رژیم غاصب اسرائیل از اینکه ناگزیر به ترک غزه و پایان دادن به جنگی شود که هیچ نتیجهای برای آن نداشته است، بشدت وحشت دارد و به همین جهت به طرح موضوعاتی روی آورده که در حکم انداختن تیر در تاریکی است، ادعای حل مسئله بین آمریکا و رژیم درباره روند، نتایج و افق جنگ یکی از این موارد است و تهدید حزبالله لبنان به پاسخ قوی به واقعه «مجدل شمس» هم یکی از این تیرها به حساب میآید. اما مردان جنگ میدانند که وقتی پای عمل به میان آید این میدان است که حرف میزند و تیر انداختن شکل واقعی به خود میگیرد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1ـ واقعه روز شنبه گذشته در باشگاهی در مجدل شمس در جولان اشغالی و کشته شدن 12 شهروند سوریالاصل و زخمی شدن حدود 20 نفر دیگر از آنان به هیچ وجه تناسبی با تبلیغاتی که دستگاه امنیتی و عملیات روانی رژیم راه انداخته ندارد؛ اولاً رژیم میداند که سیاست حزبالله در طول این نزدیک به ده ماهی که برای حمایت از زنان و کودکان و بیماران و تودههای مردم و سازمانهای مقاومت غزه به میدان آمده است، هیچگاه حمله به غیرنظامیها نبوده است و آنقدر در این مورد خویشتنداری کرده که خود اسرائیلیها گمان کردهاند، عدم حمله به عناصر مدنی، خط قرمز مقاومت لبنان میباشد. ثانیاً حزبالله وقتی تاکنون به عناصر مدنی در سرزمینهای شمالی فلسطین حمله نکرده، چگونه میتواند به شهروندان سوریالاصل جولان اشغالی حمله کند؟ ثالثاً با فرض اینکه رژیم غاصب، این شهروندان را شهروند خود میداند، مگر اولینبار است که اسرائیل در جریان جنگ غزه تلفات میدهد؟ رابعاً قانون جنگ میگوید وقتی با حملهای مواجه شدی میتوانی در همان اندازه پاسخ دهی. پس این همه سر و صدا و بحث نمیتواند در واکنش به یک واقعه باشد. باید دید مشکل اصلی رژیم اسرائیل با حزبالله و با دیگران و با دیگر موضوعات چیست؟
2ـ حزبالله لبنان اولین واحد منطقهای بود که پس از شروع جنگ غزه و بمباران این منطقه توسط هواپیماهای نظامی اسرائیل، در حمایت از غزه، بدون درنگ وارد میدان شد و رسماً اعلام کرد تا زمانی که دشمن صهیونیستی، جنگ غزه را متوقف نکند، به حملات خود ادامه میدهد. حزبالله هم تا امروز بر این پیمان باقی مانده و برای آن هم هزینههای سنگین انسانی و مالی پرداخته است. شهادت حدود 400 نفر از نیروها و هواداران و میلیونها لیره و پذیرفتن انواعی از خطرات، بخشی از این هزینهها بوده است. این حمایت عملیاتی سه پیامد اساسی را دربرداشته است؛ اولین پیامد درگیرشدن بخش بزرگی از نیروی زرهی اسرائیل ـ حدود سه لشکر ـ و زمینگیر شدن حدود 30 درصد از توانایی جنگ هوائی رژیم بود که سبب فرسایش ارتش اسرائیل و کمبود نیروی انسانی و دست به دامن «حریدی»های تندرو شدن برای جبران این کمبود و تبدیل موضوع به بگومگوی شدید سیستم اسرائیل میباشد، پیامد دوم توسعه عملیاتهای فرامرزی در دفاع از غزه میباشد، ورود یمنیها به جنگ و فلج کردن اقتصاد و تجارت رژیم و ورود عراقیها به گسترش دامنه درگیری از ایلات تا جلیل و تا دریای مدیترانه و سواحل حیفا و تلآویو میباشد که پس از ورود حزبالله صورت گرفته است. تأثیر این حمایتها تا آنجا بود که رژیم غاصب در واکنش به حمله مقاومت یمن به ساختمانی در تلآویو، به سواحل استان حدیده حمله کرد. پیامد سوم حمایت حزبالله از مقاومت غزه است که نتیجه آن افزایش استقامت و امید آنان در مواجهه با جنایات بیشرمانه رژیم صهیونیستی و رقم خوردن نزدیک به ده ماه مقاومت جانانه است. رژیم علت ناتوانی خود در جنگ غزه و ابتلا شدن به طولانیترین جنگ دوران حیات ننگین خود را حزبالله میداند این اصل ماجراست وگرنه حرفی از این مسخرهتر نمیشود که رژیمی که طی این ده ماه نزدیک به 14 هزار کودک فلسطینی را به شهادت رسانده است، از کشته شدن 12 نوجوان و جوان سوری و نه اشغالگران صهیونیست، به خشم بیاید. و این در حالی است که همانطور که حزبالله اعلام کرد، هیچ نقشی در این واقعه نداشته است.
3ـ نخستوزیر رژیم غاصب در جریان سفر چند روز پیش خود به واشنگتن و به تصویر درآمدن تشویق ممتد و مکرر اعضای دموکرات و جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا که لکه ننگ ابدی برای آنهاست، میخواهد وانمود کند اینک اسرائیل به قدرتی دست یافته که پیش از سفر نداشته است و بنابراین مخالفان و رقبا در داخل و خارج باید حساب کار دستشان بیاید. تهدید حزبالله به «پاسخ قوی» از سوی اسرائیل در واقع در این چارچوب قابل تجزیه و تحلیل است. این ادعاها البته با واقعیت خارجی در تناقض میباشد؛ اولاً مگر آمریکاییها از اول جنگ غزه در کنار اسرائیل، بلکه در موقعیت فرماندهی جنگ غزه نبودهاند؟ خود آمریکاییها بارها از حجم بالای کمکهای نظامی، اطلاعاتی و مالی خود به اسرائیل در همین جنگ غزه خبر دادهاند و خود محافل آمریکایی حدود یک ماه پیش و پس از وقوع جنایت در اردوگاه النصیرات فاش کردند، ارتش آمریکا اطلاعات مربوط به این اردوگاه را به مقامات ارتش اسرائیل داده و با اعزام یک واحد نظامی آزادسازی اسیر، در عملیات جنایتبار علیه این اردوگاه واقع در شمال غرب رفح مشارکت داشته است. بنابراین نتانیاهو از چه انرژی جدیدی حرف میزند؟ نکته دیگر این است که مدتهای زیادی است که مقامات ارتش با جمعبندی روند نظامی در غزه به مقامات اسرائیل اعلام کردهاند قادر به شکست دادن حماس و آزادسازی اسرای خود بدون
تن دادن به معامله نیستند.ترامپ هم در دیدار چند روز پیش با نتانیاهو به او گفت باید جنگ غزه را زودتر تمام کند چرا که اسرائیل در برابر حوادث غیرمترقبه شکننده است. بنابراین واضح است که علیرغم سیرک مجلس نمایندگان، پیام آمریکا به نتانیاهو این بود که «نمیتوانی در غزه به نتیجه برسی! خود را خلاص کن». پریروز پایگاه خبری «اکسیوس» که به مقامات ارتش آمریکا نزدیک میباشد، فاش کرد که مقامات پنتاگون و ارتش اسرائیل نگرانند که اگر جنگ به شمال کشیده شود و حزبالله و اسرائیل درگیر شوند، به جنگی منطقهای میانجامد. این همان جمعبندی جنگ غزه است و از شکنندگی اسرائیل در رخدادهای غیرقابل محاسبه و گاهی اجتنابناپذیر خبر میدهد. اکسیوس به نقل از منابع نظامی پنتاگون نوشته «آمریکا به اسرائیل درباره خارج شدن وضع از کنترل، در صورت هدف قرار گرفتن غیرمتعارف حزبالله هشدار داده است». عاموس هوکشتاین فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا به لبنان هم دو روز پیش به مقامات اسرائیل هشدار داد در صورت مواجه شدن با حمله، حزبالله با موشکهای دوربرد به نقاط مختلف رژیم حمله خواهد کرد. بنابراین آنچه نتانیاهو در سیرک کنگره به نمایش گذاشت و با نسبت دادن واقعه مجدل شمس به حزبالله دنبال کرد، به هیچ وجه بیانگر دست یافتن رژیم غاصب به موقعیت تازه در جنگ با مقاومت نیست.
4ـ رژیم غاصب وانمود میکند آماده «عملیات بزرگ» علیه لبنان است. اما آنچه از درون رژیم شنیده میشود، حملهای تا حدی شدیدتر از حملات قبل ولی بدون مشخصات واقعی یک جنگ است. در این بین «عبدالله بوحبیب» وزیر امور خارجه لبنان روز گذشته در تلویزیون عربی الجدید اعلام کرد «به لبنان از طریق طرفهای ذیربط تضمین داده شده است که پاسخ اسرائیل به حادثه مجدل شمس «محدود» خواهد بود». رادیو رژیم غاصب اسرائیل نیز روز گذشته اعلام کرد «اسرائیل به جنگ همهجانبه با حزبالله علاقه ندارد و فقط میخواهد ضربات دردناکی به حزبالله وارد کند». تحلیلگران منطقهای از جمله رمزی رباح فلسطینی و جلال البرغوثی که از نزدیک تحولات نظامی منطقه شمال فلسطین را دنبال مینمایند، معتقدند اسرائیل علیرغم تبلیغاتی که علیه حزبالله راه انداخته، علامتی از آمادگی عملیاتی در منطقه شمالی از خود نشان نداده است و این در حالی است که همه میدانند در صورتی که درگیری میان رژیم و حزبالله افزایش یابد، تأثیر آن اولاً در منطقه شمال فلسطین و منطقه جنوبی لبنان آشکار میشود. آنچه از زمان شروع این ادعاها در عمل شاهد بودهایم، افزایش حمله به موقعیتهایی در جنوب لبنان از سوی رژیم میباشد. روز یکشنبه رژیم برای چندمین بار به روستاهای حوله، مرکبه، عیتا الشعب، خیام، شاهین، یارون، میس الجبل، کفرکلا و برج الشمالی حمله کرده است. این روستاها پیش از این نیز طی دوران جنگ غزه، بارها از سوی جنگندههای اسرائیلی مورد حمله قرار گرفتهاند، فقط تعداد حملات در یک روز به حدود دو برابر روزهای دیگر افزایش یافته است.
5ـ به نظر میآید رژیم با برجستهسازی تهدید حزبالله، درصدد سرپوش گذاشتن بر شکست در غزه است. شاخ و شانه کشیدنهای نتانیاهو در حین سفر به آمریکا از این افلاس و دستهای خالی خبر میدهد. چرا که همه میدانند مدتی است سرنوشت نتانیاهو و دولت او برای مقامات حزب دموکرات و مقامات حزب رقیب آن، موضوعیت خود را از دست داده است. و این دو حزب چندماهی است که درگیر انتخابات و فرآیندهای آن هستند و آنقدر هم با یکدیگر درگیر شدهاند که کاندیدای یک حزب ناگزیر به کنارهگیری و کاندیدای حزب دیگر ترور شده است. بنابراین واضح است که مانور نتانیاهو روی همبستگی عملیاتی جدید میان او و سالخوردگان حاکم بر آمریکا تا چه حد سست است. اسرائیل مثل موجودی است که به دلیل خفقانی که با آن مواجه شده، باید تنفس داده شود اما هیچکس نمیتواند بگوید این بیمار با تنفس برمیگردد یا نه. چرا که علائم حیاتی رژیم صهیونیستی رو به زوال است.
سعدالله زارعی