تئوری «مبارزه از زیر لحاف» چیست؟!

به گزارش افکارخبر، نزدیک به یک سوم مردم خاورمیانه، زیر ۳۰ سال و دارای تحصیلات بالا هستند. بسیاری از این جوانان از وجود مشکلات روزمره هم‌چون بی‌کاری، شرایط سخت اقتصادی رنج می‌برند. اغلب جوانان خاورمیانه از اینترنت برای گرد هم آمدن جهت بیان مشکلاتشان و تحقق آرمان‌هایشان استفاده می‌کنند.

جامعه‌ای که در گاز انبر فشار اقتصادی قدرت‌های بزرگ، ناامنی‌های منطقه‌ای و تحریم‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رنج می‌برند و تلاش می‌کنند در قالب یک شخصیت مجازی به درمان مشکلاتش بپردازند.

اغلب این جوانان تعبیری کاملا دوستانه از فضای مجازی دارند و گمان می‌کنند درد دل‌ها و انتقادات تیز و تند احساسی و قضاوت‌های چشم بسته‌شان مشتری ندارد غافل از اینکه طراحان این محیط توهم‌آفرین اهداف خاصی را در پشت پرده‌ی صفحات فیس‌بوک و توئیتر و هشتگ‌ها و لایک‌ها دنبال می‌کنند و بیرون این اتاق شیشه‌ای با رصد دقیق تحولات، پازل‌های تهدید را علیه یک کشور سازماندهی می‌کنند.

حوادثتلخ پس از انتخابات سال ۸۸ در ایران شرایط سختی را برای مردم، حاکمیت و تمام کسانی که گمان می‌کردند می‌توانند با داغ کردن تنور توهم تقلب به قدرت برسند فراهم کرد و صدمات جانی و مالی حقیقتا جبران ناپذیری به مردم و کشور وارد آورد.

هرچند حضور به‌موقع مردم در مقاطع مختلف پس از انتخابات سازمان تهدید دشمن را کاملا به هم ریخت اما شواهد بسیار زیادی وجود دارد که طراحان سناریوهای براندازی با آسیب شناسی دقیق حوادثآن سال مدل جدید را برای به آشوب کشیدن کشور هم‌زمان با ناامنی در سایر نقاط منطقه حساس خاورمیانه تدارک دیده‌اند.

این مدل سه وجهی تلاش کرده تا تمام نقطه ضعف‌های توطئه براندازی ۸۸ را برطرف و طرح آشوب را با رمز عبوری جدید در آستانه انتخابات مجلس فعال کند. این ادعا ناشی از یک توهم توطئه نیست و دلایل جدی برای آن وجود دارد که در ادامه به بررسی برخی شواهد وجود آن می پردازیم.

سال ۲۰۱۲ مرکز تحقیقاتی «cyberorient» تلاش می‌کند در مقاله‌ای به این سوال پاسخ دهد که چرا آشوب‌های پس از انتخابات سال ۲۰۰۹(۱۳۸۸) در ایران موجب براندازی نشد و در نهایت نظام ایران توانست کنترل اوضاع را بدست بگیرد.

هر چند این مقاله که با تمرکز بر نقش شبکه‌های اجتماعی در داغ کردن آشوب‌های سال ۸۸ نگارش شده اظهارات برخی عناصر سابقه‌دار ضدانقلاب را کانون قضاوت خود درباره این حوادثقرار داده اما تلاش می‌کند در قالب یک طرح آسیب‌شناسانه مدلی جدید را برای اثربخش کردن نقش شبکه‌های اجتماعی در ایران ارائه کند.

در بخشی از این مقاله آمده است که نباید این را یک فرض معین و بدیهی تلقی کرد که رسانه‌های اجتماعی به خودی خود دارای توان تغییرات سیاسی هستند. این باور شکلی از «ساده‌لوحی سایبری» و «اسلکتیویسم»(مبارزه از زیر لحاف) است که قدرت اینترنت و توانایی آن در اعمال تغییرات را دست بالا می‌گیرد، در حالی که در واقعیت ممکن است این‌گونه نباشد و برای تکمیل پازل تغییر اضلاع دیگری مورد نیاز است. به عقیده‌ی این مقاله، واقع‌گرایی سایبری این تصور را رد می‌کند که «تغییرات رادیکالی در نظام ارزشیِ کل دستگاه سیاست، می‌تواند(یا باید) صرفاً تحت فشار اینترنت رخ دهد.»

به عقیده‌ی این مقاله در ایران مبنای مستقل محدودی از اپوزیسیون سازمان‌ یافته وجود دارد که بتواند از داخل دولت سرچشمه بگیرد و این موضوع تا حدود زیادی فرایند هرگونه تغییر را حتی با وجود دسترسی به شبکه‌های اجتماعی ناکارآمد می‌کند. از طرفی ترس از دشمن خارجی در سال ۲۰۰۹ بخش مذهبی مردم ایران را ضد طیف برانداز متحد کرد. حکومت ایران به خاطر پیام ضدغربی‌اش، موفق به جلب حمایت مردم شد و طرح براندازانه ناکام ماند.

در واقع این مقاله توصیه می‌کند که برای تحول در داخل ایران در درجه‌ی نخست باید تهدید خارجی را کمرنگ کرد تا نظام حاکمه نتواند با ابزار یادآوری تهدیدات خارجی مردم را متحد کند. به‌خوبی مشخص است که برخی رسانه‌های غربی، جریانات سیاسی و مطبوعات داخلی شدیدا تلاش می‌کنند تا به گونه‌ای سازمان یافته به کم شدن موضوع تهدیدات خارجی و بزرگ‌نمایی چراغ سبز صوری غرب پس از توافق هسته‌ای بپردازند حال آن که در مدت زمان محدود پس از توافق ایران بیش از ده برابر مدت مشابه قبل از توافق، تهدید به حمله نظامی یا استفاده از راه‌حل‌های غیرمسالمت‌آمیز شده است.

از طرفی این مقاله با بررسی پیام‌های آشوب‌گرانه در شبکه‌ی اجتماعی توئیتر در زمان شورش‌های ۸۸ تاکید می‌کند که این رسانه از ظرفیت کافی برای برنامه‌ریزی تظاهرات در محیط ایران برخوردار نیست. یعنی دومین عنصر موثر در آشوب پس از کمرنگ کردن تهدید خارجی بستر رسانه‌ای مناسب قلمداد می‌شود.

امروز شبکه‌های اجتماعی موبایلی که سراسر بازار خاورمیانه را به دور از هر تحریمی به خود اختصاص داده‌اند نقش این بستر جدید را بازی می‌کنند.

در سومین بخش این مقاله به این نتیجه می‌رسد که آشوب‌های سال ۸۸ نتوانست شعارها و برنامه‌هایی را برای جذب گروه‌های کم‌ در‌آمد در مناطق شهری ایران خلق کند. جدای از بسط و گسترش عمودی از طریق طبقات اجتماعی… این جنبش نتوانست گستره‌ی خود را به صورت افقی و جغرافیایی به فراتر از شهرهای بزرگ ایران بسط دهد.

شرکت‌کنندگان در این جنبش عمدتاً از طبقه متمول جامعه بودند و نتوانستند با ابراز و اعلام نیازهایشان، با طبقات کارگر و کم‌در‌آمد جامعه پیوند برقرار کنند. کارشناسان این مرکز معتقدند جنبش برانداز در ایران زمانی موثر خواهد بود که بتواند طبقه‌ی کارگر و کسانی را که بیش از دغدغه‌ی آزادی دغدغه‌ی معیشت دارند را با خود همراه کند.

حال به راحتی می‌توان از تلاش ضدانقلاب برای تبدیل کردن مطالبات کارگران و معلمان به آشوب در فاصله زمستان ۹۳ تا بهار ۹۴ پرده برداشت. در بازه‌ی زمانی فوق شبکه‌های ضدانقلاب نهایت تلاش خود را برای به آشوب کشیدن مطالبات صنفی و سندیکایی کارگران به کار گرفتند اما نکته‌ی عجیب این بود که برخی رسانه‌های داخلی همراهی بی‌سابقه‌ای را با ضدانقلاب انجام می‌دادند. شبکه‌ای از رسانه‌ها که ظاهرا کاملا مغرضانه به‌دنبال منحرف کردن مطالبات به سمت مسائل سیاسی داشتند.

این مقاله در آخرین آسیب شناسی خود از فتنه ۸۸ عدم وجود یک جامعه‌ی مدنی در داخل ایران که موجب شکل‌گیری شبکه‌های تقسیم‌بندی‌شده، چندمرکزگرا و یک‌پارچه اکتیویسم سیاسی شود را عامل اصلی شکست تظاهرات سال ۲۰۰۹ بود. هیچ‌گونه اثری از شبکه‌های سازمان‌یافته غیرسلسله‌مراتبی که جزیی از یک اکتیویسم سیاسی به خوبی سازمان‌یافته هستند در آشوب‌های ۸۸ ایران وجود نداشت.

شواهد زیادی وجود دارد که ضدانقلاب و رسانه‌های فارسی‌زبان خارج تلاش می‌کنند تا نقش اتاق فکر و سازمان‌دهنده‌ی یک آشوب جدید را بر مبنای آسیب‌شناسی فوق سازماندهی نمایند.

تقویت سایت‌هایی چون روزآنلاین، رادیو زمانه، شبکه‌های اجتماعی و خبری برای زنان، تشکیل کمپین علیه جمهوری اسلامی ایران و حمایت از جنبش‌های فمنیستی، دروغ پردازی درباره‌ی مطالبات صنفی در راستای مقابله با جمهوری اسلامی بخشی از اقدامات جدید برای ساماندهی اقدامات براندازانه است.

طرح جدید براندازی تلاش می‌کند تا با تزریق میلیون‌ها یورو به فعالان برانداز نظام اسلامی از طریق بنیادهایی چون هیفوس طرح شکست خورده‌ی ۸۸ را بازتولید کند. بنیادهای ظاهرا حقوق بشری چون هیفوس با استفاده از ظرفیت‌های داخل ایران(روزنامه‌نگاران، هنرمندان، فعالان حقوق بشر، فمینیست‌ها و…) و ظرفیت‌های بیرونی نظیر سازمان حقوق بشر لندن، فشارهای سیاسی و حمایت از بهائیان در خارج از کشور نوعی سازماندهی داخلی برای شکاف اجتماعی و سیاسی را پیگیری می‌کنند.

هم‌چنین به چالش کشیدن حکومت ایران با استفاده از جنبش‌های زنان و جنبش‌های سیاسی و اجتماعی از جمله طرح‌های مورد نظر تقویت سناریوی فتنه است که معمولا با جنجال سازی رسانه‌ای عناصر رسانه‌ای خودفروخته انجام می‌شود.

در واقع طیفی به ظاهر روزنامهنگار و فعالان ظاهرا حقوق بشری تلاش میکنند تا نقش شبکه برانداز سازمانیافته داخلی را بازی کنند.