اگرچه بسیاری از پیروان ادیان ابراهیمی معتقدند که احکام دین مطلق و قطعی است و تنها یک «روایت» درست از متون مقدس وجود دارد، اما تاریخ نشان داده که هر گروه و نحله ای، تفسیر خاص خود را از متون دینی داشته است.
این روزها که مساله جنگ غزه در تمام دنیا برجسته شده است، کلام یهودی نیز فعال شده و در مقابل صهیونیسم ایستاده است. در حالیکه صهیونیستها معتقدند برداشت و خوانش آنان از متن مقدس «تنخ» (کتاب مقدس) درست و قطعی است، متکلمان یهودی چپ گرا و ضد صهیونیسم برداشتی دیگر از کتاب مقدس دارند و با خوانشی متفاوت، صهیونیسم را به چالش میکشند.
یهودیت؛ برداشتهای متفاوت از متنی واحد
برداشتهای متفاوت از تورات و احکام و شرایع دین یهودی (هلاخا) از مسائلی بوده است که همیشه در جامعه یهودی وجود داشته است. اگرچه یهودیان تحت زعامت حاخام ها، در جامعهای نسبتا بسته میزیستند، اندیشههای گوناگون در ذهن و جان آنان رسوخ کرد و باعث شد روایات متفاوتی از دین داشته باشند. برای مثال، پیش و حین ظهور مسیح، «فریسی ها» و «صدوقیان» اختلافی عمیق بر سر احکام و شرایع داشتند. در حالیکه گروه اول، تحت تاثیر فلسفههای افلاطونی و گنوسیسم، برداشتی عرفانی از عالم و دین داشتند، گروه دوم به شدت ظاهری و شریعت گرا بودند.
بعد از ظهور اسلام و توسعه کلام عقلی و فلسفه اسلامی در قرن ۳ و ۴ هجری، جامعه یهودیان دو دسته شد. گروهی که به آنها «قرائیم» میگویند، مخالف «تلمود» شده و حجیت شریعت شفاهی و حاخامی را زیر سوال بردند. گروه دوم که به آنها «حاخامی ها» میگویند، یهودیان سنتی بودند که به حجیت تلمود و شریعت شفاهی باور داشته و بر خلاف قرائیمها میگفتند که تورات برای سعادت دینی انسان کافی نیست.
در همین زمان، فلسفه یهودی و برداشت عقل گرایانه و یونانی مآبانه از دین هم رشد پیدا کرد و چندی بعد هم عرفان یهودی (قبالا) در اندلس ظهور کرد و به سرعت جوامع یهودی نشین را در بر گرفت. با این حال، این تلقی و برداشتها فقط تا قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی و کمی بعد از اخراج یهودیان از اسپانیا توسط حکام مسیحی ادامه یافت و بعد از آن، به سرعت سقوط کرد و جای خود را به برداشت شرع گرایانه افرادی، چون «حسدای کرسکاس» داد.
ریشههای برداشت صهیونیستی از احکام تورات در دوران مختلف قابل ردیابی و مشاهده است. با این حال، در اواخر قرن ۱۹ و در آلمان بود که جنبش صهیونیسم به شکل امروزی به قدرت رسید.
صهیونیستها که میتوان آنها را «فاشیستهای یهودی» نامید، برداشتی نژادی و ملی گرایانه از یهودیت داشتند. آنها به یک «هسته سخت» باور دارند و معتقدند یهودیان همواره مردم ثابتی بودند که بعد از غلبه کامل رومیها بر اورشلیم از این دیار اخراج شده و در تبعید به سر میبردند.
آنها معتقدند که این یهودیان تبعید شده به حکم خداوند باید به سرزمین اصلی خود (سرزمین موعود) یعنی «اورشلیم» بازگردند. صهیونیستها تفسیری ملی گرایانه و قوم محورانه از تنخ (کتاب مقدس) دارند و معتقدند هسته اصلی این کتاب داستان سفر قوم یهود به سرزمین موعودش است.
آنها میگویند یهود قوم برگزیده است و خداوند نیز با هدایت خود، این قوم را به سرزمین اصلی اش یعنی اورشلیم هدایت میکند. صهیونیستها بر آنند که داستان سفر قوم یهود از مصر به اورشلیم، تحت هدایت موسی که در کتاب (سفر) خروج تشریح شده قابل اطلاق بر وضع یهودیان فعلی است و همانطور که جانشین موسی یعنی «یوشع» و جانشیناش شروع به کشتن مردم غیر یهودی کرده و زمینهای آنان را از آن خود کردند، یهودیان کنونی نیز باید به کشتار غیر یهودیان پرداخته و به حکم «خدا» اراضی اورشلیم و اطرافش را اشغال کنند.
این تفسیر که تا امروز نیز در بین خاخامها و ایدئولوگهای صهیونیسم رواج دارد با مخالفت متفکران و تحلیلگران مختلف یهودی رو به رو شده است.
گروهی مانند «شلومو زند»، مورخ، معتقدند تاریخ اسرائیل بیش از اینکه «مذهبی» باشد «ملی» است و به همین دلیل، نباید از طریق جعل واژه «قوم یهود» یا تبعید اول و دوم به مسائل مجعول تقلیل داد (اینجا بخوانید). گروهی دیگر متکلمان یهودی هستند که معتقدند برداشت صهیونیستها از باورهای یهودی و متن مقدس غلط و رهزن است.
نائومی کلاین و نقد ایده صهیونیسم با استفاده از داستان گوساله سامری
در میان متکلمان یهودی، گروهی مانند «نائومی کلاین» گرایش چپ دارند و بر مبنای باورهای سوسیالیستی، کلام صهیونیستی را نقد میکنند. نائومی کلاین یک روزنامه نگار و متفکر چپ گرا است. کتاب «دکترین شوک» او نقدی تند و گزنده است بر باورهای کاپیتالیستی. با این حال، او یک یهودی مخالف اسرائیل و صهیونیسم هم است. کلاین در خط مقدم مبارزه دانشجویی و دانشگاهی چپها علیه اسرائیل و جنایاتش در غزه قرار دارد. او سخنرانیهای زیادی برای دانشجویان مخالف اسرائیل در دانشگاههای آمریکا و کانادا ایراد کرده و در چند سخنرانی اخیرش سعی نموده با ارائه تفسیر خاص خودش از کتاب مقدس باورهای صهیونیستها را به چالش بکشد.
کلاین معتقد است بررسی «سفر خروج» به خوبی میتواند وضعیت صهیونیستها را مشخص کند. از نظر او، داستان «گوساله سامری» همه چیز را نشان میدهد. در این داستان، یهودیان که تازه از ظلم و ستم فرعون رهایی پیدا کرده بودند، از غیبت موسی استفاده کرده و با کمک هارون، برادر موسی سیم و زری را به آتش ریخته و گوسالهای طلایی درست میکنند و به عنوان «بت» میپرستند. کلاین معتقد است «گوساله طلایی» یا سامری همان صهیونیسم است. او میگوید همانطور که یهودیها «آزادی» خود را به یک «بت» فروخته و اسیر تمنیات کوتاه مدت دنیا شدند، یهودیان پیرو صهیونیسم نیز آزادی خود را به ایده «صهیونیسم» فروختند و بنده آن شدند.
کلاین در این رابطه میگوید: «به موسی فکر میکنم، و به خشم او؛ وقتی که از کوه {طور} پایین آمد و بنی اسرائیل را در حال پرستش گوساله طلایی دید ... در این عید فصح {روزی که بنی اسرائیل از دست فرعون رهایی یافت و از مصر گریخت}، یهودیان نه نیازی به بت دروغین صهیونیسم دارند و نه آن را میخواهند. ما میخواهیم از پروژهای که به نام ما نسل کشی میکند رها شویم.»
کلاین در جایی دیگر میگوید: «بسیاری از اعضای جامعه یهودی دوباره به پرستش بتهای دروغین باز گشته اند. آنها فریب جادوی این بت را خوردند، از شراب او مست شدند و از زشتیهای او نجس گردیدند. این بت دروغین «صهیونیسم» است. این یک بت دروغین است که عمیقترین داستانهای کتاب مقدس را که در مورد عدالت و آزادی از بردگی است، ربوده است. این بت دروغین فلسفه داستان عید فصح {آزادی از بردگی} را تغییر داده و آن را به سلاحهای وحشیانه جهت استعمار و دزدیدن زمین و پاکسازی قومی و نسل کشی تبدیل کرده است.»
نائومی کلاین معتقد است تفسیر فاشیستی صهیونیستها از احکام تورات باعث شده، بار اخلاقی آموزههای تورات از بین رفته و از معنا تهی شوند. به همین جهت، صهیونیستها با این توجیه که قوم یهود قوم برگزیده خداست و بدون پاسخگویی به خدا، هر کاری را میتواند انجام دهد و هر فعلی که این قوم را سعادتمند کند درست و موجه است، به هر جنایتی دست میزنند.
کلاین میگوید: «صهیونیسم بتی است که بسیاری از مردم ما را به مسیری عمیقاً غیراخلاقی سوق داده است. آنها دستورات اصلی کتاب مقدس {یعنی ۱۰ فرمان} را نادیده میگیرند. دستورانی مانند قتل نکن، دزدی نکن، حرص نورز و ... همه و همه از بین رفته اند. {صهیونیسم} یک بت دروغین است که میخواهد آزادی یهودیان را از طریق بمبهای خوشهای که کودکان فلسطینی را میکشد، به دست آورد، در حالیکه این امر ممکن نیست.»