خواندن رمان‌های یوسا و کریستوف نوروزتان را جذاب می‌کند

به گزارش افکارنیوز، رضا گوران کارگردان تئاتر ایران درباره پیشنهادی که به هموطنان برای تعطیلات نوروز دارد گفت: ایام تعطیلان نورز فرصت مناسبی برای مطالعه و خواندن کتاب‌های متفاوت است چون معمولا مردم در ایام سال کمتر فرصت کافی برای خواندن رمان و داستان‌های بلند پیدا می‌کنند. پیشنهاد من برای ایام نوروز خواندن آخرین رمان ماریو بارگاس یوسا به نام «رویای سلت» است که به تازگی وارد بازار کتاب شده است.

وی افزود: این کتاب با ترجمه کاوه میرعباسی به بازار آمده و درباره زندگی کیس منت است. کسی که با نوشته های افشاگرانه‌اش در اوایل قرن بیستم درباره نقض حقوق بشر در کنگوی تحت استعمار بلژیک شهرت بسیاری پیدا کرد. خواندن این رمان زیبا تعطیلات نوروز را برایتان جذاب خواهد کرد.

کارگردان «ابرهای پشت حنجره» در پایان متذکر شد: همچنین پیشنهاد دیگرم به علاقمندان کتابخوانی خواندن رمان «مدرک» نوشته آگوتا کریستوف با ترجمه اصغر نوری است. این کتاب دومین رمان از «سه گانه دوقلوها» به حساب می آید. رمان اول «دفتر بزرگ» نام داشت و رمان سوم این کتاب «دروغ سوم» نام دارد که هنوز به فارسی ترجمه نشده است.

ماریو بارگاس یوسا در سال ۲۰۱۰ میلادی به دلیل آن‌چه «ترسیم ساختارهای قدرت و ارایه تصاویری قاطع از شکست، مقاومت، شورش فردی» عنوان شد توانست جایزه نوبل ادبیات را به دست بیاورد و رمان «رویای سلت» نمونه خوبی برای توصیفاتی خواهد بود که از آثار یوسا شده است. داستان «رویای سلت» بر پایه وقایع تاریخی شکل گرفته است. قهرمان اصلی این رمان، مردی ایرلندی است که در وزارت امور خارجه انگلستان به پژوهش درباره حقوق بشر در کشورهای مختلف مشغول است. وی در سفری کاری به کنگو می‌رود و در آنجا صحنه‌هایی می‌بیند که نمی‌تواند در برابر آن‌ها سکوت کند. وی گزارش‌هایی جنجالی را با موضوع استعمار می‌نویسد و همین موضوع سبب می‌شود نام وی بر سر زبان‌ها بیفتد.

كریستوف، یکی از مطرحترین نویسندگان کشور سوییس است که سهگانه دوقلوها سبب شهرت او شد. او در بسیاری دیگر از آثارش سیاهیهای زندگی را با زبانی باورپذیر به مخاطب ارایه میکند و خشونت نهفته در آدمی را بار دیگر به او نشان میدهد. در رمان دفتر بزرگ داستان از زبان دو برادر دوقلو روایت میشود که در شرایط سخت جنگ مجبور شدهاند نزد مادربزرگ خود بروند، زیرا شهرشان مورد هجوم دشمن قرار گرفته و برای زنده ماندن راهی جز رفتن به روستایی که مادربزرگشان در آن زندگی میکند، ندارند. کریستوف در رمان دوم، ادامه زندگی این دو را که اکنون در سن نوجوانی قرار دارند.