از نظر میزان صادرات نفت، روسیه در مقام دوم (بعد از عربستان) و از نظر صادرات گازطبیعی در مقام اول جهان قرار دارد. در سال ٢٠١٣ و قبل از سقوط قیمت نفت در جهان، ٥٠ درصد از منابع بودجه دولت فدرال روسیه و حدود ٦٨ درصد از درآمد صادراتی این کشور از محل صادرات نفت و گاز بوده است. با توجه به این وضعیت و با عنایت به اینکه قیمتهای گاز نیز تابعی از قیمـتهای نفت است، روشن است که اقتصاد روسیه حداقل در کوتاهمدت از کاهش قیمت نفت آسیب فراوانی میبیند و تحتفشار قرار میگیرد. اما مسئله جالب توجه این است که روسیه تلاشی در جهت تغییر روند نزولی قیمت و برای افزایش قیمت جهانی نفت ندارد و تمایلی به همکاری در این زمینه نشان نمیدهد. در اجلاس چهارجانبه اخیر میان کشورهای روسیه، عربستان، قطر و ونزوئلا که عمدتا با پیگیری و کوشش و تقلای وزیر نفت ونزوئلا در اواخر بهمن گذشته در دوحه قطر برگزار شد، روسها در کنار سعودیها فقط حاضر شدند بپذیرند میزان تولید نفت خود را در سطح پایان ماه ژانویه ٢٠١٦ تثبیت کنند که این تصمیم کمک زیادی به بازار نکرد و حداقل درباره روسیه این توافق به شوخی بیشتر شبیه بود؛ چراکه اغلب برآوردهای منتشرشده قبلی نشان میداد اصولا روسیه توان بیشتری برای افزایش تولید نفت خود ندارد
این بیعملی و عدم تلاش روسیه برای کنترل قیمت نفت، جای تأمل و نقد و بررسی دارد و نیازمند مطالعات بیشتری در مسیر شناخت سیاستهای بلندمدت اقتصادی و انرژی این کشور است. در اینجا تلاش میکنم نکاتی را در اینباره ذکر کنم و زمینهای را برای بحث و بررسی بیشتر توسط صاحبنظران، فراهم کنم.
در ماههای اخیر مجموع تولید نفت و میعانات گازی روسیه بین ١٠,٧ تا ١٠.٨ میلیون بشکه در روز بوده است. مصرف داخلی نفتخام روسیه کمتر از ٣.٥ میلیون بشکه در روز بوده؛ بنابراین صادرات نفتخام و سایر سوختهای مایع روسیه، حدود هفت میلیون بشکه در روز است. در ماههای اخیر بازار جهانی نفت با مازاد عرضهای در حدود ١.٥ میلیون بشکه در روز مواجه بوده که این مازاد، اصلیترین دلیل افت قیمت جهانی نفت بوده است. فرض کنید روسیه به تنهایی دو میلیون بشکه در روز از تولید و صادرات خود کم کند. بدون شک این اقدام میتواند قیمت نفت را بیش از ١٥ دلار در هر بشکه افزایش دهد. اگر قیمت نفت صادراتی روسیه را ٣٥ دلار در هر بشکه درنظر بگیریم در این صورت روسیه روزانه ٧٠ میلیون دلار درآمد ناشی از دو میلیون بشکه کاهشیافته را از دست خواهد داد و در مقابل اگر پنج میلیون بشکه باقیمانده از صادرات خود را تنها بشکهای ١٤ دلار گرانتر بفروشد، آن کاهش در آمد کاملا جبران خواهد شد. در این صورت هم نفت را برای نسلهای آینده نگه داشته و هم با صادرات کمتر همان میزان درآمد قبلی را تأمین کرده است. علاوه براین باید توجه داشت به تبع افزایش قیمت نفت، قیمت گاز نیز افزایش مییابد و روسیه که صادرکننده حجم عظیمی از گاز نیز هست، در آنجا هم سود فراوانی خواهد برد. اما شاید لازم نباشد روسیه تمام این کاهش را تقبل کند. علیالنعیمی، وزیر نفت عربستان، بهعنوان عضو محوری اوپک، اعلام کرده است که اگر غیراوپکیها حاضر به همکاری در کاهش تولید باشند، اوپک و عربستان هم همکاری خواهند کرد، بنابراین اگر روسیه حاضر باشد یک میلیون بشکه از تولید خود کم کند بهانه را از عربستان و اوپک خواهد گرفت و میتواند به آنها فشار بیاورد که تولید را کاهش دهند. در این صورت اگر اوپک نیز یک میلیون بشکه کاهش دیگر را تقبل کند روسیه با هزینه بسیار کمتری نسبت به آنچه ذکر شد، افزایش درآمد فراوانی را از محل افزایش قیمت نفت و گاز صادراتی خود حاصل خواهد کرد.
اما مسئله به این سادگی نیست. اضافه عرضه اصلی که در سالهای اخیر منجر به فزونی عرضه بر تقاضای نفتخام در بازار جهانی شده عمدتا مربوط به نفتخامهای شیل یا غیرمتعارف ایالاتمتحده و افزایش تولید نفتخام این کشور از این محل بوده است. از سال ٢٠٠٤ میلادی به بعد استخراج نفتهای شیل به لحاظ فنی امکانپذیر شده، زیرساختهای مربوط به آنها توسعه پیدا کرده و از نظر اقتصادی نیز به تدریج تصویر روشنی از شرایط سودآوری آنها ترسیم شده است، به طوری که اینک در هر حوزه نفت شیل روشن است که در چه قیمتی تولید نفت، اقتصادی و سودآور میشود و امکانات حفاری و زمینههای لازم نیز وجود دارد که نفت استخراجی از حوزه اقتصاد را سریعا وارد بازار کند. دهها چاه نفت حفاریشده و تکمیلنشده در حوزههای مختلف نفتشیل وجود دارد که به سرعت میتواند تکمیل و تجهیز شود و به تولید نفت ایالاتمتحده بیفزاید. بنابراین ایالاتمتحده به عنوان یک رقیب جدی هم برای روسیه و هم برای عربستان ظهور پیدا کرده که رقابتش در قیمتهای بالای نفت تشدید میشود. رقابت ایالاتمتحده با روسیه به نفت ختم نمیشود، ایالاتمتحده در پی تبدیلشدن به یک کشور صادرکننده گاز از طریق مایعسازی گاز است. پتانسیلهای گاز شیل در آمریکا حتی بیش از نفت شیل است که توسعه بیشتر آن نیز وابسته به قیمتهای جهانی نفتخام است، چون همانطور که ذکر شد به هرحال قیمت گاز تابعی از قیمت نفت است و اصولا توجیه اقتصادی همه انرژیها تابع قیمت نفتخام است.
مسئله صادرات انرژی و خصوصا گاز برای روسیه فقط جنبه اقتصادی ندارد. روسیه بزرگترین تأمینکننده گاز اروپاست و وابستگی اروپا به گاز خود را اهرم سیاستخارجی خود میداند و اصرار فوقالعادهای بر حفظ این اهرم فشار دارد و هیچ رقیبی را در این زمینه برنمیتابد. ایالاتمتحده از ابتدا (و قبل از فروپاشی شوروی در دهه ١٩٨٠) با وابستگی اروپا به گاز روسیه مخالف بود. آمریکاییها بهترین راهحل تأمین گاز اروپا را توسعه واردات بهصورت LNG (گاز طبیعی مایعشده)، میدانند و خودشان در تلاش هستند که به صادرکننده عمده LNG تبدیل شوند و بهترین بازارشان اروپاست. اولین تولیدات LNG آمریکا در سال آینده میلادی وارد بازار خواهد شد و درحالحاضر بسیاری از پروژههای مایعسازی گاز در ایالاتمتحده به دلیل کاهش قیمتهای جهانی نفت به تعویق افتاده است که با بالارفتن قیمت نفت مجددا فعال میشود و کار را بر روسها سخت میکند.
با توجه به آنچه ذکر شد، محتمل است پیمانی نوشته و صریح یا نانوشته و ضمنی میان روسیه و عربستان بر سر همان چیزی که عربستان ادعا میکند که پایینبودن قیمت نفت، در جستوجوی آن است، یعنی حفظ سهم بازار، وجود داشته باشد، اما اگر چنین چیزی باشد، سؤال این است که این وضعیت تا کی میتواند ادامه یابد؟ وضعیت بازار تا ابد اینگونه نخواهد بود و عرضه نفت و گاز تا ابد بیشتر از تقاضای آن نخواهد ماند. در میانمدت، با یک تحول اقتصادی و خصوصا حل بحرانهای اقتصادی در کشورهای صنعتی و اقتصادهای درحال ظهور، نرخهای رشد اقتصادی بالا خواهد رفت و به تبع آن تقاضای انرژی رشد خواهد کرد و قیمت نفت را افزایش خواهد داد یا عدم سرمایهگذاری کافی در تولید نفت و گاز و انرژیهای دیگر (به دلیل قیمتهای پایین و غیراقتصادیبودن پروژهها)، موجب کمبود خواهد شد و قیمـتها را بالا خواهد کشید. واقعا روسیه و عربستان تا کی میتوانند چالش سهم بازار را به این روش ادامه دهند؟ و سؤال مهمتر اینکه این دو کشور تا کجا و کی میتوانند زیان قیمتهای پایین نفت و فشارهای اقتصادی ناشی از درآمدهای پایین نفتی را تحمل کنند؟
شاید رمز و راز برنامه روسیه در پاسخ همین سؤال نهفته باشد. روسیه یا عربستان، کدام زودتر از پا خواهند افتاد؟
وابستگی بالفعل اقتصاد عربستان به نفت بیشتر از وابستگی اقتصاد روسیه به نفت و گاز است. ٨٥ درصد درآمد صادراتی عربستان از صادرات نفت است. اما وابستگی بالقوه عربستان به نفت بسیار بیشتر از روسیه است. فدراسیون روسیه پیکره اصلی باقیمانده از شوروی سابق خصوصا در زمینه صنعت و فناوری است. تا قبل از فروپاشی شوروی و تا قبل از غارتگری مافیایی که در دوران یلتسین اوج گرفت، صنایع عظیمی در روسیه فعال بودهاند. پایههای فنی و صنعتی و دانشی مورد نیاز توسعه و قطع وابستگی به تکمحصولی، در روسیه و عربستان به هیچوجه قابل قیاس با یکدیگر نیستند. اتفاقا قیمتهای بالای نفت و درآمدهای بالای نفت و گاز بعد از دوران فروپاشی صنعتی روسیه، سم مهلکی برای اقتصاد این کشور در جهت تشدید وابستگی تکمحصولی و گرفتارشدن به بیماریهای ناشی از آن بوده است. یکی از امیدواریهای آمریکاییها به اینکه خرس سفید به خواب رفته، دیگر هرگز نمیتواند از این خواب بیدار و در قد و قواره ابرقدرتی شوروی سابق ظاهر شود، این بوده است که اقتصاد روسیه گرفتار تکمحصولی و پدیده شوم نفرین منابع شود. از این جهت و برای نجات از این گرفتاری، اتفاقا کاهش قیمت نفت میتواند برای روسها مغتنم باشد و ولادیمیر پوتین اخیرا فرامینی را در زمینه قطع وابستگی اقتصاد از درآمد نفت و گاز، صادر کرده است.
از آن سو عربستانسعودی وارد دوران پرچالشی شده است. بعد از مرگ امیرعبدلله توازن قدرت داخلی در این کشور برهم خورده و چالشهای داخلی خانواده آلسعود تشدید شده است، در سطح منطقهای نیز عربستان به درگیریهای پردامنه و پرهزینهای خصوصا در یمن کشیده شده است. نظر آمریکاییها نیز به وضوح از متحد دیرینشان برگشته است. تعهد روزولت بر عرشه ناو آمریکایی در سال ١٩٤٧ در مورد حمایت از خانواده عبدالعزیز در مقابل تضمین تأمین نفت مورد نیاز آمریکا، دیگر فراموش شده و ایالاتمتحده دیگر نیازی به نفت عربستان ندارد و نغمه آغاز فروپاشی الیگارشی منسوخ و حامی داعش و القاعده، گاه به گاه در مطبوعات آمریکایی نواخته میشود و حتی آقای ترامپ جمهوریخواه (که اصولا جمهوریخواهان روابط بهتری با آلسعود دارند)، نیز سرگردان است که آیا بالاخره عربستان را دوست دارد یا خواهان نابودی آن است!
شاید روسها هم حس کردهاند که عربستان در مسیر ناکجاآباد قرار گرفته است. اگر کاهش درآمدهای نفت، تیر خلاص را زودتر از اقتصاد روسیه به پیکره حکومت عربستان بزند، مشکل روسها حل خواهد شد. با خروج همه یا بخش قابلتوجهی از نفت عربستان از بازار جهانی، هم قیمتها بالا میرود و هم کمبود بزرگی در بازار انرژی جهان به وجود میآید که تا مدتها با رشد تولیدات شیل هم جایگزین نمیشود و فرصت بزرگی برای روسها فراهم خواهد شد. البته این فرصت در صورتی تبدیل به تهدید نخواهد شد که آقای پوتین یا جانشینان او، بتوانند با مکانیسمهای مناسب از بازگشت سایه پدیده نفرین منابع به اقتصاد خود جلوگیری کنند.