سرویس مذهبی افکار نیوز- حضرت سکینه علیها السّلام روز چهارم در شام خوابی طولانی دید، در آخر آن خواب فرمود: زنی را دیدم که در هودجی و دست بر سر نهاده، پرسیدم این بانو کیست؟
گفتند: فاطمه دختر محمّد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و مادر پدر توست.
گفتم: به خدا نزد او می روم، از آنچه با ما کردند به او شکایت می کنم، نزد او دویدم و برابرش ایستادم و گریستم، و می گفتم:
مادر جان، حقّ ما را منکر شدند، مادر جان، به خدا سوگند! جمع ما را متلاشی کردند؛ مادر جان، حرمت ما را شکستند؛ مادر جان، پدرم حسین علیه السّلام را کشتند. به من فرمود:
ای سکینه جان، دیگر هیچ مگو که رگ قلبم را پاره نمودی، این پیراهن پدر توست که نگه می دارم تا خدا را با آن ملاقات کنم. ۱
منبع:
۱. در کربلا چه گذشت، ص۵۸۱.
۲. معجزات امیران عالم/ معجزات امام حسین علیه السّلام، ص ۲۲۶.
شناسه خبر:
۱۶۸۱۲۱
درد دل حضرت سکینه با حضرت زهرا(س)
ای سکینه جان، دیگر هیچ مگو که رگ قلبم را پاره نمودی، این پیراهن پدر توست که نگه می دارم تا خدا را با آن ملاقات کنم.
۰