دفاع از ظریف ، فعلاً مهمترین دستور کار رسانههای اصلاحطلبی است. این را میشود از صحبتهای مقامات دولت و پرداخت رسانهها و چهرههای اصلاحطلبی در دفاع از معاون راهبردی فهمید. دفاعیاتی که نشان میدهد تا اطلاع ثانوی، مهمترین دغدغه و اولویت برخی اصلاحطلبان، حمایت از ظریف است؛ حتی مهمتر از مشکلات اقتصادی و ناترازیهای ارزی و انرژی. نکته عجیبتر آنکه میزان دفاع از معاون راهبردی رئیسجمهور حتی از حمایت از دولت و رئیسجمهور اصلاحطلب هم سبقت گرفته، تا آنجا که این شائبه را پررنگ کرده که برای برخی از اصلاحطلبان، دفاع از معاون راهبردی حتی بر دفاع از اقدامات دولت و رئیسجمهور ارجح است.
در واقع در مواردی با استانداری دوگانه در مواجهه با دولت طرفیم. دفاع بیچون و چرا از صحبتهای محمدجواد ظریف در اجلاس داووس در حالی صورت میگیرد که در نقطه مقابل اقدام مثبت رئیسجمهور و بیلزنی او، بنا را بر انتقاد و تاخت و تاز به دولت قرار دادند. این واکنشها این شائبه را تقویت میکند که برای برخی اصلاحطلبان آنچه اولویت دارد، حمایت از معاون راهبردی است، آن هم به هر قیمتی. عجیبتر آنکه این حمایت مهمتر از حمایت از دولت و کمک به تقویت آن است. مجموع این دفاعیات نشان میدهد جریانی حامی معاون راهبردی در حال قوت گرفتن است.
برای رادیکالها ظریف یا قهرمان است یا خائن
ده روزی از سفر محمدجواد ظریف به داووس گذشته است. حواشی این سفر تمامی ندارد؛ مصاحبه او با فرید زکریا و اظهار نظر او در مورد سیاست داخلی در ایران، انتقادات را به اوج خود رساند. در مواجهه با این سفر و مصاحبه او دو موضعگیری رادیکال خودنمایی میکنند. یک سمت رادیکالهای مخالف دولت قرار دارند که علیه محمدجواد ظریف تجمع برگزار کردند و با عباراتی همچون خائن و جاسوس، او را مورد تاخت و تاز قرار دادند.
در سمت دیگر نیز حامیان رادیکال دولت قرار دارند که به تمامه از حضور محمدجواد ظریف دفاع کردند و مدعی شدند که مبنای قضاوت و انتقادها ویدئویی تقطیع شده بوده است و قضاوتها دقیق نبودهاند. آنها بار دیگر این انتقادات را خیانت به وفاق خواندند و از کمرنگ شدن آن ابراز نگرانی کردند و انتقاد از ظریف را انتقاد و حمله به یک جریان فکری خواندند. بعد از گذشت ده روز، این حمایتها همچنان ادامه دارد و شدت بیشتری پیدا کرده است، تا آنجا که برخی رسانههای اصلاحطلبی، حمایت چهرهها و مقامات دولتی و سیاسی از ظریف را لیست کردند و او را قهرمان ملی خواندند.
وفاق هم هزینه ظریف میشود؟
برخی از اصلاحطلبان دفاع از ظریف را تا آنجا پیش بردند که حمایت و پشتیبانی از او را به موجودیت و عدم موجودیت وفاق گره زدند. نکته جالب توجه این بود که حتی در مواردی نیز از رئیسجمهور این توقع را داشتند که از ظریف حمایت کند؛ انتظاری که بیش از آنکه شبیه به یک توصیه باشد، در قالب اقدامی الزامآور برای رئیسجمهور تعریف میشود. برخی اصلاحطلبان حمایت از ظریف را به کارآمدی و کارایی وفاق و دولت گره زدند. اظهاراتی که نشان میدهد، مواجهه اصلاحطلبان با دولتی که مهمترین حامی آن هستند، بیشتر در مقام مطالبه و توقع است و در کمتر موردی به حمایت از دولت میپردازند. در حالی که این مواجهه با محمدجواد ظریف کاملاً برعکس این موضعگیری است و گویی در مواجهه با رفتار و گفتار و اقدامات ظریف اصل بر صحت است، مگر آنکه خلافش ثابت شود. برخی از اصلاحطلبان در حالی ظریف را یک چهره اثرگذار برای دولت مسعود پزشکیان میدانند که گویی در دوگانه حمایت از رئیسجمهور یا معاون او، اولویت بر حمایت از معاون است.
در نگاه آنها، رئیسجمهور و دولت باید به حمایت از معاون رئیسجمهور بپردازند و در غیراینصورت، ضدوفاق عمل کردهاند. اگر فرض را بر این بگذاریم که مبنا بر حمایت از گفتمان اصلی دولت و ایده اصلاحطلبان که از اظهارات رئیسجمهور اخذ کردند، یعنی همان وفاق است، در این موقعیت طبعا حمایت از رئیسجمهور که در قله این گفتمان قرار دارد و پس از آن بدنه دولت، اصل قرار دارد. در حالی که به نظر میرسد در نگاه اصلاحطلبان، قله گفتمان وفاق نه رئیسجمهور که محمدجواد ظریف است. کما اینکه در عمل اصلیت را بر حمایت از ظریف قرار میدهند و گویی معتقدند ذیل حمایت از اوست که وفاق و اساساً کارآمدی دولت معنا پیدا میکند.
جریان سومیها در دولت وفاق چه میگویند؟
بدنه دولت و چهرههای حامی آنها را میتوان در سه شاخه تقسیمبندی کرد. در واقع ما با سه گروه و جریان در درون دولت مواجهیم. گروه اول را افراد و چهرههای همراه و همراستا با رئیسجمهور تشکیل میدهند؛ افرادی که یا سابقه کار و همراهی چندینساله با رئیسجمهور دارند یا به طور کلی ایده و مبنای عملشان با رئیسجمهور در یک راستا قرار دارد. معاون اجرایی رئیسجمهور را میتوان از جمله افراد این جریان دانست. جریان دوم سیستم بروکراسی دولت را در اختیار دارند؛ ایدههایی مثل تمرکززدایی از پایتخت و تفویض اختیار به استانداردها و انتقال پایتخت، ایدههای محوری آنهاست که فارغ از امکان تحقق یا عدم تحقق آن، به نظر میرسد به طور جدی آن را دنبال میکنند. عارف، معاون اول رئیسجمهور، هدایت آن را به عهده دارد. جریان سوم درون دولت نیز حول محمدجواد ظریف تعریف میشود؛ جریانی که حمایت بخش زیادی از اصلاحطلبان و به طور خاص آن طیف از اصلاحطلبی را به همراه دارد که در تقسیمبندیهای درون اصلاحطلبان نیز عمدتاً مواضعی رادیکال دارند.
این جریان محمدجواد ظریف را نماینده یک ایده و فکر خاص درون دولت میداند و از آنجا که حمله به ظریف را حمله به ایده جریان خود میداند، اصل را بر حمایت و طرفداری از ایده ظریف قرار میدهد. این جریان در حمایت از ایده خود که چهره آن را در دولت وفاق، معاون راهبردی میداند، حمایت از ظریف را مهمتر از حمایت از دولت و شخص رئیسجمهور تعریف میکند. موضعگیری جریان سوم این گزاره را پررنگ میکند که برای آنها نشان دادن حمایت از ظریف تا آنجا اهمیت پیدا میکند که حتی این احتمال وجود دارد که دولت را به خاطر عدم حمایت از ظریف مورد انتقاد قرار دهند. گویی کارآمدی و ناکارآمدی دولت در حمایت یا عدم حمایت از معاون راهبردی تعریف و قضاوت میشود.
از ظریف دفاع میکنیم، حتی به غلط
مصداق موضعگیری و حمایت بیچون و چرای جریان حامی ظریف را میتوان در ماجرای مصاحبه او در داووس دید. این جریان در حالی مدعی است که پس و پیش صحبتهای ظریف در مصاحبه با فرید زکریا دیده نشده و بر مبنای یک ویدئوی تقطیعشده، قضاوتها علیه ظریف اوج گرفته است که حتی اگر پس و پیش جمله پرحاشیه او را نیز در نظر بگیریم، تغییری در اصل ماجرا ایجاد نمیشود. معاون راهبردی رئیسجمهور پای یک دعوا و رقابت در سیاست داخلی را به مجامع بینالمللی میکشد. ظریف اگرچه اشاره میکند که ایران یک جامعه تکصدایی نیست و مسعود پزشکیان در یک انتخابات واقعی رقابت را برده است، اما در ادامه هم پای یک اختلاف سیاسی داخلی را به مصاحبه باز میکند. او برای آنکه بگوید دولت مسعود پزشکیان، مواجههای عقلانی و منطقی در سیاست خارجی دارد، از رقیبش هزینه میکند و او را متهم به جنگطلبی میکند. سؤالی که میبایست از حامیان صحبتهای ظریف در داووس پرسید این است که این اظهارات تکمیلکننده کدام بخش از وفاق ملی مدنظر دولت است؟ پاسخ واقعبینانه به این اظهارات، این است که صحبتهای ظریف ضد وفاق است؛ اولا در تضاد با تلاش دولت برای برقراری وفاق در سطوح مختلف مردم و کم کردن اختلافات است.
معاون راهبردی رئیسجمهور با جنگطلب خواندن رقیب رئیسجمهور که نزدیک به 14 میلیون رأی داشت، عملاً به دو دستگیها دامن میزند و به مثابه هیزمی برای آتش اختلافات عمل میکند. کما اینکه در ده روزی که از اتمام اجلاس داووس گذشته، این موضوع قابل مشاهده است. دوماً، بر مبنای ایده وفاق در سطح ملی و تصویری که از ایران و فضای سیاسی آن ارائه میدهد هم تضادی آشکار دیده میشود. با این استدلال بخشی از اظهارات محمدجواد ظریف در داووس را میتوان ضد وفاق و گفتمان دولت دانست. مواجهه منطقی برای وفاداران به گفتمان وفاق این بود که ضمن حمایت از صحبتها و اقدامات مثبت ظریف در داووس، نیمچه توصیهای به ظریف برای وفادار ماندن به گفتمان وفاق بکنند. اما آنچه برخی رسانههای اصلاحطلبی و چهرههایی که خود را وفادار به گفتمان وفاق معرفی میکردند، انجام دادند، توجیه و حمایت از صحبتهای معاون راهبردی رئیسجمهور بود.
همزمان با آن، رسانههای حامی ظریف به منتقد رئیسجمهور تبدیل شدند و به مسعود پزشکیان توصیه کردند بیلزدن را رها کند و به مسائل مهمتر بپردازد. انتقاد از اقدام رئیسجمهور در حالی که اگر مثبت هم نباشد، قطعاً مضر نبوده، در عین حمایت از مصاحبه محمدجواد ظریف، نشان میدهد که برای برخی از اصلاحطلبان اصل بر حمایت از ظریف است، حتی به غلط، حتی اگر معاون رئیسجمهور ضدوفاق عمل کند.
دولت سایه وفاقیون
پیش از این هم به خطری که گفتمان دولت را تهدید میکند، اشاره کرده بودیم؛ خطر تبدیل شدن وفاق به ابزاری در دست برخی اصلاحطلبان که تحقق یا عدم تحقق آن را در نسبت با خودشان تعریف میکنند. در ماجرای انتقادات به محمدجواد ظریف هم این اشتباه دوباره در حال تکرار است.
در تقسیمبندی اصلاحطلبان، انتقاد از صحبتهای ظریف، عملی ضدوفاق است. در موقعیت فعلی نیز تمام اولویتهای سیاسی در کشور تعطیل شده و تمرکز بر انتقاد از منتقدان ظریف و رسانههایی است که نقدی به برخی صحبتها و اظهارات او در داووس دارند. به نظر میرسد جریانی از دل دولت مسعود پزشکیان در حال قوت گرفتن است. جریانی که در حال تبدیل شدن به دولتی سایه است با این تفاوت که نقطه تمرکز آن نه حمایت از رئیسجمهور که حمایت از محمدجواد ظریف است.