندازیم. یعنی چون ظرفیت شناختی ما محدود است و حال نداریم در برخورد با همه آدم ها سیستم شناختی مان را به کار بیندازیم، درنتیجه، حداقل تلاش ممکن را در بیشتر موقعیت ها صرف می کنیم.

حالا به نظر می رسد درباره پیش داوری، اطلاعات دقیق تری داشته باشیم. تجربیات، طرحواره ها و صرفه جویی شناختی باعث می شود درباره دیگران تصورات و باورهایی داشته باشیم که روی احساس و رفتار ما تأثیر می گذارد. یعنی شما در برابر کسی که در تاریکی کوچه به سمتتان می دود و صورتش را با جوراب زنانه پوشانده است به جای گفت وگو و به شناخت رسیدن، باید بنا را بگذارید بر دزد بودن طرف و جانتان را بردارید و فرار کنید. شاید پیش داوری خیلی هم چیز بدی نباشد.

 

مکانیزم ذهن ما ،در پیش داوری ها

فرض کنید شما مسئول استخدام در یک اداره هستید؛ در اتاقتان دو نفر را همزمان ملاقات می کنید و فقط برای گفت وگو با یک نفر فرصت دارید؛ یکی از داوطلبان استخدام لباس های چروک و کثیف پوشیده است؛ و دیگری لباس های تمیز، رسمی و اتوکشیده. چه کسی را انتخاب می کنید؟ اگر به اندازه کافی فرصت داشتید اخلاق و وظیفه حکم می کرد با هر دو نفر گفت وگو کنید. چه بسا بعد از صحبت کردن متوجه می شدید نفر اول انسان لایق تر و با استعدادتری است اما کلا خیلی به ظاهرش اهمیت نمی دهد؛ یا مثلا جلوی در اداره توی جوی افتاده و نمی توانسته برگردد و لباس هایش را عوض کند. شاید متوجه می شدید داوطلب آراسته تر، آدم بی سواد و بی مسئولیتی است و همه وقتش را صرف ظاهرش می کند. اما زمان کم، شما را مجبور می کند به تجربیات و اندوخته های ذهنی تان اعتماد کنید و نفر دوم را انتخاب کنید. درواقع پوشش و آرایش ما درباره اعتقادات، علاقه، سلیقه و تعلقات گروهی، پیام هایی به دیگران منتقل می کند. به همین دلیل است که وقتی کسی در تاریکی کوچه با جورابی زنانه روی صورت، به طرفمان می دود، فرار می کنیم و ترجیح می دهیم طرف با جمله «پیش داوری نکنید» شماتت مان کند تا این که دار و ندارمان را به باد بدهیم!

 

پیش داوری چگونه در شناخت ما تحریف ایجاد می کند؟

گفتیم که طرحواره ها به شناخت ما از جهان کمک می کنند. اما از طرفی همین طرحواره ها به خاطر ماهیت خودتأییدکنندگی شان می توانند در شناخت ما تحریف ایجاد کنند؛ خودتأیید کنندگی، یعنی طرحواره ها اغلب رفتار ما را به شکلی هدایت می کنند که به تأیید آن ها منجر می شود. دو محقق خارجی، سال ها پیش در سانفرانسیسکو آزمایشی انجام دادند که به فهم بهتر این مطلب کمک می کند. در آن زمان، مردم معتقد بودند که طرحواره های معلم ها درباره دانش آموزان اقلیت، نامناسب و منفی است. به همین دلیل معلم ها رفتار خوبی با این دانش آموزان ندارند که در نتیجه باعث ناکامی تحصیلی آن ها می شود. برای آزمایش درستی یا نادرستی این باور، محقق ها از دانش آموزان یک مدرسه آزمون هوش گرفتند. بعد تعدادی دانش آموز را به صورت تصادفی انتخاب کردند و به معلم ها گفتند که این دانش آموزان بهره هوشی بالایی دارند و در آینده بسیار موفق خواهند شد. دو محقق، چند ماه بعد به مدرسه بازگشتند و از بچه ها آزمون هوش گرفتند. فکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟ شاگردانی که به عنوان دانش آموزان باهوش به معلم ها معرفی شده بودند، واقعاَ ضریب هوشی بالاتری پیدا کرده بودند. معلم ها درباره این گروه از دانش آموزان که در واقع تفاوتی با بقیه نداشتند، طرحواره های «باهوش» و «با آینده درخشان» ساختند. طرحواره ها دلشان می خواهد تأیید شوند. در نتیجه معلم ها به آن دانش آموزان فرصت ها و تکالیف چالش برانگیزتری دادند. محققان به این نتیجه رسیدند که چون معلم ها انتظار زیادی از دانش آموزان اقلیت ندارند، رفتارشان باعث کاهش اعتماد به نفس آن ها و عملکرد ضعیفشان می شود. لبه تیز طرحواره ها حالا خودش را بهتر نشان می دهد. انواع تبعیض-نژادی، جنسیتی و قومیتی- در نتیجه پیش داوری های ماست. خبر خوش این که پیش داوری لاعلاج نیست! یعنی شاید بتوانیم برای خودبزرگ بینی نژادی، مسخره کردن جنس مقابل و جوک های قومیتی چاره ای بیندیشیم.

 

راه های کاهش پیش داوری

با چند اقدام ساده می توان از پیش داوری هایی که نادرست است و به زندگی فردی و اجتماعی ما لطمه می زند، پیشگیری کرد:

نفرت نداشتن

قرار نیست صبح به صبح به مردم، درختان، پرنده ها و همه کائنات سلام کنید و لبخند بزنید. اما می توانیم قرار بگذاریم با هم مهربان تر باشیم. بچه ها، نگرش های منفی، بداخلاقی ها و بغض های ما را یاد می گیرند. در یک تحقیق، مشخص شد که هر چه والدین بیشتر پیش داوری می کردند و تعاملاتشان با اقلیت ها منفی تر بود، بچه ها برای تعامل با سیاه پوستان مقاومت بیشتری از خود نشان می دادند. نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهد کسانی که دارای پیش داوری بیشتری هستند، از فعالیت های روزانه و زندگی خود لذت کمتری می برند. بنابراین اگر سعی کنید رفتار و گفتارتان را به سمت تعصب و پیش داوری کمتر سوق بدهید، هم الگوی بهتری برای فرزندتان خواهید بود و هم از زندگی لذت بیشتری می برید.

توسعه ارتباطات انسانی

پیش داوری اصولا درباره دیگرانی است که «آن ها» می نامیم شان و از «شناخت ناکافی» نشأت می گیرد. فرض کنید در ساختمانی زندگی می کنید که افراد از نژادها، قومیت ها، طبقات اجتماعی و اقتصادی متفاوت و با مذاهب مختلف، همسایه شما هستند. تفاوت ها آن قدر زیاد است که اجازه تعامل به شما را نمی دهد. اما اگر با همسایه هایتان تماس برقرار کنید، شباهت هایی نیز پیدا خواهید کرد. تعامل با دیگران، علاوه بر مزایای آشکار و فراوان ارتباط، به شما می آموزد دیگران لزوما دشمنتان نیستند و از شما نفرت ندارند. در نتیجه «شناخت»، شما را از پیش داوری بی نیاز خواهد کرد.

تغییر دادن مرزها

برقراری تماس و ارتباط با دیگران همیشه ممکن نیست و همیشه هم لازم نیست. شاید فقط اگر مرزبندی بین «ما» و «آن ها» را کنار بگذاریم و همه را در دسته بزرگ تری به نام «انسان ها» بگنجانیم، اوضاع بهتری داشته باشیم.

 

لطفاً منو قضاوت نکنید!

یکی از جمله های نسبتاً لوکسی که این روزها به خصوص در شبکه های اجتماعی خیلی مد شده این است که مدام افراد به هم توصیه می کنند که «همدیگر رو قضاوت نکنیم»! جمله ای شیک که احتمالاً گویای روشنفکر بودن گوینده هم هست و می تواند خیلی وقت ها درست باشد اما انگار کاربردش برای خیلی از ما این است که با این جمله می خواهیم جلوی هر نوع نقد سالم و سازنده ای را نسبت به خودمان، عملکردمان، فیلم مورد علاقه مان و... بگیریم. حدس زدن و پیش داوری درباره رفتار یا شخصیت یک نفر بیشتر وقت ها اقدام درستی نیست. ما باید از رفتار بد بیزار باشیم اما نباید به خاطر یک اشتباه کل شخصیت طرف مقابل را قضاوت کنیم و منفی ارزیابی کنیم حالا اگر بدون آن که رفتار بدی از کسی سر زد او را قضاوت کردیم که کار به مراتب بدتری انجام داده ایم. اما این وسط گاهی طرف مقابل ما خیلی جدی وسط یک بحث کل اعتقادات ما را زیر سوال می برد. حتی ممکن است موضوع مورد بحث یک فیلم باشد، به طور مثال اگر طرف مقابل از کمدی های سردستی و سخیف حمایت می کند و شما به او بگویید سلیقه خوبی ندارد و سینما را نمی شناسد ممکن است ناغافل روشنفکر شود و بگوید: «لطفاً دیگران رو قضاوت نکن، چرا خودت رو در این جایگاه می دونی؟» و ما هم که نمی خواهیم طرف حساب این جمله باشیم دستپاچه می شویم و از ترس این که برچسب برچسب زدن به دیگران را به ما بزنند بی خیال دفاع از حق و پایبندی به نظرمان می شویم. در حالی که اگر در یک فرآیند منطقی کسی علایمی را در رفتار و گفتارش نشان داد که حاکی از پایبندی کامل او به چیزی بود این ما نیستیم که به او برچسب زده ایم، مثال ساده اش این که اگر کسی را در حال خوردن جوجه کباب با ولع فراوان دیدیم و گفتیم تو جوجه کباب دوست داری! آن فرد نباید شاکی شود که چرا من را قضاوت کردی! چون این جا پای حدس و گمان و پیش داوری در میان نیست! باید دقت کنیم سعی نکنیم با سوء استفاده از عبارت هایی مثل «برای دیگران حق اظهار نظر قائل شو»، «دیگران را قضاوت نکن»، «نظر هیچ کس مطلق نیست»، «هر کسی حق اظهار نظر دارد» و... دهان دیگران را ببندیم و دیگران را برنجانیم چرا که در دل تمام این جملات بالا تناقض هایی است از جنس قضاوت کردن دیگری و رعایت نکردن حق اظهار نظر برای دیگران. در ارتباطات روزمره باید دنبال کشف حقیقت بود نه برتری در بحث و جدل. اگر طرف مقابل حرف خوبی زد و او را تایید کردیم چیزی از ما کم نمی شود هیچ، بلکه به واسطه نمایش روحیه حق طلبی بزرگ هم می شویم و در عمل به دیگران نشان می دهیم اسیر پیش داوری های سطحی نیستیم، نه حقیقت را نادیده می گیریم و نه اجازه می دهیم نادیده گرفته شود