در نگاه اول بسیاری چنین گمان میکنند که جامعه آمریکا ، جامعهای غیر ایدئولوژیک است. برای مثال برخی چنین تصور میکنند که جوامعی همچون کوبا، ایران، چین و... گرفتار مسالهای به نام ایدئولوژی هستند (اگر ایدئولوژی را به معنای منفی آن مدنظر بگیریم) اما برای مثال، کشورهای غربی همچون فرانسه، انگلیس و آمریکا ایدئولوژیک نیستند. به باور من این یکی از غلطترین نگاهها به وضع موجود جهان است. اگر ما ایدئولوژی ساختارمند و درونی شده در آمریکا را نمیبینیم به دلیل این است که ایدئولوژی لیبرالیسم یا سرمایهداری چنان بسط یافته و چنان جامعه را شکل داده که مانند هوایی که تنفس میشود متوجه آن نیستیم. ما زمانی به هوا فکر میکنیم که کسی راه تنفس ما را مسدود کرده باشد و در تنگنا باشیم. در لحظات بسیار بسیار بحرانی است که ایدئولوژی غربی خود را آشکار میکند. بحران به این معنا که وقتی شما با غیریت کاملا متمایز روبهرو میشوید در آمریکا، میتوانید بفهمید که عجب ایدئولوژی قدرتمندی در این جامعه وجود داشته اما ما هیچگاه متوجه وجود آن نبودهایم. برای نمونه یکی از آن لحظات حساس و بحرانی چیزی است که ما امروز با مساله فلسطین در آن قرار گرفتهایم. قتلعام و نسلکشی انسان در غزه رخ میدهد اما اگر کسی درباره فلسطین یک خط بنویسد، او را از دانشگاه اخراج میکنند؛ 28 کارمند گوگل صرفا به دلیل اعتراض به سیاستهای فروش اطلاعات به اسرائیل اخراج میشوند. دکتر عبیر ابویعبیص، استاد هماتولوژی و انکولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه اِمُری، به دلیل شرکت در تظاهرات مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن و حمایت از فلسطین در فضای مجازی از دانشگاه اخراج میشود. مجریان شبکههای تلویزیونی شغل خود را پس از حمایت از مردم فلسطین از دست میدهند. همچنین میشود به همین موج سرکوب به بهانه «یهودستیزی» اشاره کرد؛ بهانهای که روسای دانشگاههای هاروارد، امآیتی، پنسیلوانیا و ماساچوست را فقط به خاطر اینکه در دانشگاههای تحت مدیریت آنها دانشجویان از فلسطین حمایت کردند راهی دادگاه کرد. در همین جلسات بود که رئیس دانشگاه پنسیلوانیا مجبور به استعفا شد. شما توجه کنید فردی مانند کریم بنزما به دلیل حمایت از مردم فلسطین در یک توئیت، متهم به ارتباط داشتن با اخوانالمسلمین میشود و درخواست سلب تابعیت بنزما و پس گرفتن توپ طلا از او مطرح میشود.
حتی بعد از انتشار یک فراخوان برای آتشبس در غزه، مجله «Artforum» سردبیر ارشد خود دیوید ولاسکو را برکنار کرد و مدعی شد انتشار این فراخوان با استانداردهای رسانهای آنها مطابقت ندارد! این مساله آنقدر فراتر میرود که حتی سوزان ساراندون، بازیگر برنده اسکار توسط شرکت سازنده اسپای گلس (Spyglass) از پروژه فیلم «جیغ۷» اخراج میشود. این بخشی از ماجراست. میشود نام و رسم هزاران نفر دیگر را ردیف کرد که صرفا به دلیل اعتراض به نسلکشی در فلسطین شغل خود را از دست دادهاند.
حالا شما گمان میکنید این جامعه غیرایدئولوژیک است؟ پس چرا اینگونه با مسائل برخورد میکند؟ نکته مهم اینجاست که همه جوامع به نوعی درگیر ایدئولوژی هستند. همه جوامع در گذار از کلیسا به وضع مدرن از یک رحم اجارهای به نام ایدئولوژی استفاده کردهاند. درباره کشور ما ایران چنین القا میشود که با مفهوم ایدئولوژی از زمان جنبش مشروطه و به نحو جدی در قرن بیستم و با طرح ناسیونالیسم با مفهوم ایدئولوژی آشنا شد. در ادامه نیز گفته میشود بهرغم وجود ایدئولوژیهای مختلف اما در نهایت این اسلامگرایی بود که توانست ابزار قدرت را در دست بگیرد. طرح چنین مفهومی پیرامون ایران به معنای آن نیست که دیگر جوامع غربی خالی از ایدئولوژی هستند. همه این جوامع ایدئولوژی دارند اما ایدئولوژیهای آنان بسیار عمیق و مستحکم است. به همین دلیل است که فوکو در اواخر قرن بیستم معتقد است تکنولوژیهای قدرت در جوامع مدرن وجود دارد. فوکو در باب جوامع مدرن همچون فرانسه و آمریکا سخن میگوید. وی مفهومی تحت عنوان «panopticon» یا قدرت تمامیتبین را طرح میکند. قدرت تمامیتبین فراتر از قدرت تمامیتخواه با توتالیتر است. در برابر با قدرت توتالیتر، شما میتوانید آن را با انگشت مورد اشاره قرار دهید و نسبت به وجود چنین قدرتی خودآگاهی پیدا کنید اما قدرت تمامیتبین چنان وجود جامعه و شما را احاطه کرده که در همه جا هست اما شما حتی متوجه حضور آن هم نیستید در حالی که به طور ناخودآگاه زندگی شما را جهت میدهد.
به باور من قدرت در ایران نهتنها تمامیتبین نیست، بلکه حتی تمامیتخواه یا توتالیتر هم نیست. قدرت توتالیتر در اروپای شرقی برای مثال وجود داشت. قدرت کاملا میتوانست جامعه را کنترل کند اما مرز میان جامعه و قدرت مشخص بود. در فرانسه، آلمان، انگلیس و آمریکا حتی چنین امری نیز قابل تشخیص نیست. زمانی مردم میتوانند حضور پررنگ قدرت در جامعه را تشخیص دهند که اتفاقی رخ میدهد، مانند آنچه در فلسطین به وجود آمد. در چنین موقفی است که دولت مدرن آن ابزار قدرت مداخلهگر خود را به وسط حوزه عمومی آورده و دانشگاه، رسانه و همه چیز را کنترل میکند. یک مثال خوب برای این موضوع جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ است. با شروع جنگ 3 میلیون انگلیسی در خیابان تظاهرات و پیاده به سمت لندن حرکت میکنند تا بگویند انگلیس نباید وارد جنگ شود اما تونی بلر کار خود را انجام میدهد. مگر نمیگویند در دولتهای دموکرات اگر جامعه مدنی فعال شود کنش دولتها را جهت میدهد؟ چگونه است که قدرت کار خود را انجام میدهد. این یعنی ایدئولوژی کار خود را انجام میدهد.
دکترسیدجواد میری