رجب زمندی نام آرایشگری است که به جای گرفتن دستمزد از مشتری های خود از آنها می خواهد تا با حضور در نماز جماعتی که در مسجد روستا برگزار می شود موهای خودشان را به صورت رایگان و یا با تخفیف قابل توجهی اصلاح کنند.
رجب خودش هم وضع اقتصادی خوبی ندارد و به خاطر پیوند کلیه اش نمی تواند هر شغلی داشته باشد و جالبتر این که به خاطر وضعیت جسمی ضعیفش، در هر روز می تواند فقط موی تعداد محدودی از مشتریان خود را اصلاح کند و وقتی دلیل این کارش را از او می پرسیم؛ همانطور که مشغول کارش هست می گوید: خدا خودش روزی را می رساند.
وی که در روستای نه چندان توسعه یافته زمند از توابع شهرستان جغتای زندگی می کند هر هفته یکبار برای انجام دیالیز خون مجبور است به مرکز شهرستان سفر کند؛ کاری که انجام آن شاید برای خیلی از افراد سخت و خسته کننده باشد ولی رجب هرگز انگیزه هایش از بین نمی روند و مصمم و با نشاط آنچه را که برای خودش و دنیای خودش به عنوان یک اولویت و هدف تعیین کرده است؛ دنبال می کند.
این آرایش گر اهل روستای زمند که خود دو فرزند به نام های سجاد و فاطمه دارد؛ مسولیت نگهداری از مادر پیرش را نیز با وجود درآمد ناچیزش به عهده گرفته است و نکته جالب تر این که وی اجازه نداده است تا دو برادرش که هردوی آنها از او بزرگتر و وضع مالی بهتری دارند از مادرش نگهداری کنند چرا که معتقد است: خدمت به مادرش به رزق او و خانواده اش برکت می دهد.
رجب افراد روستا و رویدادهای آن را موشکافانه دنبال می کند و درک کرده است که برگزاری یک مراسم مذهبی و فرهنگی نظیر اعتکاف در روستایی که نماز جماعتش در غیر از ماههای محرم و رمضان به ندرت برگزار می شود؛ چه اندازه اهمیت دارد و بر همین اساس اگر هر کدام از حاضرین در اعتکاف به آرایشکاهش مراجعه کنند او از آنها هیچ دستمزدی نمی گیرد.
مغازه اش ساده و بدون تجملات و زرق و برق های امروزی هر از چندگاهی برای مشتریانش باز می شود اما کاری که دستهای لرزانش با باز و بسته کردن قیچی اصلاح مو میکنند جریانی از درآمدی حلال را واد چرخه زندگی اش کرده است که این روزها کمی کمیاب و شاید بگویم نایاب شده است.
با شمردن تکه های پازل زندگی جوان آرایشگر پیوند کلیه ای در یک روستای محروم و کارستانی که او انجام می دهد سوال های بیشماری به ناخودآگاه ذهن انسان خطور میکند؛ چرا که با یک حساب ساده و سرانگشتی تازه شستمان با خبر می شود که سلسله سازمان ها و نهاد ها و اداراتی که برای ترویج فرهنگ نماز دستشان در جیب بیت المال است و کاری از پیش نمی برند اما رجب در آرایشگاه کوچک خود که حتی تابلوی عنوان هم ندارد از همه آنها بازده بیشتر و ماندگارتری دارد.
رفتار تحسین برانگیز رجب زمانی برایمان جذاب تر می شود که می شنویم و می بینیم که فقط از ۲۸۴ نماینده ای که ما، یعنی مردم با رای خومان به به خانه ملت فرستاده ایم؛ فقط ۴نفرشان حاضر می شوند به کمیسیون فرهنگ بپیوندند و خیل بی دغدغه های دیگر سر از کمیسیون هایی در می آورند که شاید تخصصی در آن نداشته و ندارند و شاید همان هایی که امام جمعه شهرمان در خطبه های نماز جمعه برایمان گفت، آنها را به سمت کمیسیون های غیر فرهنگی کشانده است؛ یعنی رانت و رابطه و امتیاز، سه گانه ای که دعا میکنیم و امیدواریم نادرست باشد.