طی روزهای اخیر جریانات رسانهای مشکوکی به بهانههای مختلف تلاش ویژهای را با هدف ایجاد درگیری میان ایران و گروه طالبان در افغانستان آغاز کردهاند.
از اواسط سال 1400 که در پی خروج مفتضحانه ایالات متحده آمریکا و نیروهای نظامی ناتو از افغانستان، گروه طالبان با تصرف کابل زمام حکومت را در این کشور به دست گرفت، جریانهای مختلف داخلی و خارجی با ارائه تحلیلهایی غیر واقعی، راهبرد تهران در قبال این موضوع مهم را به چالش کشیده و از زوایای مختلف کوشیدند به هر شکل ممکن پای ایران را به مناقشهای بزرگ باز کنند.
در آن زمان جمهوری اسلامی ایران از میان سه راهبرد محتمل یعنی «درگیری با طالبان»، «بیتفاوتی نسبت به تحولات افغانستان» و «مدیریت و راهبری مدبرانه موضوع»، گزینه سوم را انتخاب کرده بود تا با توجه به شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی، کمترین آسیب از این ناحیه متوجه کشور شود.
مخالفین و منتقدین راهبرد نظام در این خصوص عملا به دو دسته تقسیم میشدند:
دسته اول کسانی بودند که با توجه به سابقه سیاه طالبان در دوره اول حکومتشان در افغانستان، معتقد بودند جمهوری اسلامی نباید اجازه تثبیت مجدد آنان در کشور همسایه را بدهد، به ویژه اینکه به دلیل ماهیت اعتقادی طالبان، اساسا نمیتوان انتظار کنار آمدن آنها با جمهوری اسلامی و جریان شیعه را داشت.
دسته دوم کسانی بودند که همسو با جریانهای غربگرا و رسانههای معاند فارسیزبان در پی «اینهمانیسازی» میان اندیشه حاکم بر جمهوری اسلامی و تفکرات طالبانی بودند و راهبرد نظام در چگونگی مواجهه با طالبان را عامدانه به عنوان دلیلی بر یکسان بودن ایدئولوژیها القا میکردند.
گذشتِ زمان البته بر همگان از جمله منتقدین منصف و دغدغهمند ثابت کرد که راهبرد جمهوری اسلامی در خصوص شیوه مواجهه با طالبان تا چه اندازه دوراندیشانه بوده و کشور را از افتادن به دامی که غربیها پهن کرده بودند باز داشته است.
با این وجود؛ طی این مدت همواره جریان دوم با راهبری سرویسهای اطلاعاتی غربی به هر بهانهای سعی کردهاند با تفرقهافکنی و تزریق تنش به فضای فیمابین دو کشور، شرایط را بحرانی جلوه داده و به هر میزان که میتوانند درگیری ایجاد کنند.
بدتر اینکه؛ اخیرا بخشی از رسانههای داخلی نیز به بهانههایی چون موضوع حقابه هیرمند یا بروز برخی درگیریها در مرز، دست به انتشار اخبار کذب با محوریت تشویق به جنگ با افغانستان زدهاند که متاسفانه ضریب گرفته و اقشاری از جریان انقلابی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است.
در این میان جریانات مشکوکی که فعالیتهای سازماندهی شدهای به ویژه در پوشش انقلابیگری دارند، با استفاده گسترده از ویدئوهای تقطیع شده و انتشار گسترده اخبار و اطلاعات برای تحریک احساسات عمومی تلاش کردهاند تا دعوا به نقطه بی بازگشتی برسد و مردم در مقابل تصمیم و راهبرد نظام قرار بگیرند.
اینها همان جریاناتی هستند که همواره ایران را به جنگافروزی و ثباتزدایی در منطقه و عرصه بینالمللی متهم میکنند و قطعا در صورت بروز هرگونه درگیری، مجددا ریل خود را عوض کرده و ساز جدیدی را کوک خواهند کرد.
انتشار فیلم «حمله بلوچهای جداییطلب به ارتش پاکستان» در یکی از این رسانهها که از آن به عنوان شلیک تیر خلاص به سرباز ایرانی یاد شده یا انتشار فیلم «رژه نفربرهای پرومکس طالبان در قندهار» با صداگذاری جعلی، از جمله این موارد است.
آنچه اما در این میان مهم است اینکه؛ شرایط میان دو کشور کمترین شباهتی به آنچه این جریانات و رسانههایشان روایت میکنند ندارد و نهادهای مسئول در نظام جمهوری اسلامی با اشراف و دوراندیشی کامل در تلاش برای حفظ حقوق ملت ایران با کمترین میزان تنشزایی در منطقه هستند.