محسن رفیقدوست در خاطراتش درباره ناپدید شدن فرزندان مسؤولین در جنگ مینویسد: آزادی مهران عملیاتی بود که اتفاقاً سعید، پسر من، مصطفی، پسر آقای ناطق، یاسر و مهدی، پسران آقای هاشمی و آقا مجتبی، پسر آقا، باهم بودند و یک هفته بود که گمشده بودند و از آنها خبر نداشتیم. بعد اطلاع دادند که درجایی بین ایران و عراق گیرکردهاند. من خدمت آقا رفتم. ایشان فرمودند: دعا کنیم اگر برایشان اتفاق افتاده شهید بشوند. انشاء الله اسیر نشوند.
آنها در خطی بین عراق و ایران محصور بودند. نیروهای ما جلو رفتند و بچهها از آن مشکل بیرون آمدند. این همان حملهای بود که منجر به آزادی مهران شد.[1]
هاشمی رفسنجانی نیز در قسمتی از خاطرات خود درباره ناپدید شدن مصطفی خامنهای فرزند دیگر رهبر انقلاب، مینویسد:
سهشنبه 28 اسفند 1363
«اول وقت خبر دادند که یک موشک دیگر به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زدهشده. احمد آقا (سید احمد خمینی، فرزند امام) تلفنی گفت خبرگزاریهای خارجی گفتهاند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتی الدوره در بغداد اصابت کرده است؛ گفت که مصطفی فرزند آقای [آیتالله[خامنهای که در جبهه بوده اطلاعی از ایشان در دست نیست... بالاخره معلوم شد که مصطفی سالم است و به تهران برگشت.»[2]
[1] - برای تاریخ میگویم (خاطرات محسن رفیقدوست)، به کوشش سعید علامیان، تهران، سوره مهر، 1393، چاپ سوم، دوجلد
[2] - خاطرات هاشمی رفسنجانی، به سوی سرنوشت، سال 1363، صفحه 367