خبرنگار بین الملل مشرق به دنبال انتشار دومین نامه رهبر انقلاب به جوانان کشورهای غربی با "کوین برت" اسلامشناس مسلمان آمریکایی، تحلیلگر سیاسی و از منتقدین برجسته جنگ با تروریسم گفتگو کرده است.
*** احساس خود را از خواندن نامه دوم رهبر ایران به جوانان غرب برای ما توصیف کنید.
بسیار خوشحال شدم که رهبر ایران دوباره برای زمینهسازی یک گفتگوی صادقانه درباره سرچشمه اصلی تروریسمی که بار دیگر در پاریس شاهد آن بودیم، اقدام به برقراری ارتباط با جوانان غربی کرده است. نامه اول رهبر در ماه ژانویه، به عقیده من یک شاهکار بود برای ایجاد نتیجهای مثبت از یک وضعیت بد.
آن وضعیت بد که هنوز هم هست، این است که حملات تروریستی نظیر آنچه در پاریس رخ داد، نتیجه سیاستهای دولتهای غربی هستند. همین دولتها هستند که افراطی گیری در جهان اسلام را پرورش میدهند تا منجر به پیدایش گروههایی مانند داعش شود و سپس آن گروهها را آموزش میدهند و از آنها حمایت میکنند. به عنوان مثال، داعش توسط متحدان غرب در منطقه ایجاد شد تا بتواند دولت بشار اسد را سرنگون کند.
رهبر ایران گفتگوی صادقانه با جوانان غربی را با دست گذاشتن روی نقاط اشتراک جوانان غربی با مسلمانان جهان آغاز کرده است، چون تروریسم جنایتی علیه تمام بشریت است، چه قربانیان آن فلسطینی باشند، چه سوری، چه عراقی و چه فرانسوی. همانطور که رهبر در نامه دوم خود هم اشاره میکند، مردم همه کشورهای دنیا وقتی یک انسان در هر نقطهای از کره زمین به دلایل سیاسی کشته میشود، ناراحت میشوند.
رهبر با اشاره به همین دردهای مشترک تلاش کرده تا نشان دهد چه کسانی در حقیقت پشت این رنجها و دردها هستند. دلیل این هم که به سراغ جوانان رفته این است که نسلهای قبلی در غرب عمدتاً بهرغم مواجهه با اطلاعات جدید، تمایلی به تغییر تفکرات و اعتقادات خود نشان نمیدهند.
*** دلیل اشاره رهبر ایران به تفاوتهای موجود میان تروریسمی که مردم در غرب گرفتار آن هستند و تروریسمی که سالهاست امنیت را از مسلمانان در کشورهای خاور میانه گرفته است چیست؟
رهبر ایران در نامه اینگونه اشاره می کند که اتفاقاتی مانند حملات پاریس با آنچه بر سر مردم منطقه خاورمیانه و دنیای اسلام میآید، دو تفاوت بزرگ دارد: اولاً تروریسم در منطقه خاورمیانه سابقه طولانیتری دارد و دوماً این وحشیگریها توسط غرب حمایت شدهاند. جوانان غربی اکنون دارند درک میکنند که واقعیتهای پشت پرده در اتفاقات مهمی که در دنیا رخ میدهد، چیست. ابزارهای ارتباطی جدید موجب شده تا رسانههای جمعی دیگر نتوانند این واقعیتها را پنهان کنند که چه کسی داعش را به وجود آورده است و چه کسی از آن حمایت میکند. بر همین اساس عجیب نیست که رهبر ایران نامه خود را خطاب به جوانانی نوشته است که از این رسانههای اجتماعی استفاده میکنند و از این طریق میتوانند نامه رهبر را بدون سانسور رسانههای تحت کنترل صهیونیستها در کشورهایشان بخوانند.
*** چرا رهبر انقلاب نامه خود را خطاب به کارشناسان یا مثلاً دانشگاهیان و فرهیختگان غربی ننوشتند و جوانان را مخاطب خود قرار دادند؟
اگر کس دیگری میخواست نامهای خطاب به غربیها بنویسد، شاید دانشگاهیان را مخاطب قرار میداد، اما رهبر ایران به خوبی میداند که دانشگاهیان و نخبگان غربی، اغلب به فساد کشیده شدهاند و به قول «نوام چامسکی»، به «ابزاری برای تولید رضایت» از سیستم کنونی تبدیل شدهاند. جایی که به یک ابزاری پروپاگاندا در دست دولت تبدیل شده باشد، جایی نیست که کسی بتواند در آن آزادانه فکر یا تحقیق کند.
من خودم این واقعیت را سال 2006 مستقیماً درک کردم، زمانی که به جرم تحقیقات درباره واقعیتهای 11 سپتامبر، از محافل آکادمیک طرد شدم. وقتی من شغلم را به خاطر همین تحقیقات از دست دادم، سایر اساتید در دانشگاههای آمریکا متوجه شدند که اجازه ندارند دست به تحقیقات آزادانه و مستقل درباره 11 سپتامبر بزنند.
متأسفانه فضای آکادمیک در غرب هم به دست همان کسانی است که داعش را ایجاد کردهاند و از آن حمایت میکنند. با این وجود، بسیاری از جوانان غربی هنوز تحت تأثیر تفکرات غلط دولتهایشان قرار نگرفتهاند. برخی از آنها کاملاً از واقعیتهای دنیا باخبر هستند و بقیه هم در شرایطی هستند که با یک تلنگر میتوانند از خواب بیدار شوند. بنابراین فکر میکنم انتشار نامه خطاب به جوانانی که راههای مختلفی برای دسترسی به واقعیت دارند، تصمیم هوشمندانهای از جانب رهبر عالی ایران بوده است.
*** به نظر شما آیا نامه دوم رهبر هم مانند نامه قبلی در رسانههای جمعی غرب پوشش داده نخواهد شد، یا اینبار مجبور میشوند درباره این نامه صحبت کنند؟
متأسفانه رسانههای جمعی غرب پس از 11 سپتامبر به هیچ عنوان به مسلمانان اجازه ندادهاند تا صدای خود را به گوش دیگر مردم دنیا برسانند. دیدگاههای مسلمانان حتی پیش از 11 سپتامبر هم از دید مردم غرب سانسور میشد، زمانی که دولت آمریکا چندین سازمان مهم اسلامی و سرورهای رایانهای آنها را به تعطیلی کشاندند. چه بسا دلیل این سانسورها این بوده که طبق نظرسنجیها، 80 درصد از مسلمانان دنیا معتقدند که 11 سپتامبر توطئه خود دولت آمریکا و متحدان صهیونیست آنها بوده است.
متأسفانه با وجود آنکه رهبر ایران نامه خود خطاب به جوانان غربی را هم به سبکی واقعگرایانه، مهربانانه و دیپلماتیک نوشته است، اما این نامه هم مانند همه دیدگاههای دیگر مسلمانان درباره سیاست به اصطلاح جنگ با تروریسم، توسط رسانههای جمعی غربی نه تنها پوشش داده نخواهد شد، بلکه تا جایی که ممکن بوده سانسور هم میشود.
*** به نظر میرسد رهبر ایران پس از حوادث تروریستی در فرانسه است که تصمیم میگیرد به جوانان غربی نامه بنویسد. دلیل این توجه خاص به فرانسه چیست؟
بله. دو نامه رهبر ایران دقیقاً بعد از دو حادثه مهم تروریستی در پاریس نوشته شدند. در این مدت، حوادث تروریستی دیگری هم در غرب رخ داد، اما رهبر ایران به اتفاقات در فرانسه واکنش نشان داده است. باید توجه داشته باشید که پاریس، پایتخت سکولاریسم غرب و نماد مبارزه غرب با اسلام و ادیان دیگر است. پاریس جایی بود که انقلاب فرانسه، غرب سنتی و مذهبی را سرنگون کرد.
سکولاریسم هنوز هم بعد از گذشت 200 سال، ایدئولوژی غالب در فرانسه و به خصوص پاریس است. کاتولیکها در فرانسه آنقدر افول کردهاند که سکولاریسم دیگر آنها را دشمنی مقابل خود نمیداند و باید برای تعریف موجودیت خود، دشمن جدیدی پیدا کند. بنابراین من معتقدم حملات پاریس توسط عناصر نظامیگرای صهیونیست ترتیب داده شده بودند تا باز هم به تئوری برخورد تمدنها دامن بزنند.
دلیل اینکه پاریس برای دو عملیات اخیر «پرچم دروغین» انتخاب شد این بود که مردم این شهر ناخودآگاه به دنبال دشمنی مذهبی میگردند تا خود را بر اساس آن تعریف کنند، چون سکولاریسم بدون وجود یک دین، موجودیتی از خودش ندارد. رهبر ایران هم با آگاهی از اهمیت پاریس است که هرگونه حادثه تروریستی یا عملیات پرچم دروغین در این شهر را گامی دیگر در مسیر جنگ با اسلامی میداند که پس از 11 سپتامبر آغاز کلید خورد. پاسخ رهبر به این جنگ، همان دعوت از جوانان غربی برای آغاز یک گفتگوی صادقانه بوده است.
*** بخش قابل توجهی از نامه مربوط می شود به اشاره آیت الله خامنه ای به مساله فلسطین به نظر شما چرا مساله فلسطین اینقدر از نگاه رهبر ایران اهمیت دارد؟
رهبر ایران میداند که تروریسم دولتی اسرائیل علیه فلسطینیها در سرزمینهای اشغالی، ریشه تروریسم و تمام ناآرامیها در خاورمیانه است. فلسطین قلب خاورمیانه و قلب جهان اسلام و حتی تا اندازهای قلب مسیحیت شرقی است. حمله به این سرزمین مقدس توسط صهیونیستها و نسلکشی و قتلعام فلسطینیها به دنبال آن، موجب بروز بیثباتی دائمی در خاورمیانه شده است، چون مردم منطقه تا ابد، مشروعیتی برای این نسلکشی رژیم صهیونیستی قائل نخواهند شد.
صهیونیستها تصور میکنند برای ادامه بقا مجبور هستند به اقدامات و خشونتهای افراطی دست بزنند. از همینجاست که شعار موساد را گرفتهاند: «فریبکاری در جنگ، ضروری است.» همین کار را هم دارند در منطقه انجام میدهند. میخواهند منطقه را بیثبات کنند تا به اهداف توسعهطلبانه خودشان برسند و البته به این خاطر که اگر منطقه به صلح، رونق، ثبات و قدرت برسد، آینده اسرائیل به جهنم تبدیل خواهد شد. به خاطر همین موجودیت صهیونیستی تحت حمایت غرب است که این همه مشکلات در دنیا به وجود میآید. رهبر ایران هم مانند هر تحلیلگر دیگری این را میداند و با اشاره به تروریسم دولتی اسرائیل در کنار تروریسم داعش، میخواهد به جوانان غربی نشان دهد که مسئله فلسطین، مسئلهای اساسی و محوری در وضعیت کنونی خاورمیانه است.
*** برخی ممکن است نگران باشند که این نامهها به دست افرادی در غرب نرسد که مخاطبان اصلی این نامه هستند. آیا چنین نگرانی وارد است؟
واقعیت این است که اگر میخواهید صدایتان را به گوش عموم مردم در غرب برسانید، باید راهی پیدا کنید تا رسانههای جمعی را گروگان بگیرید. من این را میدانم، چون مدتهاست تلاش میکنم مردم آمریکا را به موضوع 11 سپتامبر و سیاست جنگ با تروریسم علاقهمند کنم و هر زمان بتوانم رسانههای جمعی را فریب بدهم تا من را پوشش دهند، در اینباره صحبت میکنم. مشکل اینجاست که این رسانهها همیشه پیامی را که به مردم میدهند، تحریف میکنند.
بنابراین شما باید یک تصمیم مهم را بگیرید. یا باید با رسانههای جمعی صحبت کنید که میدانید پیام شما را تحریف و تلاش میکنند چهره شما را تخریب کنند. یا باید رسانههای جمعی را دور بزنید و تلاش کنید از طریق رسانههای جایگزین و اجتماعی ارتباط مستقیم با جوانان برقرار کنید. در این مورد خاص باید امیدوار باشیم که رسانههای جمعی در عین اینکه تأکید خاصی روی این نامه نمیکنند، دستکم به انتشار این نامه، اشاره کنند. به این ترتیب، دستکم افرادی که به خواندن این نامه علاقهمند هستند، میتوانند آن را در اینترنت پیدا کنند و بخوانند.
امیدواریم که پوشش نامه در رسانههای جمعی غرب، باعث شود تا آن دسته از جوانان غربی که استعداد بیدار شدن را دارند، از خواب بیدار شوند، اما در عین حال باید بدانیم که متأسفانه هیچ راهی وجود ندارد که مطمئن شویم نامه رهبر ایران به دست اکثریت جوانان در غرب میرسد.
اگر سازمانهای غیردولتی در غرب داشتید که وظیفه توزیع این نامه را مثلاً در دانشگاهها به عهده میگرفتند، شرایط خیلی فرق داشت. به نظر من، باید تلاش کرد تا چنین نهادهایی تشکیل شود. اگر عدهای جوان و مسلمان اقدام به توزیع این نامه کنند، کنترل آنها برای دولت کار دشواری میشود. دستکم در آمریکا ما این تصور را داریم که طبق قانون اساسی، هنوز اندکی آزادی بیان و آزادی رسانه وجود دارد. مثلاً وقتی دانشآموزان دبیرستانی تصمیم میگیرند یک ایدئولوژی را ترویج کنند، پلیس به آسانی نمیتواند جلوی آنها را بگیرد. اگرچه زمانی که تشخیص دهند ممکن است این فعالیتها برای دولت خطرناک باشد، افرادی نفوذی را میان آن دانشآموزان میفرستند و تلاش میکنند گروه آنها را از بین ببرند.
البته گروههایی از مسلمانان هم در آمریکا بودهاند که توانسته به فعالیتهای خود ادامه بدهند. مثلاً گروهی از جوانان مسلمان وجود دارد که تحت مدیریت «فتحالله گولن» فعالیت میکنند. گولن که خودش از عوامل سیا است، پولهای زیادی دارد که گفته میشود از قاچاق مواد مخدر به دست آورده است. وی پس از 11 سپتامبر با این پولها، گروههای مسلمان عمدتاً ترک را مدیریت کرد تا نمایندگیهایی در مدارس و دانشگاهها تشکیل دهند. وی حتی مدارس زیادی را در آمریکا تأسیس کرد. اما مقامات آمریکایی خیالشان از این بابت راحت است، چون گولن دوست خودشان است.
با این حال، شاید بتوان چنین گروههایی را تشکیل داد که بتوانند گفتگوهایی میان ایران و جوانان آمریکایی، میان شیعیان و سنیها و شاید میان مسیحیها و مسلمانان برقرار کنند. دلیلی وجود ندارد که چنین گروههایی نتوانند فعالیتی در آمریکا بکنند و مثلاً اخبار نامه رهبر ایران را میان جوانان منتشر کنند. بنابراین علاوه بر محتوای نامه رهبری، شیوه توزیع آن در غرب هم اهمیت زیادی دارد. این نامه قطعاً به دست نخبگان آمریکایی میرسد، اما مهم این است که به دست عموم جوانان هم برسند که مخاطبان اصلی نامه هستند.