پیشترها عکس اتوبوسسواری لوریس چکناواریان، رهبر ارکستر سمفونیک تهران و ارمنستان، در فضای مجاری بارها و بارها چرخید. پیرمرد سفیدموی خوش خنده که در مرکز تهران زندگی میکند.
علاقهمندیاش به شلوغی موضوعی است که اصرار دارد در همه گفتوگوها حتی مصاحبههای کاملا تخصصی با موضوع موسیقی به آن اشاره کند: من در مرکز شهر زندگی میکنم، همه جای دنیا که تاکنون زندگی کردهام، خانهام لابهلای شلوغیهای وسط شهر بوده است. اصلا مرکز شهر را به خاطر همین شلوغیهایش دوست دارم و انتخاب میکنم؛ میخواهم زندگی را ببینم.
کلا نوستالوژی باز است؛ موقعی که از تهران قدیم حرف میزند، مانند ۱۰- ۱۲ سالگیاش میشود؛ شلوغ، خنده رها شده و دستهایی که موقع تعریف کردن دائم به این سو و آن سو حرکتشان میدهد. از موقعی میگوید که دروازه دولت، آخر شهر بود: بچه خیابان منوچهری و نادری هستم؛ شهر تا خیابان انقلاب بود و بقیه تپه بود. دو زار، ده شاهی میدادیم و میرفتیم تجریش.
این آهنگساز، با این روحیه، همه فشارها و فشردگیهای مترو و اتوبوس را میپذیرد، اما چند درصد از هنرمندان، نویسندگان و قشر به اصطلاح تاحدودی متمول مثل چکناواریان فکر میکنند و همه جوره، لذت میبرند؟
تنها خاطره موتورسواری چکناواریان/ بیقانونی مطلق موتورسواران
ویراژ موتورسوارها، جنوب و شمال شهر ندارد؛ از بزرگراهها گرفته تا کوچههای آشتیکنان، سر و کله آنها ناگهان پیدا میشود و چند لحظه بعد فقط دود میماند و صدا.
این وسیله پر سر و صدای دودزا همه را توی شهر کلافه کرده است. حتی پیرمرد سرخوش شلوغی دوست، را که عاشق حرکت و زندگی است. به گفته خودش، تنها از یک چیز وحشت دارد: موتور.
میگوید: بیشتر موتورسوارها کلافهام میکنند.
آهنگساز شهیر ایرانی درباره دلیل دلخوریاش میگوید: چون قانون برای آنها وجود ندارد. هم در پیادهرو هستند، هم مسیر اتوبوس، هم خیابانهای یک طرفه، هم سه ترک و چهار ترک و...
جدا از این بیقانونی، طبق آمارهای اعلام شده تردد یک موتورسیکلت کاربراتوری آن هم در شرایط کاملا نو و سالم٬ تا ۸ برابر یک خودرو آلودگی تولید میکند و این در حالی است که اینگونه موتورها بعد از مدتی به دلیل خارج شدن از تنظیم و عدم رسیدگی آلودگی به مراتب بیشتر از ۸ برابر نیز تولید آلودگی خواهند کرد.
معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران اخیرا با اشاره به پیگیریهای انجام شده در زمینه حذف موتورسیکلتهای کاربراتوری از چرخه حمل ونقل به دلیل انتشار آلودگی بالا گفت: با پیگیریهای انجام شده در جلسهای با حضور سازمان حفاظت محیط زیست و نماینده وزارت صنایع مصوب شد تا از یکم مهرماه ۹۵ تولید موتورسیکلت های کاربراتوری متوقف شده و از اول سال ۹۶ شماره گذاری آنها نیز ممنوع شود .
البته اینجا کاری به انتقادهای بسیار به این موتورهای برقی، بحث شارژ باتری آنها، عمر کوتاه باتریها، بازیافت آن، عدم استقبال مردم و نهادهای دولتی پیشگام، نظر شورای شهر تهران درباره تولید داخلی آن و... نداریم.
کیفیت؛ گم شده وسایل نقلیه عمومی
اتوبوسرانی تهران وسیله سفر حدود ۲۰ درصد از ۱۸ میلیون مسافرت روزانه شهری ساکنان این کلانشهر را تامین میکند اما شهرداری تهران هدفگذاری کرده، سهم این ناوگان از سفرها تا سال ۹۷ به رقمی معادل ۳/ ۲۹ درصد برسد.
مترو نیز در حال حاضر ۱۴ درصد از جابهجاییهای طول روز پایتختنشینان و البته ساکنان حومه تهران را بر عهده دارد، در حالی که شبکه مویرگی حملونقل عمومی توکیو به گونهای عمل میکند که ۹۰ درصد سفرهای روزانه در این شهر با مترو انجام میشود.
سنندجی مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی با بیان اینکه در برنامه پنج ساله طول خطوط اتوبوسهای تندرو باید به ۱۹۱ کیلومتر برسد، گفت: سهم اتوبوسهای دارای استاندارد یورو ۴ در افق برنامه پنج ساله ۵۵ درصد است که تلاش میکنیم اتوبوسهایی با کیفیت بالا برقی و هیبریدی را با مشارکت بخش خصوصی تامین کنیم.
این روزها بیشترین انتقاد شهرداری از دولت، عدم پرداخت مطالبات در حوزه حمل و نقل عمومی است و عصاره صحبتهای شهردار محترم درباره حمل و نقل عمومی، تاکید وسواس گونه بر افزایش طولی آن است.
قالیباف در ابتدای شورای سوم شهر تهران شهرداری را متعهد به ساخت ۱۰ کیلومتر خط مترو، در اواسط شورا به ۱۵ و اواخر شورا تعهد را به ۲۰ کیلومتر در سال رساند. شهردار تهران در شورای چهارم پا را فراتر گذاشت و آمادگی ۳۰ کیلومتر خط مترو در سال را اعلام کرد؛ اما مشروط و به پیوست تامین منابع.
مورد عجیب متنفر از موتورسواری در وین؛ عاشق اتوبوسسواری در مرکز شهر
این اقدام شهرداری تهران و همه زیرمجموعهها قابل تقدیر است، اما سالهاست کیفیت، گم شده وسایل حمل و نقل عمومی است. لوریس چکناواریان هنرمندی است که همین شلوغیها و فشارها و گاهی بی در و پیکریها مطلوب اوست. میگوید: اولین بار وقتی ۲۵ سالم بود، در «وین» موتور سوار شدم و از همان زمان حس تنفر به این وسیله نقلیه پیدا کردم! قطعا پیدا کردن نمونههایی این گونه که از موتورسواری در وین متنفر باشد و عاشق اتوبوسسواری در محلههای مرکزی تهران، نادر است و به قول معروف: النادر کالمعدوم.
اما سوال این است که چند درصد مردم با رغبت سوار اتوبوسهایی میشوند که حداقل امکانات از آنها دریغ شده است؟ مسافران اتوبوسها در تابستان از گرمای این حجم آهنی عرق میریزند و زمستان سرپا میلرزند. بعد در شرایطی که به خاطر حجم مسافر درِ اتوبوس و متروها به زور بسته میشود، جمعی از اساتید اتوبوس ندیده هم از ضرورت مطالعه در این وسایل نقلیه عمومی صحبت میکنند.
نکته جالبتر اینکه مدیران شهری هم گاهی با این صداها، هم صدا میشوند.
قطعا جابجایی روزانه ۶۰۰هزار نفر تنها توسط مترو، پتانسیل بسیاری را برای کارهای فرهنگی ایجاد میکند، اما دغدغه به حق مترو سوارها، به زور جا دادن خودشان داخل کابینها، نگرانی از گم شدن(بخوانید سرقت) وسایلشان، بیخیالی نسبت به فریاد بیلحظهای مکث دستفروشها و... است.