واشنگتن و لندن ماجراجویی احمقانهای را در دریای سرخ و تنگه بابالمندب آغاز کردهاند که فرجام آن قطعا چیزی جز شکست و تباهی نخواهد بود. در اثبات این گزاره همین بس که انصارالله بایستههای بازدارندگی و اقدام و نسبتسنجی میان این ۲ مولفه را بخوبی طی ۸ سال جنگ نابرابر و نامتقارن با آلسعود و امارات آموخته و اکنون در حال رصد هوشمندانه میدان و برنامهریزی دقیق برای گامهای عملیاتی بعدی است. دولتهای ریشی سوناک در لندن و جو بایدن در واشنگتن یک وجه مشترک پررنگ در حوزه سیاست خارجی خود دارند و آن عدم تشخیص حماقت راهبردی از اقدام تاکتیکی است!
سال 2014 میلادی، زمانی که بنسلمان عزم خود را برای اشغال یمن و از بین بردن انصارالله جزم کرد، ۲ مشوق اصلی وی دولتهای دموکرات و محافظهکار آمریکا و انگلیس بودند. تحقق «یمن منهای مقاومت»، هدفی بود که لندن، واشنگتن، ریاض و ابوظبی آن را بارها در اتاقهای فکر فرماندهان نظامی و استراتژیستهای سیاسی مرور کرده و ابعاد و جزئیات آن را به تصویر کشیده بودند. با این حال مقاومت یمن پس از ۸ سال استقامت و پایداری، به دشمنان آموخت گفتمان مقاومت و متعلقات آن (از جمله توان نظامی و میدانی) اساسا مقولاتی نیستند که قابل کمیسازی یا محاسبه عددی و زمانی باشد! امروز، در ابتدای سال 2024، مقامات آمریکایی و انگلیسی دچار حماقت راهبردی مطلقی شدهاند که آثار و تبعاتش نهتنها در زمان حال، بلکه در آینده نیز گریبانگیر غرب و رژیم اشغالگر قدس خواهد شد.
بهانه واشنگتن و لندن در حمله به مواضع انصارالله، تهدید امنیت دریایی و آبراههای بینالمللی بوده است اما مسجل است اقدامات یمنیها صرفا محدود به کشتیهایی است که به مقصد اراضی اشغالی حرکت میکنند. یمنیها طی 100 روز اخیر هیچ اقدامی علیه سایر کشتیها انجام ندادهاند. از این رو حمله به یمن مطابق یک تفسیر دروغین و عامدانه نسبت به تحولات جاری در دریای سرخ انجام شده و قطعا مشروعیت بینالمللی ندارد. فراتر از آن، قطعا از این پس دریانوردی کشتیهای آمریکایی و انگلیسی هم در کنار کشتیهای رژیم تروریست صهیونیست در دریای سرخ و تنگه بابالمندب به چالشی سخت کشیده خواهد شد. این چالش فرازمانی بوده و دیگر نمیتوان آن را تابعی از جنگ غزه در نظر گرفت.
به عبارت بهتر، تا قبل از حملات اخیر، اقدامات شجاعانه و غیرتمندانه مقاومت یمن در جلوگیری از حرکت کشتیهای تجاری و نظامی به سوی اراضی اشغالی، متغیری وابسته به جنگ غزه بود اما از این پس، شاهد باز شدن پروندهای تاریخی هستیم که در یک سوی آن واشنگتن –لندن - تلآویو و در سوی دیگر آن صنعا قرار دارد. گشودن یک جبهه تازه از سوی آمریکا و انگلیس، نهتنها مصداق بازدارندگی محسوب نمیشود، بلکه مترادف با خلق بحرانی تازه علیه این ۲ بازیگر مداخلهگر و حامی تروریسم صهیونیستی به شمار میآید. از این رو کنشگری وقیح اخیر واشنگتن و لندن در دریای سرخ را نه در بطن جنگ غزه، بلکه باید در قالب یک منازعه جدید از سوی غرب مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. قطعا جنگ غزه بهزودی با پیروزی رسمی حماس و جهاد اسلامی و ناکامی رژیم کودککش صهیونیست در رسیدن به اهدافی مانند نابودی حماس و اشغال غزه به پایان خواهد رسید اما این به معنای پایان مناقشه در دریای سرخ نخواهد بود. انصارالله از این پس این حق مشروع و قانونی را خواهد داشت که ناظر بر یک تهدید بالفعل، اقدامات لازم را جهت تامین امنیت دریای سرخ و بابالمندب و حفظ منافع ملی یمنیها انجام دهد. این اقدام میتواند ماهیتی نظامی - امنیتی داشته باشد و ناظر بر حرکت کشتیهای تجاری یا نظامی آمریکایی و انگلیسی طراحی شود. هرگونه اقدامی که انصارالله در برهه کنونی یا آینده انجام دهد، ناظر بر همین کنش غیرقانونی و تهاجمی لندن و واشنگتن بوده و در قالب اقدام مشروع یمنیها توجیه قانونی و منطقی خواهد داشت. قطعا آمریکا و انگلیس بخشی از هزینههای تصاعدی خبط و حماقت راهبردی خود را در همین برهه زمانی و بخش دیگری از آن را در زمان و مختصاتی غیرقابل تصور پرداخت خواهند کرد.
حنیف غفاری