حرکت سرمربی تیم ملی والیبال کشورمان یک حرکت مفید و مثبت بود. در دنیایی که بیشتر آدمها رقم قراردادشان را بیشتر از آبرو و اعتبارشان دوست دارند کسی استعفا نمیدهد...
والیبال ایران با استخدام ولاسکو متحول شد و از یک ورزش همیشه بازنده در آسیا به یک قدرت جهانی تبدیل شد. نفع آن را همه بردند، رئیس فدراسیون به معاونت وزارت رسید و بازیکنان لژیونر شدند، والیبال وارد الزامات پخش تلویزیونی شد و رقم قراردادها در لیگ به نزدیکی فوتبال رسید که همه اینها از برکات آوردن یک مربی خوب بود.
والیبال ما بعد از ولاسکو دیگر رنگ موفقیت ندید، مربیان یکی یکی آمدند و رفتند تا نوبت به مربی ایرانی برسد. اینجا ما قصد نقد تخصصی در این رشته نداریم و وارد ارزش گذاری فنی روی کیفیت کار مربی نمیشویم اما نتایج نشان میدهد که والیبال ما ناکام بوده و به احتمال زیاد به المپیک پاریس نمیرسد.
ایران به آلمان و اوکراین و جمهوری چک باخت و تنها قطر را برد و تازه بازی با برزیل و ایتالیا و کوبا باقیست! این نتایج باعث شد تا سرمربی استعفا دهد و همان جا در برزیل یک مربی موقت انتخاب شود.
بهروز عطایی از ملیپوشان والیبال ما بود. کارنامه او در ردههای پایه درخشان و باز هم میگوییم که هدف از نوشتن این مطلب تایید یا عدم تایید فنی عطایی نیست اما این حرکت که او حاضر نشد به هر قیمت بماند و تیم بیشتر از این لطمه بخورد قابل تقدیر است.
مربی معلم و نماد شاگردانش است. وظیفه او فقط بحثهای تخصصی نیست. او مربیان فردا را میسازد و نسلهای بعدی باید از میراث او تغذیه کنند. یک مربی وقتی میبیند که نمیتواند دیگر با حضورش به تیم کمک کند، چرا باید به هر قیمتی بماند؟
متاسفانه در ورزش ما کمتر کسی است که این چنین فکر کند. همه آنقدر میمانند تا اخراج شوند و بتوانند به رقم قراردادشان برسند. انگار ورزش و کل آن تیمی که هدایتش را بر عهده داشتند هیچ ارزش و اهمیتی ندارد. انگار پیشینه و سابقه خود آنها نیز مهم نیست که چه زحماتی کشیدهاند تا به این جایگاه برسند، همه چیز فدای رقم قرارداد میشود...