همه ما هیجانات مختلفی را تجربه میکنیم و تجربه این هیجانات طبیعی است اما زمانی که تعداد دفعات و شدت احساس خیلی زیاد باشد، مدت زمان آن طولانی شود و نحوه ابراز آن نامناسب باشد، غیرطبیعی است و نیاز به مداخله دارد. به طور مثال، کسی که در طول روز چندین بار در محیط کار عصبانی میشود یا عصبانیت او طول میکشد یا شدت عصبانیت او هیچ تناسبی با موضوع ندارد. زمانی که هیجانات به شکل کنترل نشده ابراز میشوند، نه تنها از کارکرد زیستی و اجتماعی برخوردار نیستند، بلکه آسیبزننده هم میشوند.
در واقع خشم شدید و کنترل نشده منجر به شکسته شدن حلقه ارتباطات بین فردی شده و به شبکه حمایت اجتماعی افراد آسیب میرساند. تنظیم هیجان، بخش مهمی از زندگی شخصی و شغلی هر فرد را به خود اختصاص میدهد بنابراین تعجبآور نیست که آشفتگی در هیجان و تنظیم آن میتواند منجر به اندوهگینی و حتی آسیب روانی شود.
راهکارهایی در خصوص تنظیم سالم هیجانات در تعاملات محیط کار
هیجانهایتان را بشناسید: نخستین گام در تنظیم هیجانات، برخورداری از دانش و آگاهی از هیجانات به ویژه هنگامی است که آنها را تجربه میکنیم. به دیگر بیان، من نمیتوانم خشم خود را تنظیم کنم مگر آنکه آگاه باشم که در حال تجربه کردن خشم هستم.
ارزیابی مثبت مجدد: ارزیابی مجدد، کمک میکند که درباره یک محرک هیجانی و بافت یا زمینهای که آن محرک در آن رخ داده است، مجدداً فکر کنیم و از این طریق معنای جدیدی به آن محرک یا اتفاق داده و شدت هیجان منفی را کم کنیم.
خودشفقتورزی: افراد هم در محیطهای کاری و هم در زندگی شخصی خود باید یاد بگیرند که چطور هیجانهای خود را با خود شفقت ورزی مدیریت کنند و بپذیرند، به جای آنکه سعی کنند آنها را کنترل یا حذف کنند.
مراقبه و آموزش تنفس عمیق: تنفس ابزاری باورنکردنی است که به ما امکان میدهد هر زمانی که دچار چالش و تنشهایی در محیط کار شدیم، به آرام کردن خود، ذهن آگاهی و ایجاد حس آرامش و امنیت در بدنمان بپردازیم.
کاهش آسیبپذیری جسمانی فرد از هیجان: عواملی که باعث تضعیف و آسیبپذیری افراد میشوند، باید شناسایی و کنترل شوند. بسیاری از افراد میگویند که آنها در حالت خستگی، بیخوابی، بیماری و ... مستعد تجربه هیجانات منفی هستند و در این مواقع از کنترل هیجانهای منفی، ناتوان هستند. پس ضروری است برای کاهش آسیبپذیری جسمانی اقداماتی مانند درمان بیماریهای جسمانی، تغذیه سالم و کافی، اجتناب از مصرف داروهای تأثیرگذار بر خُلق، خواب و استراحت کافی و تحرک بدنی، مورد اهمیت واقع شوند.
ناهمجوشی افکار و هیجان: استفاده از این مهارت، مستلزم این است که فرد افکار و هیجانهای خود را به عنوان تصاویر یا لغاتی ببیند که در ذهن شناورند و زیانی ندارند و لزومی ندارد با آنها جنگید و یا اینکه به آنها چسبید، بلکه بهتر است که آنها را به حال خودشان رها کرد.
مقابله با افکار منفی: پاسخهای منطقی، جملات مثبت تقویتکننده و امیدبخشی هستند که افراد میتوانند در پاسخ به افکار منفی و غیرمنطقی خود در چالشها و مشکلات محیط کاری و به منظور بهبود تعاملات خود با دیگران به کارگیرند.
افزایش هیجانات مثبت: بسیاری از افراد بیشتر روی خشم، ترس و غم متمرکز میشوند و به ندرت هیجانهای مثبت، مانند شادمانی، عشق و غرور را تجربه میکنند. برای افزایش هیجانهای مثبت محیط کار، میتوان از راهبردهایی مثل برنامهریزی برای وقوع رویدادهای مثبت، برنامهریزی فعالیتهای لذتبخش، ارتباط با دیگران و اجتناب از مسائل پرچالش استفاده کرد.
ذهن آگاهی نسبت به هیجانات مثبت: در مواردی ممکن است افراد نسبت به هیجانات و تجارب مثبت خود، حضور ذهن نداشته باشند و آنها را نادیده بگیرند. دلیل آن هم میتواند احساس شرم و گناه باشد. این احساسات اغلب تحت تأثیر قواعد ناکارآمد و مخربی همانند اینکه «من نباید شاد باشم، آن هم وقتی که همه غمگین هستند»، «من نباید با صدای بلند بخندم» و ... قرار دارند. شناسایی این قواعد مخرب و اصلاح آنها به کمک فنون بازسازی شناختی ضروری است.