ظهر یکی از روزهای معمولی پایتخت برای رسیدن به مقصدم در مینی سیتی، مجبور شدم که بجای تاکسی از راکب جوان موتورسیکلتی که در پایین دست میدان ونک بود بخواهم که مرا به مقصد برساند.
پسر جوان هم که در حاشیه میدان مترصد رسیدن مسافر بود، قبول کرد که با 10 هزار تومان من را به مقصد برسد اما ...
در حین گفتوگوی ما و توافق بر سر مبلغ کرایه، ناگهان دو جوان که ظاهری نامناسب داشتند از بالادست میدان به سمت ما دویدند و با راکب موتورسیکلت درگیری لفظی پیدا کردند.
من که ابتدا از این اتفاق شوکه شده بودم، با رد و بدل شدن چند جمله علت درگیری را متوجه شدم. آن 2 جوان مدعی بودند که پاتوق موتورسواران مسافرکش بالادست میدان است و این پسر جوان نمیتواند بصورت گذری مسافر بزند.
آنها پسر جوان را خطاب قراردادند که چرا چند بار است به تذکرات آنها در خصوص عدم مسافرکشی در این محدوده توجه نکرده است و آخر سر هم مسافر میخواهد سوار کند.
کم کم درگیری آنها بالا گرفت و به صورت فیزیکی و دست به یقه شدن ادامه پیدا کرد. در همین حین یکی از آن 2 جوان شاکی، با پا چراغ عقب موتور را شکست و در همین حین نیز پلیس که در حال گذر از خیابان بود وارد محل حادثه شد.
آن 2 جوان مدعی بودند که مسافران باید به پاتوق موتور سواران بروند و از آنجا موتور کرایه کنند و موتورسواران متفرقه نیز حق مسافر کشی ندارند.
این حرفها و اعتراضها برایم آشنا بود چرا که هر روز و هر دقیقه بر سر هر چهار راهی که تاکسیهای خطی میایستند، همین مشکل وجود دارد و خطیها با رکیکترین الفظ رانندگان گذری را مورد لطف قرار میدهند و چند لگد هم به سمت خودروی آنها پرت میکنند.
در جریان بازخواست پلیس ابتدا آن 2 جوان منکر درگیری و شکستن چراغ موتور شدند اما زمانی که من به عنوان شاهد شهادت دادم که آنها چراغ را شکستهاند، با لحنی سرشار از شکایت گفتند که چرا خواستم سوار موتور گذری شوم و به پاتوق آنها نرفتهام.
خلاصه مامور پلیس که واقعیت را متوجه شده بود تصمیم گرفت که به موضوع ورود کند اما در همین حین و وقتی که حواس مأمور کلانتری ثانیهای پرت شد، آن دو جوان از میان شمشادها فرار کرده و سوار بر موتورشان از محل گریختند.
جوان موتور سوار مستأصل بود که چه کند که در این بین مأمور پلیس گفت این جوانان سابقه درگیری مشابه در گذشته را دارند و فردا بار دیگر به پاتوقشان باز میگردند و آن هنگام میتوان خسارت را از آنها گرفت.
آنچنان که مأمور پلیس میگفت، این جوانان حتی در پایگاه پلیس تعهد دادهاند که از این اقدامات دست بردارند اما ...
*درگیریهای مشابه روزانه
در همین حین تعدادی از اهالی و کسبه هم وارد بحث شدند و گفتند که تقریبا روزی یکی دوتا درگیری بر سر مسافر زدن موتوری های پاتوقی در این منطقه رخ میدهد.
یکی از آنها می گفت که چند روز قبل 2 نفری به جان یک موتور سوار گذری افتادند و او را حسابی کتک زدند و بعد هم سوار بر موتور خود شدند و محل را ترک کردند.
یکی دیگر از اهالی میگفت که از وقتی این موتورسوارها گوشه میدان را پاتوق کرده اند، قیمت کرایه را هم بالا برده و خودشان هر قیمتی بخواهند تعیین میکنند و ما هم حق انتخاب نداریم. یا باید از سفر منصرف شویم یا باید تنها متور آنها را سوار شویم.
*کارگری که در مسیر خانه نان در میآورد
با موتورسوار جوان که در مسیر همکلام شدم، متوجه شدم که در کارگاه کفاشی مشغول کار است و هنگامی که در مسیر تردد میکند، مسافر هم سوار میکند تا نان خانواده اش تأمین شود.
او از اینکه این جوانان هر بار مسافران را از او میگیرند و بعد از توهین و تهدید خسارتی هم به موتورش وارد میکنند شاکی بود و می گفت: «نمی دونم باید چکار کنم؟! خب منم اینجوری پول درمیارم وگرنه با پول کارگری که زندگی نمیچرخه».
*معضلی که باید برای آن فکری کرد
درگیری تاکسیهای خطی کم بود که حالا در میادین و مسیرهای اصلی پایتخت سر و کله خطی های موتوری هم پیدا شده است.
با این تفاوت که تاکسیهای خطی ساماندهی شده و میتوان در صورت بروز مشکل، از روی پلاک خودرو، فرد خاطی را پیدا کرد و از او شکایت کرد اما موتورسوارهایی که به هیچ کس پاسخگو نیستند را چگونه می توان ساماندهی کرد؟