آقای ظریف! خط امام و رهبری یعنی بی‌اعتمادی و نهراسیدن از شیطان بزرگ

محمد‌جواد ظریف در گفت‌وگویی که از سوی سایت جماران منتشر شده، ابتدا اظهار می‌کند: علاقه من به امام خمینی از پیش از انقلاب در مدرسه علوی شکل گرفت... امام یک قدرت معنایی را در عرصه بین‌الملل ایجاد کرد، گفت: از دیدگاه رئالیست‌ها یک مفهومی به اسم «قدرت نرم» وجود دارد که مربوط به دهه ۹۰ میلادی است و امام حدود یک دهه از متفکرین روابط بین‌الملل که وارد این حوزه‌ها شدند، جلوتر بود. پیامی که امام به گورباچف می‌دهد نشان‌دهنده این است که ایشان درباره یک چیزی به باور رسیده است... یک وقتی من یک جمله‌ای گفتم و خیلی به من حمله کردند. بعدا ۵ ـ ۶ جمله از حضرت امام آوردم که عین همان را گفتند که این سلاح ما نیست که ما را پیروز می‌کند؛ بلکه این ایمان و مقاومت مردم ماست که ما را پیروز می‌کند. واقعا آنچه که انقلاب اسلامی را به منطقه فرستاد و پیامی که باعث شد مقاومت شکل بگیرد، قدرت ایمان و باور داشتن مردم است.

وی با بیان اینکه «هر قدر از مردم ایران فاصله بگیریم، از مکتب امام دورتر شدیم»، می‌افزاید: در همه حکومت‌ها از قاجار گرفته تا پهلوی ما سرزمین از دست دادیم؛ اما در جمهوری اسلامی با وجود اینکه همه در جنگ تحمیلی در برابر ایران ایستادند، یک وجب از خاک ایران را از دست ندادیم و این را مرهون رهبری امام و مقام معظم رهبری و در واقع ایثار مردم و نیروهای مسلح هستیم.

ظریف با بیان اینکه اکنون وقت پرش است، گفت: با این اعتماد به نفس بیاییم مبانی امنیت که اعم از اقتصاد و معیشت و ارتباطات خوب باشد و دیدن همه چیز به عنوان فرصت را تقویت کنیم. ما دیگر نیاز نداریم نگران اینترنت باشیم؛ نگران خانم‌ها باشیم؛ اینها همه برای ما فرصت هستند... ما اگر واقعا به مبانی فکری امام و رهبری اعتقاد داشته باشیم، می‌بینیم که آنچه ما را سرپا نگه داشته، همین خودباوری بوده و این خودباوری خیلی مهم است. یعنی اگر من بخواهم امام را با یک کلمه تعریف بکنم، می‌گویم خودباوری و آن هم خودباوری که متکی به خداست؛ یعنی شما به‌خاطر اینکه «لا مؤثر فی الوجود الا الله» می‌بینید دیگر برای دیگران خیلی ارزش و اعتباری قائل نیستید؛ می‌گویید من با اعتماد به خدا و با توکل به خدا می‌توانم.

وی سپس در توجیه مذاکره مجدد با آمریکای عهدشکن آن هم در دولت ترامپ گفته است: کسی که به خودش اطمینان دارد، هراسی برای مذاکره ندارد. به شرطی که طرف مقابل آمادگی داشته باشد که از موضع برابر و با احترام متقابل وارد مذاکره شود. غرب چگونه می‌تواند به خودش اجازه بدهد که در مقام مدعی ظاهر شود؟

ظریف بیان کرد: «برای مذاکره باید طرف مقابل از صندلی خیلی بلندمرتبه‌ای که خودش را در آن احساس می‌کند، پیاده شود و روی زمین قرار بگیرد. آن وقت بیاید شروع کند به مذاکره. البته ما خیلی ادعاهای بزرگ‌تری داریم. آنها خیلی جنایت علیه ما کردند. آنها بودند که برجام را رعایت نکردند و به اقتصاد ایران و به مردم ایران ضربه زدند. پس چرا ما ادعاهاشان را باور کنیم که اینها طرفدار مردم هستند! اما این به معنی این نیست که مذاکره نکنیم؛ این به معنی این است که اگر می‌خواهیم با آنها مذاکره کنیم، بگوییم شما در جایگاهی نیستید که ما را موعظه کنید.».

آقای ظریف در این گفت‌وگو در حالی به ستایش از امام و رهبری پرداخته که نیک می‌داند مبنای امام و رهبری عدم اعتماد مطلق به شیطان بزرگ بوده و حال آن که توافق برجام، بر مبنای اعتماد به آمریکا تدوین شده است.

او در حالی از باور امام و اعتماد به مردم سخن می‌گوید که می‌داند هم خودش و هم برخی دیگر از مدعیان اعتدال و اصلاحات، بارها برای جا انداختن انفعال در مقابل آمریکا و اروپا، وانمود کردند مردم از مقاومت در میدان خسته شده‌اند و حال آن که خودشان خسته بودند و نه مردم. در حالی که امام می‌فرمود ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم و آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، مدعیان اعتدال و اصلاحات گفتند آمریکا کدخداست و بدون رابطه با او نمی‌شود سر کرد و «آیا شما فکر کرده‌اید که آمریکا که با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما می‌ترسد؟». از سوی دیگر اگر بنا بود برنامه انفعالی دولت روحانی طبق نقشه غرب پیش برود، پس از تعطیلی و واگذاری برنامه هسته‌ای، نوبت به مذاکره و واگذاری برنامه نظامی و موشکی در برجام ۲ و ۳ می‌رسید و آنگاه کشور نمی‌توانست در برابر تهدیدات دشمن از خود دفاع بکند.

همچنین باید گفت که متن نامتوازن و کلاهبردارانه و دیکته شده برجام، در اثر فقدان اعتماد به نفس و ناتوانی برای ایستادگی در مقابل زورگویی و حیله‌گری دولت اوباما پدید آمد و نه در اثر اعتماد به نفس. وگرنه هیچ دولت خردمندی حاضر نمی‌شود به خاطر فشار و تهدید دشمن، توانمندی‌ها و ابزار پیشرفت علمی و فنی و اقتصادی را به اراده دشمن واگذار/ تعطیل کند و پس از خلع قدرت، به دیپلماسی التماسی رقت‌باری که پس از برجام از تیم ظریف مشاهده شد، روی بیاورد. دردناک بود اما واقعیت داشت که به هواپیمای ظریف در مونیخ سوخت نمی‌دادند و دولت مودب‌(!) اوباما ضمن تروریست خواندن معاون دفتر روحانی که اتفاقا از سینه چاکان اعتماد به شیطان بزرگ بوده، از دادن ویزا به وی برای نمایندگی ایران در سازمان ملل(نیویورک) خودداری می‌کرد. و در همان حال، آقای ظریف از موضع پایین گله می‌کرد که: بعد از بیست ماه از اجرای برجام هنوز نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در لندن باز کنیم!

اما موضوع رقت‌بار دهن‌کجی ترامپ و زیر پا گذاشتن حقوق ایران در برجام است که به شرط‌گذاری ۱۳ گانه وی برای مذاکره انجامید و نهایتا به ترور شهید سلیمانی منتهی شد. در حالی که آقای روحانی مذاکره با چنین موجود شرور و عهدنشناسی را دیوانگی می‌خواند، آقای ظریف نمی‌تواند با انشای چند جمله کلیشه‌ای که «بله ما هم از آنها انتقاد داریم»، پرونده عهدشکنی و جنایتکاری ترامپ را ببندد و مانند کسی که هر بار محکوم است در قمار مار و پله گزیده شود و به خانه اول سقوط کند و از نو هزینه بپردازد، پرونده عبرت‌ها و خسارت‌های برجام و پسابرجام را برای خود ببندد و دم از مذاکره دوباره بزند. اسم این کار اعتماد به نفس نیست؛ پشت کردن به عقل و تجربه و عبرت‌های پرهزینه است. همان که امیر مؤمنان‌(ع) در مذمتش به ابوموسی اشعری فرمود: «إن الشقی من حرم نفع ما أوتی من العقل والتجربهًْ. همانا بدبخت کسی است که از نفع عقل و تجربه‌ای که به او داده شده، محروم بماند».