یک. برخی اقدامات و کنشها، ممکن است یک بار در زندگی یک انسان یا مسئول رخ دهد و نقطه عطف باشد. یک ایثار بزرگ، یک کنارهگیری
به جا، یک ورود بههنگام یا حتی یک سفر.
دو. در دوران ما، آنقدر سرعت تحولات سیاسی و امنیتی دنیا بالاست که دیگر میدان و دیپلماسی قابل تفکیک نیست. یعنی آن که دیپلمات است، همزمان باید میداندار هم باشد و آن که مرد میدان است، توأمان از سلاح دیپلماسی استفاده میکند. شاید اگر مرحوم مدرس در میان ما بود، رابطه میدان و دیپلماسی را همچون رابطه دیانت و سیاست جداییناپذیر و درهمتنیده میدانست. امروز دیپلماسی جزئی از میدان و میدان نوعی از دیپلماسی است.
سه. این دو بند، مقدمهای لازم برای تشریح اهداف و دستاوردهای سفر اخیر رئیس محترم مجلس به لبنان است. دکتر قالیباف امروز سکاندار تقنین و نظارت در کشور است، اما حضورش در بیروت جنگزده، دیدارش با مقامات لبنان، قدم زدن در میان آوار ساختمانهایی که
۴۸ ساعت است از سوی رژیم صهیونی ویران شده با آن مختصاتی که عرض خواهد شد، امری فرامیدان است.
چهار. سفر قالیباف در محافل رسانهای و سیاسی و شبکههای اجتماعی مورد تمجید همه جریانها و حتی رقبا و منتقدان سیاسی او قرار گرفت. نفس این تمجید یکپارچه قبل از هر چیز نشانه عظمت این کار و میزان یکپارچهسازی آن است. جامعه ما در سطحی از بلوغ سیاسی و اجتماعی است که منافع ملی، میتواند همه آحاد را گرد آورد و محور وحدت باشد. نکته دیگر آن که حمایت از مظلوم، به دال مرکزی مفهوم منافع ملی برای همه فعالان سیاسی ایران بدل شده و هر کس شجاعانه این پرچم را در دست بگیرد، مورد ستایش همگان واقع میشود؛ دقیقا همچون نماز جمعه مقام معظم رهبری که انسجامبخش میان همه اجزای جامعه متکثر ایران بود.
پنج. حضور قالیباف در بیروت، امنیتساز است. این مسئله پس از نماز جمعه نصر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی بهتر فهمیده میشود. مقامی عالیرتبه از ایران اسلامی به کشوری در حال جنگ سخت، سفر میکند و دوست و دشمن میفهمند که کمترین تعدی به او یا برنامههای سفرش، اشتباه آخر دشمن است.
قالیباف سینه سپر کرده و در شرایطی که آسمان بیروت، حیاط خلوت جنگندهها و پهپادهای اسرائیل است، در خیابانهای بیروت حضور مییابد. این ابرپیام این سفر است.
شش. پیام دوم برای مردم لبنان و رزمندگان دلیر حزبالله است. در تصاویر دیده میشد که ساکنان همان خانههای خراب شده به استقبال رئیس مجلس ایران آمدهاند و این یعنی آنها این پیام برایشان مسجل است که جمهوری اسلامی تا آخر پای حمایت از لبنان ایستاده است و از پشتیبانی مادی و معنوی، لحظهای پا پس نخواهد کشید. حتی اگر برخی سران در دولت و ارتش لبنان منفعل شوند، ایران اسلامی در پشتیبانی از ملت لبنان به عنوان نگین حلقه مقاومت کوتاه نخواهد آمد.
هفت. پیام دیگر برای دولت و مسئولان لبنان است. پیش از این، وزیر محترم امور خارجه هم به لبنان سفر کرده بود اما سفر رئیس مجلس در این شرایط، سران جریانها و گروههای لبنانی را بر سر مبارزه با رژیم اشغالگر مصممتر خواهد کرد.
هشت. پیام بعدی برای سایر اضلاع محور مقاومت در فلسطین و یمن و سوریه و عراق و سایر کشورهاست. ایران اسلامی، متحدی قابل اتکا و شریکی ابدی است. حمایت از جریان مقاومت در ایران «تاکتیک» نیست که عوض شود، بلکه برگرفته از آیین و ایمان و سیاست جداییناپذیر ماست و «راهبرد» است.
نه. پیام آخر سفر دکتر قالیباف به بیروت، خطاب به سران رژیم اشغالگر قدس و حامیان اوست. لبنان در گذشته مستعمره فرانسه بود و هنوز هم فرانسویها خود را صاحب حق و جایگاه در لبنان میدانند. از همین روست که هم در ایام اخیر و هم پس از انفجار بزرگ بیروت، رئیس جمهور و نخست وزیر فرانسه با ژست صلح کل جهت حمایت از اسرائیل اما با موضع دلسوزی به لبنان سفر کردند. نوع سفر دکتر قالیباف به بیروت بالاتر از استانداردهای دیپلماسی و تا حدودی نامتعارف است. او خود هواپیما را به پرواز درآورده و تیم همراه عامدانه تصاویر آن را پخش کردهاند. او در منطقهای از بیروت قدم زده که هر لحظه ممکن است بمباران شود. ضمن این که قالیباف در این سفر حامل پیام مقام معظم رهبری بوده و این یعنی دولت و ملت ایران، نگاه استعماری به ملتهای منطقه را نمیپذیرند و معتقدند عصر سفرهای بیفایده با ژستهای ابرقدرتی به پایان رسیده است. خاک مرکز و جنوب بیروت، این روزها محل ریخته شدن خون هزاران شهید است و سفر کسانی برای آن مردم گرهگشاست که برخاسته از همین فرهنگ و هزینه داده در راه همین آرمان باشند. اتفاقا قالیباف باید همین حالا به بیروت جنگ زدهای سفر کند که حاصل جنایات اسرائیل و حمایت آمریکا و انگلیس و فرانسه است.
ده. مرحبا آقای قالیباف! سفر شما به بیروت در میان جنگ لبنان و اسرائیل ، اقدامی در تراز انقلاب اسلامی است. پیش از این فرماندهان نظامی یا دیپلماتهای ما خطراتی چنین را به جان خریده بودند اما چنین کاری از سوی سران قوا بیسابقه است. این سفر، نقطه عطفی در شکست تصویر قدرتهای جهانی و از مقدمات ضروری نظم نوین در غرب آسیاست.