بعد از انتخاب لیست تیم ملی والیبال ایران برای المپیک غیبت فرهاد ظریف بیشترین عکس العمل ها را به همراه داشت. مردی که 16 سال پیش کار خود را به عشق حضور در المپیک آغاز کرد اما در آخرین لحظه این رویا را از دست داد. ظریف لمس این رویا را از دست داد و پس از این اتفاق تلخ برای خودش و والیبال دوستان درباره حس و حال خود گفت:« بعد از خط خوردن از تیمملی و نبودنم کنار دوستانم در خلوت خودم خیلی گریه کردم. خیلی سخت است، اما جلوی بچهها خودم را کنترل کردم. آقای لوزانو و سیچلو را بغل کردم و از آنها تشکر کردم. برای همه نه تنها برای من این خداحافظی سخت بود. یک اتفاق ملی است و بحث شخصی نیست. شاید مهدی مرندی خیلی به نسبت من آمادهتر باشد. متاسفانه مسابقات المپیک به نحوی است که چون تنها باید 12 نفر داخل دهکده باشند و مربی نمیتواند 2 لیبرو با خود همراه داشته باشد و مجبور است که یکی را انتخاب کند حتی در المپیک آسیایی هم همین شرایط حاکم است و سرمربی تیمملی والیبال تنها یک لیبرو میتواند با خود ببرد. آدم دلش میگیرد، بغض همه جای آدم را می گیرد.»
او در سال هایی که پیراهن تیم ملی را بر تن داشت مشکلات ریز و درشتی را پشت سر گذاشت که این مشکلات به زندگی شخصی او هم ورود کرد. ظریف این طور تعریف می کند که:« من از همسرم جدا شدم و همیشه سعی داشتم زندگی شخصیام را از زندگی ورزشیام جدا کنم؛ ثانیه به ثانیه در تیمملی بودم و هرگز حتی ثانیهای تاخیری در تمرینات نداشتم و خود آقای لوزانو در جریان کامل این قسمت از زندگی من بودند، بعضی تایمها من با ترمه(دخترش) در زمین حضور پیدا میکردم، با دخترم رابطه خیلی خوبی دارم. همه، تمام تلاششان را برای حضورم انجام دادند اما خب در لیگ جهانی آسیبی برای انگشتم ایجاد شد که 2 هفته در ایران تمریناتم را انجام میدادم اما در ژاپن 5 بازی اول را بازی کردم و در 2 بازی پایانی که خیلی برای تیمملی مهم نبود و قبل از آن صعود کرده بودیم، صبح بازی به آقای لوزانو گفتم که اوضاع جسمی خوب نیست و مهدی مرندی بیشتر میتواند کمک کند اما من در کنارتان در زمین هستم و هر پوئنی که بخواهید من از جان و دل برایتان مایه میگذارم و از آن زمان به بعد تقریبا نیمکتنشین شدم.»
او در ادامه می گوید:« همانطور که گفتید من از سال 1379 وارد زمین 12 هزارنفر آزادی شدم، آن زمان شرایط مثل امروز نبود، سفرها، تمرینات، اردوهای تدارکاتی، تیم اسپانسر نداشت، سفرهای داخلی را با اتوبوس میرفتیم و شرایط سختی در تیم حاکم بود. زمان خوبش بودم، زمان بدش بودم و همه جوره گرمی و سردیهایش را چشیدم. آنقدر که برای تیمملی وقت گذاشتم برای خانوادهای که یک زمانی داشتم، وقت نگذاشتم. شاید یکی از دلایل جدایی من از همسرم همین بود که هیچ وقت نبودم. در بازیهای آخر تیمملی ما به 3 قاره سفر کردیم و در یک ماه اصلا در کنار خانوادههایمان نبودیم.»
بزرگترین آرزوی لیبرو خاطره انگیز والیبال ایران در صندوقچه خاطرات او جای گرفت. ظریف بزرگترین رویای ورزشی خود را حالا دست نیافتنی می بیند:« تنها اتفاقی که دوست داشتم و دارم به آن برسم و تازه خبردار شدم که نمیتوانم در آن باشم، باید بگذارم درون صندوقچه خاطراتم، حضور در المپیک 2016 ریو بود. به نظر مسئولین فدراسیون والیبال احترام میگذارم اما بعد از زحمت 12 ساله واقعا نمیتوانم به تنها آرزویم ورزشیام طی اینسالها برسم، جایگاه خیلی بزرگی، نه تنها ورزشکاران ایران بلکه تمام ورزشکاران دنیا دوست دارند در این جایگاه حضور داشته باشند. 3 دوره در مقدماتیاش شرکت کردم، 2 دوره گذشته تیمملی انتخاب نشد، در دوره جدید شرکت کردم تا در المپیک شرکت کنم و بعد کارم را در تیمملی به پایان برسانم اما خب قسمت این بود که حضور نداشته باشم و مطمئنم که نمی توانم بازیها را نگاه کنم.»
ظریف مثل تمام پدرها رابطه فوق العاده نزدیک و صمیمی با دخترش دارد اما او از ذهنیات ترمه در مورد کار خود راضی نیست. او می گوید:« بعد از مسابقات جهانی به مشهد رفتم و دخترم ترمه را دیدم و لحظات خوبی در کنار هم داشتیم، خیلی حالم خوب بود. دخترم به من میگوید که دلم برایت تنگ می شود و من از شغلات متنفرم و این خیلی من را اذیت میکند. این صحبت خیلی آدم را اذیت میکند و هیچ کاری اش نمیشود کرد. می گوید دوست داشتم راننده اتوبوس باشی چون صبح می روی و عصر به خانه برمی گردی...»
رفت و آمدهای ظریف به تیم ملی کمی پر حرف و حدیث شده بود و گفته می شد او چندین بار خداحافظی کرده و بازمی گردد. او این موضوع را رد می کند:« من فقط یک بار آن هم سال 2013 زمان حضور آقای ولاسکو و با اجازه ایشان از تیمملی خداحافظی کردم. 2 بار پیش از آن از تیمملی کنار گذاشته شدم. در بازیهای ژاپن بعد از بوسیدن چهارگوشه زمین که فکر کنم من جز اولین یا دومین نفری بودم که این کار را انجام دادم و از والیبال خداحافظی کردم. یک بار توسط آقای گائیچ کنار گذاشته شدم و توسط مرحوم معدنی دوباره به تیمملی دعوت شدم و دوباره کنار گذاشته شدم و 2 سال زمان آقای ولاسکو آمدم و دوباره 2، 3 سال در تیمملی حضور داشتم در جام قهرمانان در سال 2013 در کشور ژاپن همانطور که گفتم چهارگوشه زمین را بوسیدم و رسما از والیبال خداحافظی کردم. آقای ولاسکو که رفتند آقای کواچ آمدند دقیقا من را خواستند و پس از صحبتهایی که با هم و با حضور آقای داورزنی انجام دادیم دوباره از من خواسته شد که برگردم و من هم برای کمک به تیمملی بازگشتم. من 3 بار از لیست تیمملی خط خوردم و رسما یک بار از تیمملی خداحافظی کردم.»
لیبرو نه چندان بلندقد تیم ملی چهره محبوبی در چند سال اخیر نشان داده است و می گوید:« تمام مقامها چه سیاسی، چه ورزشی و ... که هر کسی دارد به نظرم خدا نصیبمان کرده است به هر حال همه ما انسان هستیم و اینکه یک آدم سیاستمدار یا ورزشکار معروفی میشود آن فقط یک جایگاه زودگذر است، آن چیزی که در دل مردم میماند این است که مردمی باشیم. سعی کردم که همیشه با مردم باشم و در کنارشان قرار بگیرم.»
او در پایان درباره شرایط هواداری معتقد است:« در این سال ها شرایط حمایتی هواداران والیبال به نسبت سالهای گذشته متفاوت شده است و یک مسائلی پبش آمده که قبل ها در فرهنگ ما نبوده است. یک طرف قضیه برد و باخت ماست و طرف دیگر مردم، قطعا با باختمان استرسی بر تیم حاکم خواهد بود اما بحث دیگری که وجود دارد این است که پس از باختمان در صفحات مجازی مردم به ما کم لطفی میکنند. صحبتهایی و نوشتههایی را در صفحات اینستاگرام میبینیم که در شأن والیباستهای ایرانی نیست.»