بسیاری از علاقهمندان فیلم و سریال، « پژمان بازغی » را با نقش یک راننده جوان عشقِ بازیگری بهیاد میآورند؛ در سریال «آژانس دوستی» که همسرش «صدیقه» (با بازیِ سحر جعفری جوزانی) مدام او را «جوادجان» صدا میکرد و...، شاید هم بگوییم که چه جالب! آرزوی آن کاراکتر در آن مجموعه سرآخر در دنیای واقعی برای ایفاکنندهاش، برآورده شد و حالا دیگر «پژمان بازغی» یک چهره شناختهشده در عرصه بازیگری است.
حضور «بازغی» در فضای هنر، از دلِ یک چرخش ناگهانی در مسیر تحصیلش شکل گرفت؛ او پس از قبولی در دانشگاه آزاد واحد لاهیجان، برای تحصیل رشته مهندسی معدن به آنجا میرود و از همانجا با سینما آشنا و وارد سینمای جوانان مرکز گیلان میشود، در «اعتراف» بازی میکند که در رشت ساخته شد و جز او، شاهد حضور هنرمندانی دیگر ازایندیار نظیرِ زندهیادها عباس امیری و ملکه رنجبر نیز بودیم.
دوسالبعد در «پایتخت» به دو پروژه سینمایی میپیوندد: «جوانی» ساخته مجید قاریزاده و «بلوغ» ساخته مسعود جعفری جوزانی؛ بااینحال، او همانسال با جوزانیها یک همکاری دیگر را تجربه میکند که اینیکی بهاصطلاح برایش «آمد» داشت: «آژانس دوستی» مجموعهای پربیننده بود که پخش آن از شبکه یک، دوسالی طول کشید. بهنوعی میتوان گفت همین سریال باعث شهرت اولیه او؛ دستکم بین مخاطبان عام شد.
«این یک دادگاه نیست» بهکارگردانی اصغر توسلی باعث شد چهره او بیشتر در ذهن مردم حک شود و این تثبیت را شاید بتوان گفت سال 1381 با حضوری دیگر در تلویزیون بهنام «دریاییها» تکرار کرد؛ مجموعهای در 26 قسمت ساخته سیروس مقدم که او را در کنار پروانه معصومی، داریوش ارجمند، رضا عطاران و مریلا زارعی قرار داد.
در سینما یکی از اولین اتفاقهای متفاوت برای او با «سربازهای جمعه» رقم خورد؛ فیلمی از مسعود کیمیایی درباره چند سرباز که یکروز جمعه همراه گروهبانشان به شهر میآیند؛ اما وقوع حوادثی آنها را به نگاهی دیگر میرساند. محمدرضا فروتن، بهرام رادان و پولاد کیمیایی، دیگر بازیگرانی بودند که جمع این سربازها را کامل میکردند.
سال 1382 برای او جز این فیلم، دو کار دیگر نیز با خود داشت: «تارا و تب توتفرنگی» و «دوئل»؛ که دومی ساخته احمدرضا درویش پروژهای عظیم در حوزه دفاع مقدس بود و نهتنها در جشنواره بسیار تقدیر شد؛ بلکه اکرانی موفق را هم تجربه کرد. حضور بازغی دراینفیلم در جانبخشی به دو مقطع سنی از یک کاراکتر که مستلزم اجرای گریمی سنگین روی یکیازآنها نیز بود، باعث شد تا تواناییهایِ بازیگریِ او بیشتر بهچشم بیاید.
«دوئل» نخستین فیلم سینمایی ایران بود که با صدای دالبی دیجیتال ضبط شد و یکی از گرانترین فیلمهای مستقل در تاریخ سینمای ایران است. این فیلم، موفق به دریافت هشت سیمرغ بلورین از بیستودومیندوره جشنواره فیلم فجر شد و اگرچه نام «پژمان بازغی» نیز بهخاطرش وارد فهرست کاندیدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد شد؛ اما در کمال تعجب، این جایزه به او نرسید.
«زینال» بهویژه در سکانسهای زمان حالکه سنی از این شخصیت گذشته، با بازی قابلتوجه و دیدنیِ «بازغی»؛ آنهم درحالیکه عمدتاً بر نگاه استوار بود تا دیالوگ، برگ برنده او درآنسالها شد تا نگاهی جدّیتر به پتانسیلهای او در بازیگری شود؛ هرچند در مصاحبهای که سالها بعد انجام داد، گفت:
«متأسفانه برخی از کارگردانها دوست دارند که نقشهای کمدیالوگ را بازی و بیشتر از میمیکم استفاده کنم. نمیدانم این اتفاق از کجا شکل گرفت. بهنظرم بعد از دوئل بود؛ اما خودم اصلاً دلم نمیخواهد نقش کمدیالوگ بازی کنم و برایم سخت است. نقش پر دیالوگ مثل فوروارد یک تیم است و معمولاً بازیگرهای پردیالوگ در سینما بیشتر دیده میشوند. یادم هست که یک فیلم بازی کردم، بازیگر مقابلم آنقدر دیالوگ گفت، بهش سیمرغ دادند؛ اما من کاندیدا هم نشدم! همیشه در سینمای ما، دیالوگگفتن و شلوغبازی بهچشم میآید و بازیگری که ساکتتر و کمدیالوگ است، مهجور میماند».
او در عرصه سریال، چه در تلویزیون و چه نمایش خانگی نیز حضوری موفق داشته که «خاتون»، «سایه آفتاب»، «مرد هزارچهره»، «فاکتور هشت»، «تاوان»، «سرزمین کهن»، «گذر از رنجها»، «آسمان من»، «مرضیه»، «افرا» و ... ازآنجملهاند. بااینهمه، یکی از مؤثرترین فعالیتهایش در سالهایی که محبوبیت او را نزد مخاطبان جعبه جادو بیشازپیش افزایش داد، حضور بهعنوان مجری مسابقه جذاب «کودک شو» بود که بهخوبی توانمندیهای او در عرصه اجرا نیز نشان داد.
بهبهانه این برنامه، آزادسازی خرمشهر و بازی درخشان او در «دوئل» لحظاتی با او گفتوگو داشتیم که بخشی از آن در این مکتوبه آمده و مشروح آن بهزودی منتشر خواهد شد.
نکتهای که شاید بیش از همه در جریانِ گفتوگو با پژمان بازغی پیرامونِ حوزه دفاعمقدس و کارهایی که در این عرصه ساخته شده، قابل توجه است؛ وقتی از او سؤال کردیم به نظر شما چند درصد از اتفاقات آزادسازی خرمشهر و دفاعمقدس تاکنون دستمایه ساخت فیلم شده و به نوعی ادایِ دین شده، که او به این نکته اشاره کرد «خیلی کم... خیلی کم...»
ما موظفیم یاد مردمی را زنده نگه داریم که مقاومت کردند
* بگذارید صحبت درباره آزادسازی خرمشهر و فیلم «دوئل» را از اینجا شروع کنیم. سال 1371 به تلویزیون آمدید. یاد فردوس کاویانی را همینجا گرامی میداریم که در سریال «آژانس دوستی» کنار هم به ایفای نقش میپرداختید. دلمان واقعاً برای آن کارهای قدیمی تنگ شده است. در سالروز آزادسازی خرمشهر و سوم خردادماه، یادِ آن صحبتهای شما در نشست خبری فیلم «دوئل» میافتم که بلند شدید و گفتید از ته دلم میخواستم برای خرمشهر کاری کرده باشم.
این نکته برمیگردد به اینکه پدرم نظامی و بازنشسته شدند؛ خیلی از همکاران پدرم شهید شدند. من فکر میکنم جنگ 8 ساله ما با عراق در واقع یک تاریخ زنده حال حاضر نسلهای دهه 50، 60، 70 و 80 هست. آخرین کاری هم کردم در حوزه دفاع مقدس فیلم شوماه به کارگردانی مژگان بیات است، راجع به شهدای غواص است.
من فکر میکنم ما موظفیم یاد این عزیزان را زنده نگه داریم. یاد مردمی که مقاومت کردند؛ چرا که اگر هنرمند مردم را نداشته باشد هرچه قدر هم هنرمند باشد هنرمند مردمی نیست.
من فکر میکنم که اگر من بتوانم با فیلمهایی که کار میکنم خاطرهای از خانوادهای زنده کنم و بتوانم به جوانِ نسل امروز رشادت این مردم را نشان بدهم آنجاست که توانستهام یک کار هنرمندانه انجام بدهم.
بازی در نقش زینال حاصل 10 سال تلاشم در سینماست
*از شخصیت جواد در سریال «آژانس دوستی» تا زینال ِ فیلم «دوئل» چقدر فاصله است؟
مسلماً فاصلهاش زیاد است. هم برای من، هم برای این کار. جواد تجربه اولیهام بود و در واقع بازی در نقش جواد برای من یک کار تجربی بود. اما ایفای نقش زینال یک کار، یک بازی و یک تولید حرفهای است. برای همین است که میگویم خیلی تفاوت دارد. قطعاً پژمان بازغی خیلی تلاش کرده که از جواد به زینال حمیدآوی برسد. بازی در نقش زینال حاصل 10 سال تلاش من در عرصه سینماست.
* کار در تلویزیون سختتر است یا در سینما؟
هرکدام شرایط ویژه می طلبد. در تلویزیون ما با مخاطب عام مواجهیم و یک نقش از هیچ به پختگی میرسد اما در سینما در حداقل زمان باید نقش به حداکثر تعریف از آن نقش برسد. در واقع در تلویزیون باید خوب بازی کنی و بتوانی به سادگی با مخاطب عام ارتباط برقرار کنی. در سینما باید تلاش کنی که ماندگار شوی و مخاطب را به سینما کشیده و او را به تماشای فیلم مجاب کنی.
پژمان بازغی چرا «دوئل» را قبول کرد؟
* برگردیم به «دوئل»؛ کار احمدرضا درویش چه ویژگی داشت که پیشنهاد بازی در این فیلم را پذیرفتید؟
بزرگترین ویژگیاش حضور احمدرضا درویش به عنوان کسی که سینما دغدغه ذهنی و زندگیاش است و دلیل بعدی شخصیت زینال حمیدآوی بود. این شخصیت آنقدر زیبا نوشته شده بود که نه تنها من بلکه شاید هیچ بازیگر دیگری هم «نه» نمیگفت.
ویژگی بعدی فیلم دوئل حضور تهیهکننده قوی آن است که از پتانسیلهای موجود به خوبی استفاده میکرد و سرفرصت فیلمی ساخته شد که یک تیم کاملاً حرفهای از بهترینهای سینمای ایران را همراه داشت.
تمام اینها پارامترهایی است که یک بازیگر میتوانست نقش را قبول کند.
کمتر روزی بود که صدای آژیر را نشنویم
* جنگ برای شما چه مفهومی دارد؟
بزرگترین حادثه تاریخ معاصر ما بعد از انقلاب، جنگ است. به هر حال در زمانی که من بزرگ میشدم و رشد میکردم جنگ را حس کردم. آثار مخرب جنگ را هنوز میتوان در خانوادهها دید. جیره بندی آب، برق، غذا و رفتن کاروانهای داوطلبان به جبههها، تشییع شهدا و بمباران چیزهایی است که در ذهن من باقی مانده است.
در سالهای جنگ خانواده ما به علت شغل پدرم در بوشهر زندگی میکرد؛ به خاطر وجود نیروگاه اتمی و سایت بسیار مجهز بوشهر، دشمن علاقه زیادی برای تخریب این شهر داشت و کمتر روزی بود که صدای آژیر را نشنویم. اگرچه مدرسهها تعطیل میشدند و ما به خانه بازمیگشتیم و آن روزها از این اتفاق خوشحال بودیم اما حالا که به آن روزها نگاه میکنم میبینم چه روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم.
* صحبت کردن به لهجه جنوبی برای شما سخت نبود؟
یاد گرفتیم، در ابتدا؛ چرا کمی سخت بود اما بعد از دو ماه روخوانی یاد گرفتیم و صحبت کردن برای ما عادی شد.
خیلی دوست داشتم از نزدیک با سعید راد روبهرو شوم
* از بازی کنار «سعید راد» بگویید.
آخرین فیلمی که از او در ذهن من مانده بود، فیلم خط قرمز و بازی فوقالعادهاش بود.
خیلی دلم میخواست از نزدیک با سعید راد روبهرو شوم. به هر حال کسانی چون سعید راد که متعلق به یک سینمای دیگرند و یک سری تجربیات منحصر به فرد دارند و در طول زمان بر تجربیات آنها نیز افزوده شده. بازی در کنارشان نه تنها خالی از لطف نیست، بلکه پر از کسب تجربه است.
چند اتفاق که نزدیک بود جانِ پژمان بازغی به خطر بیفتد
* درباره خطری که چشمتان را در «دوئل» تهدید کرده بود صحبت کردید و از این خاطرات عجیب و غریب زیاد هست؛ فکر میکنم اتفاقات دیگری هم افتاد که جانتان را به خطر انداخت؟
دوئل خاطرات فراوان داشت. سختیهای خودش را داشت. در آبان ماه بود منطقهای که کار میکردیم برف میآمد با یک پیراهن مجبور بودیم در زیر باران بازی کنیم. البته که گروه تهیه و تولید دوئل خیلی سعی کردند فضا را مهیا کنند اما به هر حال فضای فیزیکی و میدانی هیچوقت مهیا نمیشد، چون در فضای باز کار می کردیم.
شما به تهدید چشم و اتفاقی که نزدیک بود به تخلیه چشمانم برسد صحبت کردید. ماجرا از این قرار بود؛ یک روز سر صحنه بعد از تحمل دو ساعت و نیم گریم، داریوش صادقیان میخواست در چشم من لنز بگذارد که متوجه شد لنز از چشم من بیرون میآید. وقتی زیر نور آن را نگاه کردیم دیدم که لنز پاره شده بود. کلی هنرور داشتیم و آفتاب داشت غروب میکرد و فرصت نبود تا لنز دیگری جایگزین کنیم. از آقای درویش پرسیدم صحنهای که میخواهیم بگیریم چقدر است و ایشان گفتند 15 ثانیه. گفتم باشد بگیریم. من پلک نمیزنم. بعدها متوجه شدم اگر پلک میزدم و آن لنز به پشت چشم من میرفت باید چشمم را تخلیه میکردند اما آن روزگار ما شور دیگری داشتیم و الان در سینمابدین شکل نیست.
واقعاً زینال خیلی زحمت کشید هم با اسب او را کشیدند و هم او را سر و ته کردند. خارج از صحنه دچار مار گزیدگی شدم که اگر بچهها به دادم نمیرسیدند شاید الان خدمت شما نبودم.
ماجرای کسی که در «فرودگاه» بابت بازی در سریال «دولت مخفی» تشکر کرد
* این عشق از کجا آمده است که جانتان به خطر میافتد اما علاقه دارید در کارهای دفاعمقدس ایفای نقش کنید. یا هر موقع دیدهام درباره خانوادههای معظم شهدا و خود شهدا با یک عشق و علاقهای صحبت میکنید.
کار دفاع مقدسی زیاد داشتم. خاطرهای تعریف کنم پاسختان را بگیرید. گیت فرودگاه را رد میکردم، جوانی از بچههای حفاظت صدایم کرد. گفتم چه شده؟ گفت میخواهم یک تشکر از شما داشته باشم. گفتم بابت چه؟ گفتم بابت سریال «دولت مخفی» که از شما پخش میشود. گفتم چطور؟ گفت پدر من 8 سال در زندانهای بعث عراق اسیر بودند و هر شب این سریال را میبینند و گریه میکنند. حتی جالب است به ما نشان میدهند اینجای سریال در حقیقت چه بوده و چقدر سریال به واقعیت نزدیک بوده است. دقیقا ما این همذاتپنداری را با سریال داشتیم.
هنوز خیلی از جانبازان ما زندهاند؛ خیلی از کسانی که در جنگ سهم مهمی داشتند در توانبخشیهایی زندگی میکنند که بسیاری به آنها سر نمیزنند و ما اصلاً نمیتوانیم اینها را فراموش کنیم. اینها مردم این سرزمیناند و هیچ فرقی نمیکند هرکسی که واقعاً در این کشور زندگی میکند جزو برادران و خواهران من هستند.
من تاب این را ندارم واقعاً آسیبی به هیچکدام آنها برسد. با بسیاری از مرزبانان عزیز در چابهار کار کردیم؛ کسانی که جانشان را کف دستشان گرفتند و شاید کارشان هیچوقت دیده نشود. یعنی لحظات سختی را آنجا میگذرانند ما فیلمبرداری میکردیم شب که میشد این دوستان از گروه فیلمبرداری محافظت میکردند. شب که شد آنقدر آنجا تاریک بود که آدمی خوف میکرد تا درِ سینه موبیل برود.
منظورم این است که خیلی از اتفاقات در این مملکت میافتد؛ به هر حال حق این مردم این است بهتر زندگی کنند و حق مردم این است که زندگی پررفاهتری داشته باشند. حق مردم این نیست که خط فقر به 30 میلیون برسد. تا امروز اگر چیزی باقی مانده مدیون کسانی هستیم که مردانگی کردند رفتند جلوی دشمن ایستادند.
دیگر وقت آن رسیده مردم قصههای واقعی جنگ را ببینند
* به نظر شما چند درصد از اتفاقات آزادسازی خرمشهر و دفاعمقدس تاکنون دستمایه ساخت فیلم شده است؛ در واقع چقدر سینما و تلویزیون توانسته ادای دِین کند؟
خیلی کم.... خیلی کم. خیلی از قصهها هست که ساخته نشده. خیلی از قصهها هست که صلاح ندانستند ساخته شود. دیگر وقت آن رسیده که مردم قصههای واقعی جنگ را ببینند.
به گزارش تسنیم، ناظر به صحبتهای پژمان بازغی، ماجرای هشت سال دفاع مقدس رویدادی بزرگ نه تنها در کشور ما بلکه در دنیاست؛ پدیدهای که از زوایای مختلف قابل بررسی است. هرچند مرور زمان چیزی از رشادتهای بزرگمردان تاریخ که جان بر کف گذاشته و به نبرد با دشمن بعثی شتافتند، کم نمیکند اما این واقعه بزرگ تاریخی به تکرار و یادآوری نیاز دارد. تکراری که نسل جوان هم بدانند که در آن مقطع تاریخی چه اتفاقاتی در جبهه میافتاد و البته این جنگ چه تأثیری بر زندگی روزمره مردم عادی نیز داشت.
امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم به فرهنگ غنی و معرفتافزای دفاعمقدس که این بلبشوها و بحرانها بغرنجترش را گذشتهها گذراندهایم، اما امروزیها قادر به تحمل سختی نیستند چون خوب از معرفت و فرهنگ و سبک زندگی و تحمل سختیهای آن روزها خصوصا در دریای بیکران دفاعمقدس نگفتهایم. سینما و تلویزیون وظیفه فرهنگسازیهای باشکوه و مؤثر در جلوگیری از اتفاقات ضدفرهنگی غربیها را برعهده دارد.
چه بهتر که رسانهملی و سینما بیش از همیشه اولویت سریالسازی خود را به کارهای دفاعمقدسی، اندیشهای و سبک زندگی قهرمانان ملی و مشاهیر و مفاخر اسلامی و ایرانیمان بدهد که راه جلوگیری از اشاعه سبکهای زندگی غربی نادرست و بحرانهای اساسی که خانوادهها و جامعه نمیداند بایستی چه برخوردی برای برونرفت از این معضلات و مشکلات داشته باشد، همین پرداختهای درست و هنرمندانه به آرمانهای و ارزشهای انقلاب اسلامی است که صداوسیما این روزها مقداری از این ارجحیتهای منطقی فاصله گرفته است.