به گزارشافکارنیوز، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدحسین میرلوحی داماد آیتالله مهدویکنی و مسئول روابط عمومی دانشگاه امام صادق(ع) است که میگوید بیش از ۳۰ سال خدمت آیتالله مهدویکنی بودم و وی در مورد جایگاه علمی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی رئیس فقید مجلس خبرگان با ما گفتوگو کرد.
گفتوگو با داماد آیتالله مهدویکنی حدود یک ساعت به طول انجامید و وی در مورد جایگاه علمی و فعالیتهای فرهنگی آیتالله مهدویکنی، دلایل عدم پذیرش جایگاه امام جمعه تهران توسط آیتالله مهدویکنی، زمینههای فکری و چالشهای آیتالله مهدویکنی در تأسیس دانشگاه امام صادق(ع)، زمینههای فکری تأسیس جامعه روحانیت مبارز و مخالفت آیتالله مهدویکنی با تبدیل جامعه روحانیت به حزب، جزئیات دیدار خصوصی خانواده آیتالله مهدویکنی با رهبر معظم انقلاب و … صحبت کرد.
حجتالاسلام میرلوحی در مورد جزئیات دیدار خصوصی خانواده آیتالله مهدویکنی با مقام معظم رهبری گفت: هفته گذشته خانواده آیتالله مهدویکنی برای ابراز سپاس و تشکر از الطاف و عیادتهایی که مقام معظم رهبری داشتند و مجلس ختمی که ایشان گرفتند، خدمت حضرت آقا شرفیاب شدند، مقام معظم رهبری جملهای را در این جلسه خصوصی فرمودند که من حفظ نکردم ولی تعبیرشان اینگونه بود که مصبیت درگذشت آیتالله مهدویکنی برای خود من هم ضایعهای بود، ایشان به یک معنا میخواستند بفرمایند من خودم صاحب عزا هستم و درست هم این است.
رهبر معظم انقلاب فرمودند جایی هم نوشتهام - البته نمیدانم کجا نوشتهاند، زیرا در پیام ایشان چنین جملهای نبود - این مصیبت برای خود من ضایعهای بود. اولین ضایعه و اولین اصالت این مصیبت به مقام معظم رهبری است و به آن کسی که بیش از همه باید تسلیت گفت رهبر معظم انقلاب است که یک بازوی قوی و یک پشتوانه مخلص، فداکار، دوست و برادری که هیچ کاری را دریغ نمیکرد را از دست دادند.
داماد آیتالله مهدویکنی همچنین در مورد استعفای آیتالله مهدویکنی از جامعه روحانیت مبارز اظهار داشت: وقتی اکثریت جامعه روحانیت گفتند باید حزب شویم، آیتالله مهدویکنی گفت من استعفا میدهم و مدتی هم نرفتند و اعضا آیتالله امامی کاشانی را به عنوان دبیر انتخاب کردند، سپس دوباره با اجماع آمدند و آیتالله مهدویکنی را بردند و گفتند اگر شما نباشید ستون خیمه جامعه روحانیت نیست و آرام آرام متوجه شدند کار اشتباهی بود و به ایده و آرمان ایشان گردن نهادند.
حجتالاسلام میرلوحی در بخش دیگری از این گفتوگو در مورد حضور آیتالله مهدویکنی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۰ نیز تصریح کرد: یکی از خصوصیات آیتالله مهدویکنی این بود که از اول انقلاب در هیچ انتخاباتی کاندیدا نشدند و فقط در دوره آخر اصرار بزرگان بود که آیتالله مهدویکنی کاندیدای مجلس خبرگان شوند. برخی فکر میکنند آیتالله مهدویکنی چندین دوره در مجلس خبرگان رهبری بودند ولی ایشان فقط در دوره آخر در مجلس خبرگان رهبری بودند.
وی افزود: در سال ۶۰ و در دورهای که مقام معظم رهبری میخواستند رئیس جمهور شوند، آیتالله مهدویکنی برای ریاست جمهوری ثبتنام کردند که به قول معروف میخواستند تنور انتخابات را داغ کنند و در آخرین روز نیز بگویند هر کسی میخواهد به من رأی بدهد و من را قبول دارد به آقای خامنهای رأی بدهد تا انتخابات حزبالله و مؤمنین با شور برگزار شود و چشم دشمن را کور کند. حضور آیتالله مهدویکنی در انتخابات ریاست جمهوری برای تنور داغ کردن بود، وگرنه قبل از اینکه انتخابات شروع شود، رسماً اعلام انصراف کردند و در وقت تبلیغاتی گفتند هر کسی میخواهد به من رأی دهد به آقای
خامنهای رأی بدهد. آیتالله مهدویکنی مایل نبودند در هیچ انتخاباتی شرکت کنند و خودشان را در معرض رأی بگذارند و کارهای شوند.
مسئول روابط عمومی دانشگاه امام صادق(ع) در مورد چالشهایی که آیتالله مهدویکنی در تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) داشت، گفت: دانشگاه امام صادق(ع) ۳۲ سال است که پرچم تولید علم اسلامی را بلند کرده و تنها دانشگاهی است که همه رشتههای آن تلفیقی است؛ مثلاً معارف اسلامی و اقتصاد، معارف اسلامی و حقوق، معارف اسلامی و علوم سیاسی، معارف اسلامی و مدیریت، معارف اسلامی و ارتباطات، معارف اسلامی و فلسفه و… که نشان میدهد همه رشتههای دانشگاه امام صادق(ع) اول معارف اسلامی دارد و رویکرد جدیدی در نظام آموزش عالی کشور است.
حجتالاسلام میرلوحی خاطر نشان کرد: البته ما چیزی میگوییم و چیزی میشنویم ولی آیتالله مهدویکنی در این ۳۲ سال چه خون دلهایی خورد و چه مخالفتهایی از ستاد انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، سازمان اداره استخدامی و … با ایشان میشد، حتی گاهی دانشجویان این دانشگاه را مسخره میکردند و مجوز استخدام در دستگاههای دولتی به آنها نمیدادند، عدهای نیز مخالفتهای سیاسی و جناحی میکردند.
وی افزود: وقتی دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) در رشتههای دکتری داخل و خارج کشور امتحان میدادند بهترین رتبهها را کسب میکردند ولی بعضی از خناسها و حسودها که میدیدند دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) همه کرسیهای دانشگاهها را در دوره دکتری به خودشان اختصاص میدهند، مقرراتهایی با عنوان مصاحبه گذاشتند و با یک عنادی دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) را رد میکردند، در حالی که این دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) علاوه بر گذراندن تمامی واحدهای درسی دانشگاهی، ۷۰ واحد درسی طلبگی را نیز گذرانده بودند و مسلط به دو زبان خارجی بودند.
داماد آیتالله مهدوی کنی همچنین در مورد عدم پذیرش مسئولیت نماز جمعه تهران توسط آیتالله مهدویکنی نیز اظهار داشت: مسئلهای که در این ایام کمتر گفته شده، مسئله امامت جمعه تهران است. یکی از ائمه جمعه تهران از زمان حضرت امام(ره) ایشان بودند و بخشی از خطبههای ایشان در اوایل انقلاب چاپ شده است. خیلی اصرار میکردند که برای امامت جمعه تهران را بپذیرید ولی ایشان مثل آب خوردن از این سمتها و عنوانها کنار میکشند.
حجتالاسلام میرلوحی اضافه کرد: در حدود ۱۶ سال پیش بود که همه آقایانی که خطبههای نماز جمعه را میخوانند کاندیدای مجلس خبرگان شده بودند. آقای محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری به آیتالله مهدویکنی زنگ زدند و گفتند همه کسانی که امامت نماز جمعه را بر عهده دارند، کاندیدا هستند و احتیاطا نمیخواهند نماز جمعه را بخوانند، شما تنها کسی هستید که در زمان امام(ره) نماز جمعه را میخواندید و مورد اعتماد هم هستید و الان کاندیدای مجلس خبرگان نیستید.
وی افزود: آقایان هاشمیرفسنجانی، امامی کاشانی و … نماز جمعه میخواندند، در معرض کاندیداتوری مجلس خبرگان بودند، لذا از آیتالله مهدویکنی خواسته شد که نماز جمعه را ایشان بخواند. البته شاید مشکل قانونی نداشته باشد ولی برای احتیاط از آیتالله مهدویکنی درخواست کردند تا نماز جمعه را ایشان بخوانند و آیتالله مهدویکنی نیز برای رعایت احتیاط قبول کرد تا نماز جمعه را بخواند. ایشان به نماز جمعه خیلی مقید بودند و همواره به عنوان مأموم در نماز جمعه شرکت میکردند اما اصراری نداشتند که امام جمعه شوند.
مشروح گفتوگو با حجتالاسلام میرلوحی را در زیر میخوانید:
از اینکه فرصتی را در اختیار ما گذاشتید تا بتوانیم از اظهارات شما بهرهمند شویم تشکر میکنم. با توجه به اینکه در رابطه با ابعاد شخصیت سیاسی آیتالله مهدویکنی بسیار بحثشده است، در مورد سایر ابعاد شخصیتی آیتالله مهدویکنی بفرمایید؛ آیتالله مهدویکنی در ابعاد علمی، فرهنگی و اجتماعی چگونه بودند؟
میرلوحی: بسمالله الرحمن الرحیم. در شب هفتم صفر، شب شهادت امام مجتبی(ع) و شب چهلم آیتالله مهدویکنی است، انشاءالله آنچه بر زبان این حقیر جاری بشود که ماحصل بیش از ۳۰ سال شاگردی آیتالله مهدویکنی است، مورد رضای خداوند باشد.
همانطور که گفتید یکی از ابعاد شخصیتی آیتآلله مهدویکنی بعد علمی این بزرگوار است که آیتالله مهدویکنی در مقام علم، هم در تعلم و هم در تعلیم بسیار جدی، مخلص و محکم بودند. بخشی از زندگیشان به مقام طلبگی و درس خواندن است که سن من اقضا نمیکند و نمیدانیم ولی از خودشان، همدرسان و همبحثان مانند آیتالله باقری، آیتالله امامی کاشانی و بعضی از بزرگان دیگر که در محضر مراجع بزرگ همدرس بودند پشتکار و جدیت در کسب علم آیتالله مهدویکنی را شنیدم.
آیتالله امامی کاشانی که از سن ۱۷-۱۸ سالگی و به مدت ۶۵ سال با آیتالله مهدویکنی رفاقت دارند، میگفتند ما با آیتالله مهدویکنی، آیتالله باقری و برخی از بزرگان دیگر همبحثبودیم، حتی یک بار هم ندیدم آیتالله مهدویکنی در یک بحثعلمی بماند. آیتالله امامی کاشانی میگوید حتی یک بار ندیدم آیتالله مهدویکنی در یک بحثعلمی اشتباه کند و در یک مسئله فقهی بماند. این خیلی نکته مهمی است و برادرشان هم به این جهت اشاره کردهاند.
درسی که همه طلبهها، دانشجویان، شاگردان و محصلها تا بزرگترها و اساتید باید از آیتالله مهدویکنی بگیرند این است که ایشان از زمانی شروع به درس طلبگی کرد تا آخرین لحظه حیات خود و قبل از کسالتشان هیچگاه کتاب از دستشان نیفتاد، حتی با این سن و ناراحتی قلبی همیشه یک کیف معمولی و ساک دستهدار از کتاب همراهشان بود و بعضی وقتها که سنگین بود نمیتوانست حمل کند ما که همراه ایشان بودیم حمل میکردیم.
اگر میخواستیم به قم، مشهد یا سفری برویم کتابهای زیادی را برمیداشتند، حتی وقتی میخواستیم نصف روز هم مسافرت برویم، باز هم کتاب همراه خود میآوردند و مطالعه میکردند، یعنی آدمی که یک عمر همیشه با مطالعه و جدیت در تحصیل و یادگیری در سنین بالای هشتاد سالگی بود، برای ما درس است. یک فقیه، مفسر، حکیم و فیلسوف هستند - این کلمات را با دقت عرض میکنم - زیرا بزرگان فقاهت، تفسیر، حکمت و فلسفه به فضل ایشان اعتراف دارند. چنین شخصیتی حتی در داخل زندان، تبعید، سختیها و مبارزهها مطالعه و کسب علم را فراموش نکردند که درس بزرگی است.
فعالیتهای آیتالله مهدویکنی از نظر فرهنگی؛ به مجرد اینکه تحصیلاتشان در قم تمام میشود و سال ۴۰ با فوت آیتالله بروجردی به تهران برمیگردند، خدمات فرهنگی ایشان چه در سنگر محراب و منبر در مسجد جلیلی، چه در سنگر تدریس حوزه در مدرسه مروی و چه در عرصه تربیت جوانها و جمع کردن نوجوانها در مکتب صادقیه و دیگر جلسات شروع میشود و بارها فرمودند اصولاً من شخصیت فرهنگی هستم و اگر من را رها کنید و با من کار نداشته باشید و وظیفه در عرصه وزارت، وکالت و… تکلیف ثانوی نباشد، دوست ندارم در ریاست و قدرت بیایم و فقط میخواهم به کار فرهنگی و تربیت جوانان مشغول باشم و در
دانشگاه با تولید علم دینی، تربیت شاگردان، فضلا و دانشجویان مستعد و باسواد و تربیت استاد و در مدرسه علمیه مروی نیز تربیت طلاب، فضلای شایسته و متخلق مشغول باشم.
همچنین در مدارس امام صادق(ع) نیز که از آثار و باقیات و صالحات آیتالله مهدویکنی است، تربیت دانشآموزان از پیش دبستانی تا پیش دانشگاهی صورت میگرفت که نشان میدهد عشق ایشان کار فرهنگی، تربیت جوانها و کار علمی در همه مقاطع بود.
پذیرفتن ریاست خبرگان رهبری، وزارت، نخستوزیری و مسئولیتهای دیگر به عنوان امر ثانوی برای ایشان تلقی میشد و لذا رها کردن آن مسئولیتها برای آیتالله مهدویکنی وقتی که اضطرار برطرف میشد خیلی طبیعی بود. مثلاً اینکه ایشان از مسئولیت وزارت کشور، فرماندهی کمیتهها و سمتهای مختلف کنار بیاید خیلی عادی بود و اصلاً دلیل نمیخواست و میگفت لازم بود چند سال در این سنگرها باشیم و الان تمام شده و شخص دیگری آمده است. برگشتن آیتالله مهدویکنی از مسئولیت نیازی به دلیل نداشت ولی پذیرش مسئولیت برای ایشان فقط منوط به دلیل و تکلیف امام(ره) و بزرگان دیگر بود.
*** عدم پذیرش مسئولیت نماز جمعه تهران از سوی آیتالله مهدویکنی
مسئلهای که در این ایام کمتر گفته شده، مسئله امامت جمعه تهران است. یکی از ائمه جمعه تهران از زمان حضرت امام(ره) ایشان بودند و بخشی از خطبههای ایشان در اوایل انقلاب چاپ شده است. خیلی اصرار میکردند که برای امامت جمعه تهران را بپذیرید، اگر به هر کسی بگویند امامت جمعه را بپذیر، نمیپذیرد؟ زیرا بالاخره عنوان و جایگاهی دارد و از لحاظ روانشناسی هم ثابت شده است که هر شخصی میخواهد به گونهای باشد که دیده شود در یک جایگاه رفیع باشد و برخی برای این جایگاهها مسئولیتها سر و دست میشکنند ولی ایشان مثل آب خوردن از این سمتها و عنوانها کنار میکشند.
در حدود ۱۶ سال پیش بود که همه آقایانی که ظاهراً خطبههای نماز جمعه را میخوانند کاندیدای مجلس خبرگان شده بودند. آقای محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری به آیتالله مهدویکنی زنگ زدند و گفتند همه کسانی که امامت نماز جمعه را بر عهده دارند، کاندیدا هستند و احتیاطاً نمیخواهند نماز جمعه را بخوانند، شما تنها کسی هستید که در زمان امام(ره) نماز جمعه را میخواندید و مورد اعتماد هم هستید و الان کاندیدای مجلس خبرگان نیستید.
یکی از خصوصیات آیتالله مهدویکنی این بود که از اول انقلاب در هیچ انتخاباتی کاندیدا نشدند و فقط در دوره آخر اصرار بزرگان بود که آیتالله مهدویکنی کاندیدای مجلس خبرگان شوند. برخی فکر میکنند آیتالله مهدویکنی چندین دوره در مجلس شورا و خبرگان رهبری بودند ولی ایشان فقط در دوره آخر در مجلس خبرگان رهبری بودند.
در سال ۶۰ و در دورهای که مقام معظم رهبری میخواستند رئیس جمهور شوند، آیتالله مهدویکنی برای ریاست جمهوری ثبتنام کردند که به قول معروف میخواستند تنور انتخابات را داغ کنند و در آخرین روز نیز بگویند هر کسی میخواهد به من رأی بدهد و من را قبول دارد به آقای خامنهای رأی بدهد تا انتخابات حزبالله و مؤمنین با شور برگزار شود و چشم دشمن را کور کند. حضور آیتالله مهدویکنی در انتخابات ریاست جمهوری برای تنور داغ کردن بود، وگرنه قبل از اینکه انتخابات شروع شود، رسماً اعلام انصراف کردند و در وقت تبلیغاتی گفتند هر کسی میخواهد به من رأی دهد به آقای خامنهای رأی
بدهد.
*** ماجرای حضور آیتالله مهدویکنی در انتخابات ریاست جمهوری
آیتالله مهدویکنی مایل نبودند در هیچ انتخاباتی کاندیدا شوند و خودشان را در معرض رأی بگذارند و کارهای شوند. در آن دورهای که اشاره کردم آقایان هاشمیرفسنجانی، امامی کاشانی و … نماز جمعه میخواندند، در معرض کاندیداتوری مجلس خبرگان بودند، لذا از آیتالله مهدویکنی خواسته شد که نماز جمعه را ایشان بخواند. البته شاید مشکل قانونی نداشته باشد ولی برای احتیاط از آیتالله مهدویکنی درخواست کردند تا نماز جمعه را ایشان بخوانند و آیتالله مهدویکنی نیز برای رعایت احتیاط قبول کرد تا نماز جمعه را بخواند. ایشان به نماز جمعه خیلی مقید بودند و همواره به عنوان مأموم
در نماز جمعه شرکت میکردند اما اصراری نداشتند که امام جمعه شوند.
غرض اینکه، آیتالله مهدویکنی مقام، جایگاه و شهرت را سه طلاقه کرده بود که این مسئله خیلی مهم است و تمام وقت خود را برای تربیت دانشجویان و طلاب وقف حوزه و دانشگاه کرده بود و میگفتند قبل از انقلاب هدف ما این بود که یکسری جوانهای فاضل را به عنوان مبلغ تربیت کنیم که به زبانهای مختلف مسلط شوند و بتوانند پیام اهلبیت(ع) را به ملتهای دیگر برسانند. هدف آیتالله مهدویکنی زمینهسازی برای ظهور امام زمان(عج) و روشن کردن جان تشنه همه ملتها به حقیقت قرآن و اهلبیت بود و اصلا هدف اعلی و اصلی خود را با جایگاهها و مسئولیتهای دمدستی عوض نمیکردند که از خصوصیات
آن بزرگوار است و شرکتشان در نهضت و تأسیس نظام خونبار اسلامی هم برای آن هدف اعلی بود.
کسی که جایگاه عظمت فقاهتی و اجتهادی همین بس که در حوزه علمیه مروی که بیش از دو قرن در تهران سابقه دارد در وقفنامه نوشته شده است مجتهد اعظم تهران باید متولی این موقوفه باشد و امام خمینی(ره) بیش از ۳۰ سال پیش، بعد از فوت آیتالله آشتیانی این بزگوار را به عنوان مجتهد اعظم تهران معرفی کردند و با حکم مکتوب خود این جایگاه را بعد از آیتالله آشتیانی به آیتالله مهدویکنی واگذار کردند. یعنی ارادت و اعتماد امام خمینی(ره) به ایشان اینگونه است.
آیتالله مهدویکنی قبل از پیروزی انقلاب در حلقه اولیه شورای انقلاب که امام(ره) تعیین کردند، حضور دارد. هر جایی خبری بود اشاره امام(ره) متوجه ایشان بود؛ به عنوان مثال در موضوع هیئت حل اختلاف سه نفره، آیتالله مهدویکنی نماینده امام(ره) در این هیئت حل اختلاف بود، آیتالله یزدی نیز از طرف شهید بهشتی، آیتالله خامنهای، شهید رجایی و آقای هاشمی رفسنجانی حضور داشت و آیتالله اشراقی نیز نماینده بنیصدر در هیئت حل اختلاف بود. نشان میدهد که امام(ره) به آیتالله مهدویکنی اعتماد داشتند.
آیتالله مهدویکنی با چنین شخصیت، پتانسیل و جایگاهی همیشه به دنبال این بود که وقف کار علم و تعلیم و تدریس شود که به نظر من یکی از بزرگترین درسهایی است که از ایشان میگیریم.
درس دیگری که از سیره فرهنگی و اجتماعی آیتالله مهدویکنی باید بگیریم این است که ایشان همیشه کارها را جدی میگرفتند، یعنی وقتی آیتالله مهدویکنی دانشگاه امام صادق(ع) را تأسیس کردند، این کار را جدی گرفتند. خیلیها میگفتند باید وحدت حوزه و دانشگاه باشد و فقط شعاری در سخنرانیها میدادند و رد میشدند ولی آیتالله مهدویکنی وقتی این حرف را مطرح کرد ۳۲ سال محکم پای حرف خود ایستاد و محاسن خود را در این دانشگاه سفید کرد.
برای تأسیس دانشگاه اسلامی تولید علم اسلامی که الان رهبر معظم انقلاب فریاد میزنند و میفرمایند تولید اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی، حقوق اسلامی، سیاست اسلامی، فرهنگ اسلامی، علم اسلامی و …کسی که ایستاد و جدی این کار را بدون سروصدا و تبلیغات پیش برد آیتالله مهدویکنی بود.
من به عنوان کسی که ۳۰ و چند خدمتشان بودم و به ایشان میگفتیم اجازه دهید گاهی دانشگاه را در تلویزیون و رسانهها معرفی کنیم، ایشان میگفت " مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. " حتی وقتی میخواستیم فیلمی درست کنیم و هزینه کمی برای تبلیغ و تیزر تلویزیونی صرف کنیم، اجازه ندادند.
ایشان به شدت با همایشهای که برخی دستگاهها میگرفتند مخالف بودند و میگفتند وقتی بدون سروصدا کار کنید، مردم هم ۱۰-۲۰ سال دیگر میفهمند و از همه مهمتر خداوند باید بداند که میداند چه کارهایی انجام میدهید. یعنی در این بدیهیهایی که هر سازمانی برای مسائل تبلیغی هزینهای را صرف میکند ما حق نداشتیم یک ریال بابت تبلیغات به صداوسیما بدهیم، مگر وقتی مطلبی را خود صداوسیما به عنوان خبر پخش کند.
مقام معظم رهبری در عید غدیر چندین سال پیش که از دانشگاه امام صادق(ع) بازدید کردند، در مورد دانشگاه امام صادق(ع) تعابیری داشتند و یکی از تعابیر معروف ایشان این است که فرمودند دانشگاه امام صادق(ع) پدیده ممتاز است و این دانشگاه اهداف عالی و بلندی دارد که در سخنرانیهای خود نیز به آن اشاره کردند.
دانشگاه امام صادق(ع) ۳۲ سال است که پرچم تولید علم اسلامی را بلند کرده و تنها دانشگاهی است که همه رشتههای آن تلفیقی است؛ مثلاً معارف اسلامی و اقتصاد، معارف اسلامی و حقوق، معارف اسلامی و علوم سیاسی، معارف اسلامی و مدیریت، معارف اسلامی و ارتباطات، معارف اسلامی و فلسفه و… که نشان میدهد همه رشتههای دانشگاه امام صادق(ع) اول معارف اسلامی دارد و رویکرد جدیدی در نظام آموزش عالی کشور است.
البته ما چیزی میگوییم و چیزی میشنویم ولی آیتالله مهدویکنی در این ۳۲ سال چه خون دلهایی خورد و چه مخالفتهایی از ستاد انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، سازمان اداری استخدامی و … با ایشان میشد، حتی گاهی دانشجویان این دانشگاه را مسخره میکردند و مجوز استخدام در دستگاههای دولتی به آنها نمیدادند، عدهای نیز مخالفتهای سیاسی و جناحی میکردند.
وقتی دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) در رشتههای دکتری داخل و خارج کشور امتحان میدادند بهترین رتبهها را کسب میکردند ولی بعضی از خناسها و حسودها که میدیدند دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) همه کرسیهای دانشگاهها را در دوره دکتری به خودشان اختصاص میدهند، مقرراتهایی با عنوان مصاحبه گذاشتند و با یک عنادی دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) را رد میکردند، در حالی که این دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) علاوه بر گذراندن تمامی واحدهای درسی دانشگاهی، ۷۰ واحد درسی طلبگی را نیز گذرانده بودند و مسلط به دو زبان خارجی بودند.
برای جا انداختن این رشتهها و ورود اینها در دستگاهها و نهادها و بعضی از دانشگاهها خیلی سنگاندازی میشد و آیتالله مهدویکنی حتی اجازه نمیداد ما یک نالهای کنیم و فریادی بزنیم و بگوییم چرا برخورد غیر علمی میکنید و با جفا و نامردی جلوی بعضی از دانشجویان را میگیرد و بیدلیل آنها را رد میکنید. آیتالله مهدویکنی فقط میگفت باید آرام آرام جلو برویم. این نشان میدهد که آیتالله مهدویکنی با مخالف خود و کسانی که به ایشان جفا میکردند و با اهداف ایشان دشمنی میورزدیدند، هیچگاه برخورد تندی نداشت، حتی کسانی به آیتالله مهدویکنی تندی میکردند
ولی ایشان با تبسم و ملاطفت برخورد میکردند.
یکی دیگر از خصوصیات آیتالله مهدویکنی این بود که ایشان با انصاف با مخالفان خود برخورد میکرد، یعنی اگر مخالف ایشان ۱۰ مورد بدی و فقط یک مورد خوبی داشت، به خوبی و فضیلت شخص اعتراف میکرد و میگفت شما این فضیلت را دارید. این برخورد منصفانه و اخلاقی آیتالله مهدویکنی باعثشد بتوانند اهداف و آرمانهای خود را پیش ببرند.
*** جزئیات دیدار خصوصی خانواده آیتالله مهدویکنی با رهبر معظم انقلاب
همانطوری که صحبتهای خود اشاره کردید، مقام معظم رهبری از دانشگاه امام صادق(ع) بازدید کردند و برخی مواقع که آیتالله مهدویکنی کسالت داشتند مقام معظم رهبری برای عیادت به منزل ایشان میرفتند. ارتباط آیتالله مهدویکنی با مقام معظم رهبری چگونه بود؟
میرلوحی: آیتالله مهدویکنی دیدارهای خیلی زیادی با مقام معظم رهبری داشتند و گاهی نیز رهبر معظم انقلاب در طول سالهای گذشته برای عیادت و دیدار آیتالله مهدویکنی میآمدند اما در پاسخ به سئوال شما که ارتباط آیتالله مهدویکنی با مقام معظم رهبری چگونه بود، باید بگویم که هفته گذشته خانواده آیتالله مهدویکنی برای ابراز سپاس و تشکر از الطاف و عیادتهایی که مقام معظم رهبری داشتند و مجلس ختمی که ایشان گرفتند، خدمت حضرت آقا شرفیاب شدند، مقام معظم رهبری جملهای را در این جلسه خصوصی فرمودند که من حفظ نکردم ولی تعبیرشان اینگونه بود که مصبیت درگذشت آیتالله
مهدویکنی برای خود من هم ضایعهای بود، ایشان به یک معنا میخواستند بفرمایند من خودم صاحب عزا هستم و درست هم این است.
رهبر معظم انقلاب فرمودند جایی هم نوشتهام - البته نمیدانم کجا نوشتهاند، زیرا در پیام ایشان چنین جملهای نبود - این مصیبت برای خود من ضایعهای بود. اولین ضایعه و اولین اصالت این مصیبت به مقام معظم رهبری است و به آن کسی که بیش از همه باید تسلیت گفت رهبر معظم انقلاب است که یک بازوی قوی و یک پشتوانه مخلص، فداکار، دوست و برادری که هیچ کاری را دریغ نمیکرد را از دست دادند.
آیتالله مهدویکنی از مؤسسین جامعه روحانیت مبارز هستند، بر اساس چه زمینههای ذهنی و فکری اقدام به تأسیس تشکل جامعه روحانیت داشتند و این تشکل همواره محور وحدت جریان اصولگرایی قرار گرفت؟
میرلوحی: برخی از دوستان اصرار داشتند که جامعه روحانیت مبارز را حزب کنید ولی آیتالله مهدویکنی تأکید داشتند نباید حزب شود وی میگفتند علما و روحانیون بازوان ولایت و رهبری هستند، پس آنطوری که رهبری در هیچ حزبی نیستند، و روحانیون و علما هم باید نقش پدری برای امت داشته باشند. آیتالله مهدویکنی حتی برای مخالفین سیاسی خود اینگونه بود، ایشان صاحب سبک و فکر بود و اینطور نبود که در مسائل سیاسی بیفکر باشد و به عنوان یک عالم ربانی، فقیه و ملای استخوانداری که در تهران همه چشمها متوجه ایشان بود و وزن وزین ایشان صرف انقلاب میشد.
آیتالله مهدویکنی کسی نبود که کنار باشد و کاملاً وسط مبارزه، تبعید، شکنجه و مسائل انقلاب بود ولی در عین حال میگفت آخوند و ریش سفید روحانیت شیعه نباید در حزب باشد و باید طوری باشد که مخالفین هم احساس کنند در بحرانها باید به مرجعی به نام عالم و آخوند مراجعه کنند. ممکن است برخی بگویند این اشتباه است و باید روحانیون حزب درست کنند که البته سلیقه است، ایشان هم میگفت که من به سلیقه شما توهین نمیکنم و هر کسی میخواهد حزب بزند.
*** ماجرای استعفای آیتآلله مهدویکنی از جامعه روحانیت مبارز
حتی وقتی اکثریت جامعه روحانیت گفتند باید حزب شویم، آیتالله مهدویکنی گفت من استعفا میدهم و مدتی هم نرفتند و اعضا آیتالله امامی کاشانی را به عنوان دبیر انتخاب کردند، سپس دوباره با اجماع آمدند و آیتالله مهدویکنی را بردند و گفتند اگر شما نباشید ستون خیمه جامعه روحانیت نیست و آرام آرام متوجه شدند کار اشتباهی بود و به ایده و آرمان ایشان گردن نهادند.
یکی از مسائلی که گفتنش الان آسان است ولی آن دوران جرأت و دل شیر میخواست این بود که کسی بگوید آقایان من با اقتصاد دولتی مخالف هستم. حالا ۹۰ درصد جریان حاکم آن موقع در دولت، دانشگاه، بازار و … به سمت اقتصاد دولتی، تحت عنوان عدالت اقتصادی حرکت میکردند و همه در تلاش بودند که همه چیز را دولتی کنند، زیرا دولت اسلامی است. همه افکار این بود که همه چیز اعم از تولید، تجارت و فرهنگ دولتی شود اما اینکه یک نفر بایستد و محکم بگوید این کار اشتباه است و در نماز جمعه فریاد بزند، این اقدام خوبی نیست کار سختی است. نه اینکه من داماد ایشان هستم، شما بروید یک نفر را مثل ایشان بیاورید
که در آن سالها بگوید دولت تاجر و تولید کننده خوبی نیست و باید این کارها را به مردم واگذار کنند.
حتی میخواستند مدارس غیردولتی را ببندند و حتی ۲-۳ نفر از شخصیتهای مهم کشور با ایشان دعوا کردند و در جلسات شورای انقلاب و دولت میخواستند مدارس غیردولتی را ببندند. آیتالله مهدویکنی خطاب به یکی از مسئولان که خیلی مدافع بسته شدن مدارس غیردولتی بود گفت دختر شما در کدام مدرسه درس میخواند؟ آن شخص گفت که در فلان مدرسه غیرانتفاعی است، آیتالله مهدویکنی فرموده بودند وقتی شما بچه خودت را در این مدارس میگذارید چرا میخواهید این مدارس تعطیل شود؟! حتی با یکی از آقایان که حرف از انقلاب و مبارزه میزد گفت وقتی ما در زندانها برای اقامه نظام اسلامی شلاق و کتک
میخوردیم و شکنجه میشدیم شما کجا بودی؟! بعد حالا از من انقلابیتر شدی؟! من اهل مبارزه و عدالت هستم ولی اینکه ما همه چیز را به دولت بدهیم درست نیست و دیدیم پیشبینی ایشان درست بود.
من مطلبی را میخواهم بگویم که شاید خوشایند برخی نباشد ولی من حقیقت را میگویم؛ آیتالله مهدویکنی به شدت مخالف دخالت شهرداریها، ارشاد، اوقاف و دولتها در مساجد و حوزهها بودند و میگفتند مسجد و حوزه و روحانیت باید مستقل بماند، فرق روحانیت شیعه و اهل سنت در طول هزار سال گذشته این است که روحانیون اهل سنت حقوق بگیر دولت بودند، الان در مصر حکم شیخ مشایخ الازهر و مفتیهای بزرگ اهل سنت را حسنی مبارک امضا کرده است و احکام آنها از طرف رئیس جمهور و پادشاه بوده ولی روحانیت شیعه هیچوقت حقوق بگیر دولتها نبود، حتی الان که دولت امام خمینی(ره) و جمهوری اسلامی است و
خودمان جزو مؤسسین نظام و انقلاب هستیم، عقیده دارم نباید مسجد و روحانیت و حوزه دولتی شود.
البته ممکن است عدهای مخالف باشند ولی اینها افکار آیتالله مهدویکنی است. البته عدهای با این حرفها موافق نیستند اما با گذر زمان متوجه میشوند که این پیشگویی، و دقتنظر ایشان در این مسائل چه جایگاهی دارد. نگاه ایشان بسیار وسیع بود، حتی به دانشجویانی که فاضل، با سواد و محقق بودند و هر سال در عید غدیر معمم میشدند، توصیه میکردند که آبروی محاسن سفید روحانیت را حفظ کنید و رفتار و عمل شما در میان مردم به گونهای باشد که موجب آبرو و زینت روحانیت باشد؛ نه خجالت.
گاهی ما نوک بینی خود و منافع کوتاهمدتمان را میبینیم اما ایشان همیشه در اعمال و تصمیمگیریهایشان، قرنهای بعد را میدیدند. آیتالله مهدویکنی در تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) به گونهای عمل کردند که همواره مستقل بماند، ولو اینکه انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، امام خمینی و آیتالله خامنهای در رأس هستند و ما مسئولان و دولتهای خوبی داریم.
آیتالله مهدویکنی میگفت دانشگاه امام صادق(ع) نباید وابسته به دولت و وزارت علوم باشد، البته نظرشان این بود که وزارت علوم هر گونه نظارت علمی بر مسائل آموزشی، علمی و… میخواهد انجام دهد ولی مدرک دانشگاه ما، از سوی وزارت علوم تأیید و امضا میشود؛ تمام رشتههای ما، مهر آموزش عالی را دارد و یکایک صفحات واحدهای درسی مورد تایید آموزش عالی و شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته است. یعنی ایشان هیچ ابایی نداشتند که نهادهای مربوطه بر امور دانشگاه نظارت کنند اما با اینکه دانشگاه وابسته باشد و وزیری بخواهد اعمال نفوذ کند یا یک جریان سیاسی بخواهد سلیقه خود را پیاده
کند، موافق نبودند.
ایشان در اینجا میگفت در راستای جریان هزار ساله حوزه علمیه شیعه از زمانی که شیخ طوسی در نجف، قم و شهرهای دیگر حوزه علمیه را تاسیس کردند، روحانیت همواره مستقل بوده و اگر گاهی دولتها و حکام دچار انحراف و مفسده میشدند، اینها وابسته نبودند و امر به معروف و نهی از منکر میکردند و حتی در مقابل طواغیت میایستادند؛ مانند امام(ره) که در برابر رژیم فاسد طاغوت ایستاد.
هیچگاه علمای ما در برابر دولتهای خوب و بد، وابسته و جیرهخوار و مواجببگیر دولتها و حکام نبودند. روحانیون شیعه معتقد بودند که ما همواره باید بر روی پای خود بایستیم. اینها خصوصیاتی است که آیتالله مهدوی کنی در کار خود بهعنوان الگوی یک آخوند سیاسی که در متن مبارزه و مغز سیاست دارد اما در عین حال عقیدهاش بر این است که اولا من یک آخوند هستم و بعد یک سیاستمدار؛ من یک مومن هستم و بعد یک انقلابی.
آیتالله مهدویکنی همواره به شاگردان خود سفارش میکردند که اول مؤمن باشید و بعد انقلابی؛ انقلابی مومن نباشید. میگفتند وقتی ایمان و دیانت برای شما اصل بود، برخی مواقع پیش میآید که ایمان و دیانت انسان یک چیز را حکم میکند و سیاستورزی و سیاسیکاری چیز دیگری را. کسی که ایمان و دینش برای او اولویت داشته باشد یک مسیری را انتخاب میکند اما کسی که در وهله اول سیاسی است و بعد میخواهد دیندار و مؤمن باشد راه دیگری را انتخاب میکند.
افراد، گروهها، جناحها و جریانهایی که به راههای انحرافی کشیده شدند و از انقلاب جدا شدند و در برابر اسلام و نظام ایستادند، افرادی بودند که انقلابی مسلمان بودند؛ مثل گروهکهای التقاطی و افراد و جریاناتی که در مقابل امام و رهبری ایستادند. حتی سوابق درخشان مبارزاتی فراوانی در زندانها داشتند، مسئولیتهای فراوانی بعد از پیروزی انقلاب داشتند و بعضی از آنها در مسئولیتهای تراز اول بودند اما بعدها در فتنهها در برابر ولایت ایستادند. برای اینها انقلاب و مبارزه و سیاست در اولویت بود و بعد دینداری و فقاهت و ایمان.
تجربه سی و چند ساله انقلاب نشان داد کسانی که سوابق چند ده ساله در مبارزات انقلابی داشتند به جایی رسیدند که پادو و عمله آمریکا و اسرائیل شدند. آنها کاری کردند که نتانیاهو، رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر انگلیس از این افراد بهعنوان سرمایههای خود یاد کردند و پا روی پا انداختند و گفتند اینها از طرف ما عملگی و پادویی میکنند. تهران را به مدت هشت ماه محل ترکتازی منافقین، بهاییها، وهابیها و گروهکهای التقاطی و تکفیری کردند و بدون جیره و مواجب، نوکری آمریکا، انگلیس خبیثو اسراییل کودککش را کردند و به خیال خودشان سوابق انقلابی هم داشتند. مشکل آنها این بود که
به جای اینکه جنبه دیانتشان بر جنبه انقلابی و مبارزاتیشان غلبه پیدا کند، برعکس شد.
آیتالله مهدوی کنی سفارش فراوانی به تقوا، شبزندهداری و تهجد میکردند و از جوانیشان مقید به نماز شب بودند. در سی و چند سالی که خدمت ایشان بودیم، در سفر و حتی در بیمارستان و آیسییو در بستر بیماری تیمم میکردند، نماز شب را اقامه میکردند و به امام زمان(عج) توسل میجستند. طوری به امام زمان(عج) توسل میکردند و ناله میکردند که هنوز ذکر " یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ " ایشان در گوشهای ما باقی مانده است، این
ذکر سحری بود که آیتالله مهدویکنی را در روز حفظ میکرد.
امام میفرمودند سحر بلند شوید و ناله کنید تا بتوانید در طول روز در برابر طواغیت مانند شیر بغرید؛ یعنی رعد و برقی که پشتش بارش هم باشد. ایشان یک عالمِ عاملِ متعبدِ متنسکِ متوسل به حضرت فاطمه زهرا(س) و امام حسن مجتبی(ع) بود. ایشان حتی در ایام ولادت و شهادت، مجالسی برای امام حسن مجتبی(ع) برپا میکرد.
آیتالله دری نجفآبادی در روز تشییع آیتالله مهدویکنی خوابی را در برنامه زنده شبکه خبر نقل کرد و گفته بود: من زمانی از اراک به سمت تهران حرکت کردم که هنگام اذان صبح بود به عوارضی قم به تهران رسیدم. در آنجا کاروانی به سمت کربلا میرفتند که نماز خود را پشت سر من اقامه کردند. در آنجا طلبهای گفت که یادتان هست پیش از این خوابی را برای شما نقل کرده بودم؟ من در خواب دانشگاه امام صادق(ع) را دیدم و مشاهده کردم که امام حسین(ع) در حال ورود به دانشگاه هستند و وقتی از محضر مبارک ایشان سئوال کردم که کجا تشریف میبرید، فرمودند که من به ملاقات آقای مهدوی کنی میروم؛ چراکه
ایشان برای برادر من(امام حسن مجتبی(ع)) مجالس بزرگداشت برگزار میکند و یا جریان توسل به نماز امام زمان(عج) که آیتالله امامی کاشانی در شبکه دوم سیما نقل کرده بودند.
خیلیها فکر میکردند که آیتالله مهدویکنی به عنوان یک فرد سیاسی، با این مسائل بیگانه است، در حالیکه ایشان یک آخوند اصیل بومی و سنتی بودند که ما را به یاد بزرگان گذشته میانداخت اما در عین حال در میان میدان مبارزه، سیاست و دفاع از ولایت و انقلاب و نظام بود. جمع شدن این شرایط ویژگیهای خاصی را برای آیتالله مهدوی کنی رقم زده بود.
شناسه خبر:
۳۷۹۸۲۷
دیدار خصوصی خانواده آیتالله کنی با رهبری
" وقتی اکثریت جامعه روحانیت گفتند باید حزب شویم، آیتالله مهدویکنی گفت من استعفا میدهم و مدتی هم نرفتند، سپس دوباره اعضا اجماع کردند و آیتالله مهدویکنی را به جامعه روحانیت مبارز برگرداندند. "
۰