بریتانیا بنایی که ساخت و معماری آن بیش از 50 سال به طول انجامید و خود یکی از معماران اصلی آن بود را با برداشتن یک ستون مهم آن لرزان و آسیب پذیر کرد.
همه پرسی انگلیس و تصمیم مردم این کشور برای خروج از اتحادیه اروپا یک نقطه عطف در تاریخ روابط بین الملل در قرن 21 محسوب میشود و فارغ از اظهار نظرهای احساسی و هیجانی درباره آن باید گفت که این تصمیم در سطوح مختلف عواقب و نتایج کوتاه مدت و دراز مدتی را به دنبال خواهد داشت.
اعلام نتیجه پرسی از همان آغاز ساختار سیاسی بریتانیا را تکان داد و بیش از همه نوعی بلاتکلیفی و سردرگمی را در میان دولت لندن، احزاب سیاسی و دیگر ساختارهای حکومت در بریتانیا ایجاد کرد.
اولین پیامد این زلزله سیاسی، خیلی زود معلوم شد: دیوید کامرون که همه تلاش خود را برای باقی ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا انجام داد اعلام کرد از سمتش استعفا میکند. رای مردم انگلیس به خروج، کشتی انگلیس را در مسیری برخلاف مسیر مطلوب دیوید کامرون قرار داد و وی را مجبور کرد سکان هدایت را به کسی بسپارد که نظرش با خواسته اکثر مردم انگلیس همراه است.
استعفای دیوید کامرون حزب حاکم انگلیس را که در بهت نتیجه همه پرسی قرار داشت دچار سرگیجه سیاسی کرد و اکنون اعضای این حزب که اغلب آنها مخالف خروج از اتحادیه اروپا هستند باید کسی را به رهبری حزب انتخاب کنند که خواسته مردم را پیش ببرد و نه خواسته آنها را..
اوضاع حزب کارگر انگلیس نیز از این بهتر نیست. بسیاری از نمایندگان عضو حزب کارگر حامی ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا بودند و جرمی کوربین را متهم کردهاند که همه تلاش خود را برای رای منفی مردم به خروج به کار نبسته است. حزب کارگر نیز دچار نوعی سردرگمی شده و معلوم نیست طی روزهای آینده چه سرنوشتی در انتظار این حزب و رهبران آن خواهد بود. اکنون رابطه میان خواست مردم و خواستههای هر دو حزب انگلیس دچار تناقض است و این موضوع بر ابهام سیاسی انگلیس می افزاید. به نظر میرسد احزاب سیاسی این کشور باید اولویتها و جایگاه خود در میان مردم این کشور را بازتعریف کنند.
به فضای سیاسی مه آلود و تیره انگلیس باید نگرانیهای اسکاتلندیها را نیز اضافه کنیم. بیشتر مردم اسکاتلند در همه پرسی به ماندن در اتحادیه اروپا رای داده ند اما اکنون آنها باید با توجه به رای مردم انگلیس و ولز به خروج تبعات آن را نیز بپذیرند. این مساله نقطه تلاقی میان اسکاتلندیها و انگلیسیهاست و به همین دلیل است که اسکاتلندیها دوباره موضوع استقلال از بریتانیا پیش کشیده اند تا سرنوشت خود را از لندن جدا کرده و بر حاکمیت خود مسلط شوند. موضوع همه پرسی مجدد استقلال در اسکاتلند اگر جدی شود میتواند آینده سیاسی لندن را بیش از پیش دچار ابهام و غیرقابل پیش بینی کند. شاید این رای به نوعی باعث واگرایی در خود بریتانیا هم شود و ساز مخالف اسکاتلندیها باعث شود در آینده چیزی به اسم بریتانیا وجود نداشته باشد.
انگلیس از این به بعد نمیتواند در هیچ یک از تصمیمات اتحادیه اروپا مشارکت کند و به قول فیلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس، این کشور از ساعت 6 صبح روز جمعه وزن سیاسی و حق رای خود را در اتحادیه اروپا از دست داده است. از سوی دیگر لندن نمیتواند تا کامل شدن سازوکار خروج از اتحادیه که احتمالا دو تا 4 سال به طول خواهد انجامید تصمیمات کاملا مستقلی اتخاذ کند و به دلیل پشت کردن به اتحادیه اروپا نباید انتظار داشه باشد که دیگر اعضای اتحادیه اروپا با انعطاف و نرمش خواستههای انگلیس را اجابت کنند و برای پیشبرد سیاستهای این کشور همکاری کنند. این موارد بر سیاستهای دولت آینده انگلیس تاثیر به سزایی خواهد گذاشت و مشخص نیست که انگلیس بتواند در کوتاه مدت تبعات خطرناک ناشی از این مسائل را مدیریت کند.
در بعد اقتصادی وضع از این هم بدتر است. تجار و صاحبان مشاغل در انگلیس از جمله اولین قشرهایی هستند که نگران پیامدهای خروج انگلیس از اتحادیه اروپا هستند. گردش آزادانه نیروی کار در میان اعضای اتحادیه اروپا باعث شده بسیاری از کارمندان شرکتها، بانکها، کارگران صنایع و خدمات از کشورهای دیگر به کار گرفته شوند. اکنون با خروج انگلیس همه سازوکارهای جذب نیروی کار دستخوش تغییر خواهد شد و کارگران غیرانگلیسی باید به کشورهای خود بازگردند و کارفرماها باید نیروهای جدید بومی را به خدما بگیرند. در پیش بودن چنین تغییر و تحولاتی تصمیم گیری اقتصادی بنگاههای اقتصادی و تولیدی را بسیار دشوار میکند و چشم انداز اقتصادی و بازدهی آنها را با چالش مواجه خواهد کرد. در سطح کلان انگلیس باید همه روابط اقتصادی و تجاری خود را با دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا بازتعریف کند و این موضوع بسیار زمانبر خواهد بود و مشخص نیست تا آن زمان سازوکار روابط اقتصادی انگلیس با دیگر اعضا چگونه خواهد بود. این مسائل دوباره بر مشکلات تصمیم گیری شرکتهای خصوصی و بنگاههای اقتصادی و چشم انداز اقتصادی آنها تاثیر خواهد گذاشت و سردرگمی آنها را در کوتاه مدت و میان مدت بیشتر میکند.
در سطح اتحادیه اروپا، رهبران دیگر اعضای اتحادیه اروپا هنوز در شوک نتیجه این همه پرسی به سر میبرند. آلمان از همه پرسی انگلیس به عنوان یک روز غمبار برای اتحادیه اروپا یاد کرده است. اگر چه صدراعظم آلمان گفته است که اتحادیه اروپا به اندازه کافی قوی است تا بتواند بدون انگلیس به راه خود ادامه دهد اما این اظهارات نمیتواند شکسته شدن وجهه سیاسی و بینالمللی اتحادیه اروپا را ترمیم کند. مقامات ترکیه اکنون دیگر از عدم موافقت این اتحادیه با عضویت آنکارا سرخورده نیستند و حتی اعلام کرده اند که با وجود چنین مشکلاتی برای اتحادیه اروپا، آنها هم ادامه مذاکره برای عضویت در اتحادیه اروپا را به همه پرسی خواهند گذاشت. دیگر کشورهای اروپایی نیز که خواستار پیوستن به اتحادیه اروپا هستند به پیشنها خود برای عضویت در اتحادیه اروپا به دیده تردید مینگرند و شاید در تصمیم خود در این مسیر بازنگری کنند. رای مردم انگلیس به خروج نشان داد که اتحادیه اروپا مدینه فاضله نیست و کشورهای دیگر برای پیوستن به آن دیگر به آب و آتش نخواهند زد.
به نظر میرسد که در کوتاه مدت همه نهادهای سیاسی و اقتصادی مرتبط با اتحادیه اروپا از ترکشهای ناشی از خروج انگلیس از این سازمان در امان نخواهند بود؛ بلاتکلیفی و ابهام واژه هایی هستند که بهتر میتوانند حال و روز این روزهای اعضا و نهادهای درگیر در اتحادیه اروپا را تعریف کنند.
اگر فروپاشی شوروی در دهه 90 باعث تغییرات گسترده در سطح نظام بین المللی شد اکنون خروج انگلیس از اتحادیه اروپا میتواند آغازگر روندی باشد که باعث واگرایی اتحادیه اروپایی و تغییرات گسترده در سطح نظام بین المللی شود. انگلیس که روزی با کمک فرانسه و آلمان سنگ بنای اتحادیه اروپا را پایه گذاری کرد و طی چند دهه ساختمان اتحادیه اروپا را مستحکم کرده اکنون با خروج خود آرزوی 50 ساله اروپاییها برای همگرایی کامل را بر باد داد و مشخص نیست این اتحادیه بدون یکی از ستونهای اصلی خود در آینده به کدام سو خواهد رفت.