اندیشکده «مرکز مطالعات راهبردی و بینالملل» در تحلیلی به قلم «آنتونی کوردسمن» به بررسی ابعاد مختلف موفقیت یا عدم موفقیت توافق هستهای میان ایران و شش قدرت جهانی پرداخت.
کوردسمن که در حال حاضر عضو ارشد مرکز مطالعات راهبردی و بینالملل آمریکاست، یکی از برجستهترین تحلیلگران آمریکا در حوزه خاورمیانه به شمار میآید. وی پیش از این به عنوان دستیار امنیت ملی سناتور جمهوریخواه، جان مککین و همچنین دستیار معاون وزارت دفاع آمریکا فعالیت کرده است.
وی در این گزارش مشروح نوشته است: واقعیت این است که تائید تطابق عملکرد ایران با مفاد «روز اجرای برجام» هم گام رو به جلوی مهمی برای جلوگیری از ایجاد مسابقه تسلیحات هستهای در خلیجفارس و خاورمیانه است و هم مرحلهای بالقوه برای پایان تنش میان تهران با آمریکا و همسایگان عرب ایران در خلیجفارس. آژانس در گزارش خود اجرای این اقدامات از سوی ایران را تائید کرد:
- کاهش ذخیره اورانیوم کمغنیشده از 12هزار کیلوگرم به 300 کیلوگرم UF6؛ یک کاهش 98 درصدی؛
- انتقال یا فروش تمامی اورانیوم غنیشده ایران از 5درصد تا 20 درصد به خارج از این کشور؛
- کاهش سانتریفیوژهای فعال به حدود دو سوم قبل یعنی از حدود 19 هزار دستگاه به کمتر از 6هزار دستگاه؛
- محدود نمودن فعالیت سانتریفیوژها در تاسیسات نطنز؛ تاسیساتی که قادر به غنیسازی تا سطح تسلیحاتی بود. در این تاسیسات 16هزار سانتریفیوژ نسل اول و 164 سانتریفیوژ پیشرفته IR-2m و 164 سانتریفیوژ IR-4 از کار متوقف و ذخیرهسازی شده است؛
- توقف غنیسازی اورانیوم در سایت زیرزمینی و کوهستانی فردو، کاهش تعداد سانتریفیوژهای این نیروگاه از 6 هزار دستگاه به حدود 2 هزار و 800 دستگاه و همچنین خروج تمامی مواد شکافپذیر ازفردو و انتقال آن به یک مرکز تحقیقات هستهای؛
- توافق درباره محدود نمودن میزان غنیسازی اورانیوم به 3.67درصد برای 15 سال که مورد نیاز رآکتورهای هستهای میباشد؛
- توقف استفاده از اورانیوم در فرِآیند توسعه و تحقیق (R&D) سانتریفیوژهای پیشرفته IR-2m, IR-3, IR-4, IR-5, IR-6 IR-7و IR-8، عدم ساخت یا آزمایش انواع دیگری از سانتریفیوژ، ارائه جزئیات کامل فرآیند چنین سیستمهای سانتریفیوژی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همراهی با سایر شرکای برجام در خصوص اندازهگیری خروجی سانتریفیوژهای IR-1m و IR-2؛
- ارائه برنامه کامل و بلندمدت غنیسازی و R&D برای تعیین شرایط کنترل و بازرسی هرچه بیشتر؛
- موافقت با صرفا ساخت مکانیکی و انجام آزمایش اورانیوم سانتریفیوژها در تاسیسات PFEP و مرکزتحقیقاتی تهران؛
- اعلام تمامی کنسانتره سنگ معدن اورانیوم و اجازه به بازرسیهای آژانس؛
- بازطراحی رآکتور آب سنگین اراک، توقف تولید پلوتونیوم در آن و محدودسازی ذخایر پلوتونیوم به 130 تن برای تمام فعالیتهای غنیسازی؛
- موافقت با عدم ساخت هیچ رآکتور دیگری با قابلیت تولید پلوتونیوم با درجه تسلیحاتی تا 15 سال آینده؛
- اعلام رضایت در قبال نظارتهای درخواستی بیشتر و جدیدتر طبق پروتکل الحاقی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی. بازرسان آژانس تا بیش از 25 سال آینده دسترسی منظمی به تمامی سایتهای بزرگ هستهای ایران داشته و فرآیند نظارت بر کل ساختارهای هستهای کشور از تولید اورانیوم گرفته تا تاسیسات ذخیرهسازی سانتریفیوژ را در اختیار خواهند داشت؛
- بازرسان آژانس حق ورود به هر یک از تاسیسات مشکوک ایران را در دورهای حداکثر 24 روزه داشته و تصمیمگیری درباره نتیجه بازرسیها برعهده قدرتهای جهانی، ایران و اتحادیه اروپا خواهد بود؛
- اجازه نصب سیستمهای الکترونیکی بازرسی آنلاین به آژانس؛
- پذیرش کنترلهای بینالمللی جدید و فراوان بر روی تمامی جوانب فعالیتهای هستهای کشور؛
- پذیرش شرایطی که طبق آن چنانچه تعهدات توافق نقض شود، تمامی تحریمها ظرف 65 روز ازسرگرفته شود؛
- دسترسی و نظارت روزانه بر تاسیسات نطنز و تامین فضای کار دائمی و نزدیک به تمامی تاسیسات هستهای بزرگ برای بازرسان آژانس.
نویسنده این گزارش مبسوط در ادامه به گزارش آژانس در تاریخ 2 دسامبر 2015 اشاره و با تاکید بر احتمال فعالیت پنهانی ایران در نیروگاههای هستهایاش نوشت: علیرغم اهمیت گامهای فوق، هنوز ابهامات فراوانی در توانایی ایران برای دستیابی به سلاح اتمی وجود دارد. تاریخچه برنامه هستهای ایران به منزله هشداری واضح است: موفقیت توافق قویا به درک آتی ایران از تهدیدات خارجی بستگی خواهد داشت. سطح آتی تلاشهای دیپلماتیک، حمایت از آژانس، سطح تحلیل و تلاشهای اطلاعاتی خارجی و تمایل خارجی به اعمال تحریم درصورت نقض توافق نیز در موفقیت توافق بیاثر نیست.
از دیگر مسائلی که بر روند موفقیتآمیز اجرای توافق موثر خواهد بود میتوان به تلاش های آژانس و سایرین برای تشخیص هرگونه نقض یا به بازیگرفتن مفاد توافق، انجام بازرسیهای جدید و کنترلهایی تحت مفاد توافق، حمایت اطلاعاتی از 5+1 و سایر کشورهای خارجی و ابراز تمایل به اجرای واقعی توافق از سوی ایران اشاره کرد.
«روز اجرا» بدین معنا نیست که ایران تمامی فناوریهای هستهای خود را از دست داده، احتمالات درباره تولید سلاح هستهای را حل و فصل کرده، تحقیقات پنهانی برای طراحی تسلیحات را متوقف کرده و احتمال انجام هرگونه فعالیت پنهانی را از بین برده است. این توافقنامه مانع یادگیری بیشتر ایران درباره تکنولوژی با کار بر روی رآکتورها و نیروگاهها نیست. جمهوریاسلامی در ازای موافقت با انجام بازرسیهای بیشتر، امکان آزمایشات بیشتر روی سانتریفیوژها و فعالیتهای طراحی را بدست آورده است.
چالشهای استراتژیک گسترده در بخش داخلی
فعالیتهای هستهای ایران تنها بخشی از چالشهای استراتژیکی است که برای ایجاد هرگونه آشتی میان ایران و آمریکا و ایران با همسایگانش وجود دارد. مهم است بدانیم این چالشها چه زمانی حل و فصل شده، چه مسائلی بر روند آن تاثیر مستقیم مثبت داشته و چه مسائلی ایران را بسوی تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای سوق میدهد.
* سیاست داخلی و انتخابات آینده ایران
رهبری سیاسی ایران بوضوح مساله هستهای را تفکیک کرده است: اولویت اهداف غیرنظامی بر منافع نظامی. چگونگی برخورد با آمریکا، غرب و همسایگان نیز بخوبی مشخص شده است. دیدگاه رهبری عالی ایران نسبت به «برجام» دیدگاهی محتاطانه بوده؛ به نظر میرسد وی تمایل کمی برای تسهیل روابط دارد.
سپاه پاسداران انقلاب، روحانیون برجسته و شخصیتهای حامی رویارویی (با آمریکا) به حملات خود علیه شیطان بزرگ (ایالاتمتحده) و شیطان کوچک (اسرائیل) ادامه داده، برای توسعه نیروهای نظامی و نفوذ منطقهای ایران تلاش کرده و از مواجهه با عربستانسعودی و اکثر هماسایگان عرب آن بیمی ندارند. آزمایشهای موشکی و شلیک موشک در نزدیکی کشتیهای آمریکایی تنها بخشی از نشانههای این رویکرد طی هفتههای اخیر میباشد. آنها همچنین عمیقا متعهد به حفظ و گسترش نقش نظامی خود در برخی کشورهای همسایه از جمله لبنان، سوریه، عراق و حمایت از گروههای شیعه در کشورهایی مانند بحرین، عربستان و یمن هستند. تهران این مساله را تائید کرده که حمایت مالی فراوانی از دولت بشار اسد در سوریه انجام میدهد.
روحانی، ظریف و بسیاری دیگر از مقامات سیاسی ایران بیشتر بر نیاز کشور به احیای اقتصاد و ثبات داخلی متمرکز شدهاند و اقدامات اخیر آنها از جمله آزاد نمودن ملوانهای آمریکایی و تبادل زندانیان حاکی از این تصمیم کلیدی آنهاست. چنین رویکردی ممکن است بخوبی موجب تنشزدایی شده و دسترسی ایران به اولویتی بنام «اقتصاد جهانی» بیش از سلاح هستهای یا هر نوع دیگر از مواجهه نظامی را تسهیل نماید. ماهیت چنین جنگ قدرتی در ایران و مقاصد مقامات ارشد این کشور کاملا مشخص است. غیرممکن است که ندانیم یا پیشبینی نکنیم که این مبارزات در طول زمان چگونه عمل کرده و یا در سال آینده چگونه تحت فشارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی قرار میگیرد.
نکته حائزاهمیت این است که بدانیم ایران در آستانه برگزاری دو انتخابات در تاریخ 26 فوریه (7 اسفندماه) قرار دارد: انتخاباتی که در کمتر از یک ماه آینده میتواند شیب قابل ملاحظهای در قدرت سیاسی این کشور ایجاد نماید. 290 کرسی مجلس شورای اسلامی و 88 کرسی مجلس خبرگان در این انتخابات صاحبان خود طی چهار سال آینده را میشناسند.
کوردسمن در ادامه با بیان اینکه برخی از نامزدها در طول بررسی صلاحیتها حذف میشوند، نوشته است: انتخابات نخست برای تعیین نمایندگان مجلس شورای اسلامی بوده و انتخابات دوم که در همان روز برگزار میشود مربوط به مجلس خبرگان است. مجلس خبرگان متشکل از 88 تن از فقها و مجتهدان است؛ مجلسی که هماکنون حضور در آن به عرصه رقابت قدرت میان "تندروها" و میانهروها تبدیل شده است. اعضای خبرگان دارای نقشی حیاتی هستند چرا که مسئولیت نظارت، برکناری و انتصاب رهبری را دارند، این مجلس در صورت درگذشت رهبر باید در کمترین زمان ممکن رهبر بعدی کشور را تعیین کند.
وی به همین جهت انتخابات مجلس خبرگان را بسیار حائز اهمیت دانسته است.
* مسائل اقتصادی و لغو تحریمها: تسلیحات، نیازهای داخلی یا جبرانی برای درآمدهای پایین صادرات نفت
تاثیر لغو تحریمها بر اوضاع اقتصادی ایران نیز همانند احتمال موفقیت یا عدمموفقیت ممانعت ایران از دستیابی به سلاح اتمی، نامشخص است. طبق گزارش رسانهها، 100 میلیارد دلار از داراییهای بلوکهشده ایران آزاد شده و برخی از مخالفان سرسخت برجام نیز رقم ازادشده را 150 میلیارد عنوان کردهاند؛ این در حالی است که شورای امنیت ملی و وزارت خزانهداری آمریکا این مبلغ را 55 میلیارد دلار اعلام و زمان آزادسازی آن را مدتها پس از اجرای برجام دانسته است. این دو نهاد همچنین همکاری آزادانه ارگانهای غیربانکی با ایران و ایجاد ثبات در ساختار اقتصادی این کشور را زمانبر اعلام کرده است.
بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا، مختصری از تاثیر تحریمهای پیشین بر اقتصاد ایران به شرح ذیل میباشد:
«تحریمها موجب لغو یا تاخیر در اجرای برخی پروژههای کلان شده است. ایالاتمتحده و اتحادیهاروپا درانتهای سال 2011 و طی تابستان 2012 اقداماتی را به تصویب رساندند که بخش انرژی ایران را عمیقتر از تحریمهای تصویبشده قبلی تحتتاثیر قرار داد. تاثیر تحریمها بر توانایی ایران برای فروش نفت نیز به کاهش یک میلیون بشکه نفت خام و میعانات گازی در سال 2012 در مقایسه با سال گذشته منجر گردیده است. در آمد ایران از صادرات نفت و گاز طبیعی 118 میلیارد دلار در سال مالی 2011-2012 بوده که طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، در سال مالی 2012-2013 با کاهشی 47 درصدی به 63 میلیارد دلار رسیده است.
براساس پیشبینی صندوق بینالمللی پول، درآمد ایران از صادرات نفت و گاز در سال مالی 2013-2014 نیز با کاهشی 10درصدی همراه بوده و به 56 میلیارد دلار میرسد. کاهش درآمد منجر به سقوط شدید در حجم صادرات نفتی کشور طی سالهای 2011 الی 2013 گردید. صادرات گاز طبیعی ایران طی سالهای اخیر در مقایسه با دورههای پیش از آن اندکی افزایش داشته اما صادرات این کالا، سهم کوچکی در نرخ کلی صادرات ایران دارد چرا که مقدار زیادی از گاز طبیعی صرف مصارف داخلی میشود.
با این حال، تحریمهای بینالمللی بر صادرات گاز طبیعی ایران نیز بیاثر نبوده؛ توسعه در این بخش وجود دارد اما رشد تولید کمتر از مقدار میباشد و دلیل آن نی فقدان تکنولوژی و سرمایهگذاری خارجی است. در سال 2014، ایران رشد تولید بیش از حد معمول را تجربه کرد چرا که فازهای جدید میدان گازی پارس جنوبی وارد مرحله عملیاتی شده است.»
پیشبینیهای متفاوتی درباره چگونگی عملکرد ایران برای افزایش فوری میزان صادرات خود وجود دارد: ظرفیت تولید پایدار، زمان، سرمایهگذاری، مشوقها و فنآوری برای افزایش ظرفیت تولید موردنیاز است. همین وضعیت در مورد صادرات نفت ذخیرهشده در انبارهای ایران و درآمدی که در ازای آن دریافت خواهد کرد، نیز صدق میکند. با این حال مساله مهمتر کاهش شدید بهای نفت و سطح احتمالی صادرات این کالا توسط ایران است. حتی اگر در بهترین شرایط بهای هر بشکه نفت در سال 2016 به 50 دلار نیز برسد و ایران نیز میزان تولید خود را به سطح سال 2012 افزایش دهد، باز هم درآمد حاصله از فروش نفت و گاز از سقف 53 میلیارد دلار در سال تجاوز نمیکند.
خبر خوب اینکه ایران حتی بیشتر از این نیز برای لغو پایدار تحریمها متحمل خسارت خواهد شد و خبر بد اینکه، جنگ داخلی قدرت برای دستیابی به پول و مقاصد نظامی بیش از اهداف غیرنظامی احتمالا جدیتر از همیشه شود.
ایران پس از سقوط شاه در سال 1979 هرگز در واردات تسلیحات با همسایگان عرب خود وارد رقابت نشد. گزارش اخیر «مرکز تحقیقات کنگره» نشان میدهد که کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیجفارس دارای واردات تسلیحاتی 24 برابر بیشتر از ایران در سالهای 2007 تا 2014 بودهاند.
کوردسمن با بیان اینکه تجهیزات نظامی ایران قدیمی شدهاند، نوشته است که به همین جهت نیروهای نظامی ایران استدلال خوبی برای استفاده از منابع آزاد شده حاصل از برجام برای نوسازی تجهیزات نظامی دارند.
در مقابل، برای به کار گیری این منابع برای توسعه اقتصادی هم استدلال خوبی وجود دارد. بر اساس اسناد سیا، ایران هماکنون دارای حداقل 82 میلیون جمعیت بوده و بخش اعظمی از این جمعیت را جوانان تشکیل دادهاند. 42درصد جمعیت ایران متشکل از جوانان 24 ساله یا کمتر میباشد. یک سوم این جمعیت افراد کمسن و سالی هستند که برای امرار معاش خود به کمک دیگران (والدین یا بزرگترها) نیاز داشته و 7 درصد باقیمانده نیز سالمندان هستند. بیکاری و کمکاری جوانان حداقل 20 الی 25 درصد بوده و فرصتهای شغلی اندکی برای آنها وجود دارد. سالانه 715 هزار مرد و 680 هزار زن در ایران به سن اشتغال میرسند.
اطلاعات اسناد سیا نشان میدهد که درآمد سرانه ایران به مراتب پایینتر از تمامی کشورهای عرب همسایه خود بجز عراق که کشوری جنگزده میباشد، است و اینکه، ایران همچنان از بیکاری و کمکاری گسترده رنج میبرد. فقدان فرصتهای شغلی باعث شده بسیاری از جوانان تحصیلکرده ایرانی برای یافتن شغل به خارج از کشور بروند در نتیجه شاهد تعداد زیادی «فرار مغزها» در ایران هستیم. طبق گزارش بانک جهانی، یپشرفتهایی در دوره ریاستجمهوری روحانی مشاهده شده و اینکه، ایران دارای پتانسیل اقتصادی واقعی بوده اما موانع عدیدهای بواسطه سوءمدیریت دولتی بر سر راه رشد و سرمایهگذاری بویژه برای جوانان و مردم این کشور وجود دارد:
«پس از دو سال رکود اقتصادی، اقتصاد ایران در سال 2014 برحسب تقویم ایران (از مارس 2014 تا مارس 2015) بهبودی نسبی داشت چراکه دولت جدید به ریاست حسن روحانی در جولای 2013 روی کار آمده و بخشی از تحریمها طبق برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) لغو گردید. این کاهش تحریمها شامل لغو بخشی از محدودیتها در صادرات نفت ایران، مجموعهای از بخشهای کلیدی اقتصاد _مانند صنعت خودروسازی_ و معاملات بینالمللی بانکهای داخلی و بینالمللی بوده است. اقتصاد در سال 2014 رشدی 3درصدی داشته در حالی که در سالهای 2012 و 2013 نرخ انقباض اقتصادی به ترتیب 6.6 درصد و 1.9 درصد بوده است.
در اوت 2015، نرخ بازار رسمی و موازی ارز به ترتیب 29797ریال و 33400ریال در ازای هر دلار آمریکا بودهو کاهشی حدودا 13 درصدی را از رشد 190درصد در سه ماهه دوم سال 2012 به ثبت رسانده است؛ سهماههای که تحریمهای سختتری اعمال شده بود. نرخ تورم از نقطه اوج سالانه 45.1 درصدی خود در سال 2012 به 15.6 درصد در ژوئن 2015 کاهش یافت چرا که علاوه بر لغو تحریمها، بانک مرکزی ایران نیز سیاستهای پولی سختگیرانهتری اعمال نمود. نرخ بیکاری همچنان بالا باقی مانده و در سال 2014 افزایشی نسبی نیز داشت. در این سال نرخ بیکاری 11.4 درصد بوده در حالی که در سال گذشته (2013) 10.4 درصدی بود. نرخ بیکاری بیشتر در میان زنان (20.3درصد زنان در مقابل 8.7درصد مردان)، سنین 15 تا 29سال(17.9درصد مردان و 39درصد زنان در این گروه سنی) و در مناطق شهری(11.7درصد در مناطق شهری در مقابل 7.4درصد در مناطق روستایی) بوده است.
این عملکرد ضعیف بازار کار زمینهساز کاهش مشارکت نیروی کار فعال شده که بر این اساس، در سال 2014 تنها 37.2درصد جمعیت کشور از نظر اقتصادی فعال بوده که در مقایسه با سال 2013 کاهشی 0.4درصدی داشته است. بیکاری بیشتر و بیشتر شده بگونهای که طبق برآوردها 9.5 درصد کارگران بیکار بودهاند(10.3 درصد مردان و 4.8درصد زنان). جامعه جوان کشور بیشترین جمعیت بیکاران را تشکیل میدهند. تحریک رشد در بخش خصوصی و ایجاد اشتغال برای کارگران، جوانان و زنانی که در سالهای آتی باید وارد بازار کار شوند یکی از چالشهای دولت جدید است. وضعیت ضعیف بازار کار با ورود تعداد زیادی از دیگر جوانان و نرخ پایین مشارکت نیروی کار زن، تشدید شده است. باتوجه به ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی و برآورد جمعیت روبه رشد کشور، پیشبینی میشود که این وضعیت ادامه داشته باشد؛ بیش از 60درصد جمعیت 77میلیونی ایران را در سال 2013 جوانان زیر 30 سال تشکیل دادهاند. دولت تخمین میزند که 8.5 میلیون موقعیت شغلی باید طی دوسال آتی ایجاد شود تا نرخ بیکاری در سال 2016 به 7درصد کاهش یابد. مساله بیکاری جوانان یکی از مسائل سیاسی مهم به شمار میآید.
... در سال 2005 نرخ فقر در ایران (درآمد روزانه 1.25دلار آمریکا) 1.45درصد بود. پیشبینیهای بانک مرکزی نشان میدهد که تنها 0.7درصد جمعیت(نیم میلیون نفر) در سال 2010 زیر این خط فقر زندگی میکنند؛ گرچه تعداد زیادی در نزدیکی این خط قرار دارند. درواقع، افزایش نیم درصدی خط فقر(از 2دلار در روز به2.5دلار در روز) میتواند 4 الی 6درصد جمعیت کشور یعنی بیش از 4.5 میلیون نفر را در این دایره فقر قرار دهد. این مساله نشان میدهد که جمعیت زیادی از کشور در مقابل درآمد قابلتصرف خود و همچنین افزایش مستمر هزینههای زندگی آسیبپذیر هستند.»
برآورد اولیه و مثبت بانک در خصوص تاثیر لغو تحریمها _اینکه پولهای جدید بیشتر صرف هزینههای داخلی میشود تا هزینههای نظامی و در نتیجه اصلاحات اقتصادی کلان داخلی انجام میگیرد_ بواسطه برخی رویدادها و کاهش شدید در درآمدهای حاصله از صادرات نفت و گاز تغییر یافت:
«چشمانداز میانمدت مثبت است، چنانچه برجام تصویب و اجرا شده و دولت نیز ایجاد اصلاحات موردنیاز بیشتر را بر عهده گیرد؛ در این صورت رشد آزاد شده و بخش خصوص میتواند اشتغالزایی نماید. علیرغم پیشبینی افزایش تولید نفت به 200هزار بشکه در روز در سال 2014، سرعت رشد اقتصادی از 3درصد در این سال به 1.9درصد در سال 2015 رسید.
اگر تمامی تحریمها از ابتدای سال 2016 طبق تقویم ایرانی (از مارس تا ژوئن 2016) لغو شود، نرخ واقعی تولید ناخالص داخلی باید به رقم 5.8 و 6.7 درصد در سالهای 2016 و 2017 و تولید نفت نیز به 3.6 و 4.2 میلیون بشکه در روز افزایش یابد. ایجاد اصلاحات در محیطهای کاری رقابت را ترویج داده، صدور مجوزهای موردنیاز را منطقی کرده، تاثیر شرکتهای دولتی را بر اقتصاد کاهش داده و سلامت بخش مالی و بانکی را که برای تسریع رشد اشتغالزایی بخش خصوصی موردنیاز است، بهبود میبخشد.»
واقعیت این است که نه خارجیها و نه ایران نمیتوانند آینده نزدیک اقتصاد و یا دورهای از اقدامات دولتی به منظور تامین نیازهای داخلی و نظامی را پیشبینی کنند.
چالشهای گسترده و استراتژیک در بخش نظامی
این چالشهای داخلی با طیف گستردهای از چالشهای امنیت ملی و نظامی که به مراتب فراتر از برنامه هستهای است، در ارتباط میباشد. شایان ذکر است که بسیاری از متحدان منطقهای ما _بجز رهبران سیاسی اسرائیل_ نگرانی به مراتب بیشتری از این جنبههای دیگر اقدامات امنیت ملی ایران در مقایسه با تسلیحات هستهای آن، دارند. بطور مختصر و صرفنظر از توافق هستهای چالشها و اختلافات استراتژیک کلیدی باقیمانده در ذیل آمده است:
* برنامههای موشکی ایران، تحقیقات در خصوص دقت موشکها و رقابت تسلیحاتی در منطقه
تمرکز سیاسی بر روی آزمایشهای موشکی ایران با اغفال از این واقعیت بوده که تحریمهای سازمانملل علیه این برنامه با این فرضیه تصویب نشده است که این تحریمها بیشتر بر ایران اثر میگذارد تا صادرکنندگان احتمالی این موشکها، اینکه ایران این موشکها را راهی برای جبران عدم دسترسی به قدرت هوایی مدرن و معمولی دانسته و اینکه ایران هماکنون بواسطه چنین موشکهایی، علیه همسایگان خود ایجاد تهدید نموده و میتواند از حملاتی «تروریستی» یا «صرفا برای ارعاب» علیه اهداف منطقهای استفاده نماید.
ایران همچنین سرمایههای کلانی را به آزمایش دقت و صحت موشکهای متعارف خود برای نقطهزنی اهداف از جمله زیرساختهایی نظیر کارخانههای مهم تولید آبشیرین یا نیروگاههای برق، اهداف نظامی و غیرنظامی اختصاص داده است. تمامی این موشکها دارای قابلیت حمل محموله بوده و همچنین ظرفیت تبدیل فوری به کلاهک هستهای را دارند. ایران در حالحاضر دارای موشکهای کروز دوربرد با برخورداری از این ظرفیتها بوده و موشکهای کروز نیز در تحریمهای سازمانملل گنجانده نشده است. این وضعیت رقابت تسلیحاتی میان کشورهای عرب منطقه برای خریداری موشکهای دوربرد، موشکهای هوا به سطح بادقت و از نوع استند آف (stand-off precision air-to-ground missiles) و سامانههای دفاع موشکی را ایجاد کرده است.
ایالاتمتحده نیز خواستار دفاع موشکی در منطقه شده، کشتیهایی با قابلیت دفاع موشکی مستقر کرده و موشکهای پیشرفته ضدموشک THAAD را به برخی کشورها ازجمله عربستان، قطر و امارات میفروشد. این برنامه موشکی همچنین این تصور را بوجود میآورد که روسیه بار دیگر میتواند با فروش هواپیماهای جنگی پیشرفته، کشتیها و زیردریاییهای بیشتر و سیستم دفاع موشکی سطح به هوای پیشرفته بر اساس موشکهای اس300 و اس400 (موشکهایی که دارای قابلیتهای دفاع ضدموشکی هستند) به ایران، نقش بی ثباتکننده فزایندهای در منطقه ایفا نماید.
* نفوذ نظامی ایران در منطقه
روابط ایران با حزبالله در لبنان و ارسال راکتها و موشکهای هدایتشونده نقطهزن برای آنها، نقشآفرینی گسترده در سوریه و روابط با حکومت بشار اسد، نقش کلیدی در حمایت از عناصر و شبهنظامیان شیعه در عراق تهدیدات مهمی بوده که سالها علیه تقریبا تمام کشورهای عربی _و نه فقط عربستان_ وجود داشته است. حمایت جنجالبرانگیز از عناصر مسلح در بحرین، کویت، یمن و عربستان و همچنین پشتیبانی از جنبشهای شیعه در امارات از دیگر اقدامات ایران میباشد.
ایران میتواند اینگونه استدلال نماید که این اقدامات تدافعی است؛ حمایت از جمعیت آسیبپذیر شیعه در کشورهای عربی و مقابله با افراطگرایی اسلامی اهل تسنن. با این حال واقعیت این است که سایر کشورهای منطقه _به استثنای برخی در اسرائیل_ نیز این تهدیدات را قریبالوقوعتر و جدیتر از تهدید «پتانسیل هستهای ایران» میدانند. به همین دلایل است که ایالاتمتحده، ایران را حامی اصلی تروریسم دولتی در سالهای اخیر نامیده است؛ شخصیتشناسی اشتباهی که نشان نمیدهد اگر ایران بر بخش شیعه در عراق مسلط شود چه مجموعهای دشواری از معضلات امنیتی ایجاد خواهد شد. تنش فزاینده میان ایران با عربستان، قطر، امارات، کویت و اردن _و تاثیر روسیه در حفظ حکومتبشار اسد در سوریه_ کاملا قادراست نقش مثبت برجام در حرکت منطقه بسوی نوعی تنشزدایی ازبین ببرد.
* توانایی ایران در جنگهای نامتقارن و بستن خلیج فارس
گاهی تهدیدات گذشته ایران در خصوص استفاده از مجموعه فزاینده و همیشگی از کشتیها، زیردریاییها و شناورها، موشکهای ضدکشتی از دریا/سطح/هوا، جنگندهها و هواپیماهای گشتزنی دریایی و کشتیهای مسافربری با قابلیت حمل مینهای متعارف و هوشمند به منظور تهدید علیه کشتیهای دیگر فراموش میشود. این نیروهای ایران در سراسر مناطق ساحلی ایران در خلیجفارس، تنگههرمز و فراتر از آن حضور دارند. بهبود عملکرد و افزایش تعداد این نیروها بطور پیوسته برقرار بوده و تهدید بزرگ نیز بطور دائمی وجود دارد. طبق گزارش نیروی دریایی ایالاتمتحده، از سال 2012 نیروهای آمریکایی بیشتری در مقایسه با آسیا به خلیجفارس اعزام شده و هدف این کار نیز «ایجاد توازن» بوده است.
ایران میتواند این وضعیت را نیز تحتعنوان واکنشهای تدافعی علیه ساختار نظامی و واردات تسلیحات توسط کشورهای عرب حوزه خلیجفارس و یا استقرار نیروهای نظامی آمریکا، فرانسه و انگلیس در این منطقه توجیه نماید. در هر حال، نیروهای هر دو طرف دستکم تا سال 2020 به برنامهریزی برای افزایش مستمر (قوای نظامی) خود ادامه میدهند. این رویکرد میتواند هم منجر به بازدارندگی شود و هم نشود اما مسیری برای تنشزدایی نیست.
* چشماندازی فراتر از برجام و روز اجرا
مشخص نیست که این مجموعه پیچیده، برجام را از مسیر خود منحرف کرده یا موقعیت امنیتی در منطقه را بدتر از سال پیش کنند؛ همانطور که تاثیر «اجرای برجام» بر بهبود تمامی اوضاع نامعلوم است. متغیرهای فراوان و نامشخصی در این کار دخیل بوده و هیچ اساسی برای تحلیل و پیشبینی آینده وجود ندارد. اما آنچه واضح به نظر میرسد این است که بحثهای سیاسی احزاب در آمریکا دربارهتوافق هستهای ایران مزایای کوتاهمدت و چالشهای بلندمدت را درنظر نگرفته و بر بخش نسبتا کوچکی از منافع استراتژیک متحدان عرب واشنگتن و اسرائیل متمرکز شده است. بدتر از همه اینکه، از فرصتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ایران و زمینه به حداقل رساندن تنشها اغفال شده است. این دوره تیره و پرابهام طولانی شده اما بدین معنا نیست که اوضاع نمیتواند بهتر و بهتر شود.